اسب کهر را بنگر
سعید مروتی
اواخر تابستان1373 «ردپای گرگ» پس از یکسال توقیف و تن دادن به جرح و تعدیلهای فراوان اکران عمومی شد. فیلم از اولین نمایشاش در 18بهمن 1371 (در بخش مسابقه یازدهمین جشنواره فیلم فجر) تا 16 شهریور 1373 که اکران شد را به توقیف و جرح و تعدیل گذراند. مروری بر چند مورد از اصلاحیههای وزارت ارشاد، هم تا حدودی تفاوتهای نسخه جشنواره با نسخه اکران عمومی را نشان میدهد و هم شرایط ممیزی آن سالها و جنس برخورد با مسعود کیمیایی را؛ کارگردانی که همه از تماشاگران گرفته تا منتقد، از او «قیصر» و «گوزنها»یی دیگر طلب میکردند. موارد ممیزی معمولا در مذاکرات شفاهی مطرح میشود ولی در مورد ردپای گرگ، همه چیز مکتوب و روی سربرگ وزارت ارشاد به فیلمساز ارائه شده و حالا سند مهمی است از برخورد با کارگردانی که متهم بود نمیتواند مثل قبل از انقلاب فیلم جذاب و ملموس برای تماشاگر بسازد:
«-نگاههای زنندهای که در قسمت نخست فیلم وجود دارد حذف شود.
- صحنه حمام خیلی مختصرتر شود.
-یکی دو جا زن رضا در خیال اوست و حرکتهای جلف دارد، حذف شود.
- در ترمینال، موزیک خیلی بدی است، خیلی کم شود.
- در مکالمه تلفنی صادق و رضا این عبارت است: «این روزها روز هفتتیر و کلت است» که نشان از عدم امنیت است، حذف شود.
- در موقع خرید چاقو: «باید عمر چاقو را دید، کی را کشته، کجا در رفته، دست کیا بوده، کجا وایساده...» تماما باید حذف شود.
- در موقع خرید چاقو «دیگه وقت این حرفا نیست، حرف اول را پول میزند، نه رفاقت و غیرت» این عبارت با توجه به اینکه در دوران انقلاب است مقایسه با گذشته میشود و توهین است. حذف شود.
- قسمتی که رضا به خانه طلعت میرود، قیافه دختر طلعت (نیکی کریمی) کمتر نشان داده شود.
- در روی پله که طلعت و رضا گفتوگو میکنند: «صادقخان بعد از انقلاب رفت توی پول، بساز بفروشی و شهرک سازی» مسئله بعد از انقلاب باید حذف شود. تاریخ فیلم باید محو گردد.
- در لحظات آخر که بین رضا و صادقخان بحث میشود، او میگوید، «بعد از انقلاب پول پیدا کردی و...» اینها حذف شود.
- صحنه چندبار چاقوزدن که نشان داده میشود خیلی خشن است، حذف شود».
با وجود تمام جرح و تعدیلها، ردپای گرگ نشانه عزم راسخ مسعود کیمیایی برای بازگشت به حالوهوای دلپذیر و موفقیتآمیز دوره اول فیلمسازیاش است. اولین فیلم بعد از انقلاب کیمیایی که در آن به شکلی آشکار نشانههای پررنگی از سینمای گذشته و محبوب او، در آن نمایان است.
ردپای گرگ احتمالا واکنشی به شکست تجاری «گروهبان» (کممخاطبترین فیلم بعد از انقلاب کیمیایی) و تلاشی برای تجدید افتخارات دهه50 بود و بازگشت فرامرز قریبیان در فیلمی که خون و خنجر و رفاقت در آن موج میزد، احتمالا قرار بود همین حس را تقویت کند. کیمیایی در یکی از شخصیترین فیلمهای کارنامهاش، به ژانر محبوبش، وسترن، ادای دینی عاشقانه میکند و تعدادی از کیمیاییوارترین لحظهها و فصلهای بهیادماندنی آثار استاد را هم باید در همین فیلم جستوجو کرد. با کجفهمی منتقد بیاطلاع از تاریخ سینما، ردپای گرگ به ترویج لمپنیسم متهم و از عالم سودایی عشق و معرفت، فقط روی چاقو زوم شد. سکانسی که رضا در مسیر خطویژه میدان فردوسی اسب کهر میراند به شکلی موجز غرابت فیلم و سازندهاش نسبت به همه آنچه پیرامونش جریان دارد را نمایان میکند و برای دوستداران استاد «همین یه وجب زخم و یه چیکه خون، بس بود برای تتمه جون».