گرسنگی
رمان « گرسنگی»، نوشته کنوت هامسون هنگام انتشار با موفقیت برقآسایی روبهرو شد و این موفقیت را از یکسو کسانی که برای آن ارج قائل بودند فراهم میآوردند و از سوی دیگر کسانی که در برابر رمانی اساسا نوآور از خود خشم و خروش آشکار میکردند... راوی، جوان تنها، در خیابانهای اسلو ول میگردد، سردش است و از گرسنگی هلاک میشود. یا به عبارت بهتر، از گرسنگیها. گرسنگی مائدهای زمینی که جیبهای خالیاش به او اجازه نمیدهند به خود عرضه کند و گرسنگی نوشتن بیان خود با کلمهها... الهام او به «روزه»اش وابسته است؛ بهنحوی که وقتی دست «تقدیر» اندک پولی برایش میآورد او با شتاب آن را میبخشد یا دور میاندازد و به آبرو یا شرافت خود استناد میجوید.
آندره ژید، نویسنده مطرح فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال1947 درباره «گرسنگی» گفته است: «ویژگی این شاهکار در آن است که صرفا با واقعیتش خود را قبولانده. هیچ داستانی و هیچ ماجرایی در بین نیست؛ درخلال کتاب هیچ چیز به ما عرضه نمیشود؛ مگر منظره رقتانگیز مردی که مدام از فرط گرسنگی در شرف مردن است. گرسنگی موضوع کتاب است با تمام آشفتگیهای فکری و تغییرشکلهای روحی که بیغذایی ممتد بهدنبال دارد. فرد بیش از آنچه قهرمان رمان باشد یک مورد کلینیکی است. فرد عجیبی که رفتارش ولو زمانی که سیر باشد، گیجمان میکند...» این رمان 253صفحهای را قاسم صُنعوی به فارسی برگردانده و انتشارات گلآذین با شمارگان 500نسخه و قیمت 30هزار تومان منتشرش کرده است.