نقاشی در کنار قالی
علی بختیاری
همزمان با نمایشگاه بین المللی فرش تهران، از یکم تا هفتم شهریور ماه، نمایشگاهی از هنرمندان معاصر در کنار نمایشگاه فرش برگزار شد. هدف از این نمایش، در معرض دید قرار دادن هنر معاصر ایران برای مخاطبین نمایشگاه بین المللی فرش بود که در کنار غرفه صنایع دستی و انجمن خوشنویسان قرار داشت. ژانت لازاریان در مجله دنیای سخن اما نقدی بر این نمایشگاه نوشت که بر تازه نبودن و بسیار دیده شده بودن آثار ارائه شده تاکید داشت. پوستر نمایشگاه
بین المللی فرش با طرحی از پروانه اعتمادی منقوش شده بود.
داغ غربت
سعید مروتی
«از کرخه تا راین» نشانه موفقیت حاتمیکیا در ورود به حیطهای تازه (ملودرام) است. با پایان جنگ، حاتمیکیا پیگیر سرنوشت آدمهای جنگ است و مایه بسیجی مظلوم اینبار در کنار رودخانه راین و در قلب اروپا به بار مینشیند و نتیجه فیلمی است که بیشتر از تمام آثار قبلی فیلمساز دیده میشود و تاثیر میگذارد.
پس از توفیق «دیدهبان» و «مهاجر» در جلب نظر منتقدان و گرفتن تایید از مدیران و بردن جوایز مهم از فجر (جایزه ویژه هیأت داوران هفتمین جشنواره فجر برای دیدهبان و سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره هشتم فجر برای مهاجر) حاتمیکیا بهعنوان چهره شاخص سینمای دفاع مقدس، اعتبار کسب کرد. حتی شکست همهجانبه «وصل نیکان» هم خدشهای بر جایگاه فیلمساز وارد نساخت و برعکس، حاتمیکیا را وارد مسیر تازهای کرد. مسیری به سمت گسترش مخاطبان و جلب توجه تماشاگری که استقبال چندانی از دیدهبان و مهاجر نکرده بود. موجی که با اولین نمایشهای از کرخه تا راین در یازدهمین جشنواره فیلم فجر شروع شد، نشان داد حاتمیکیا برخلاف فیلم واکنشی وصل نیکان، اینبار کاملا به هدف است. اولین تجربه فیلمساز در ژانر ملودرام، تواناییهایی تازه از او را نمایان کرد. جایی که کاراکترهای برگزیدهاش را از دل جنگ به کنار رودخانه راین برد و دوربینش بهجای خاکریز جبهه، لوکیشنهای زیبای آلمان را در قاب گرفت. اگر دیدهبان و مهاجر با تمام ارزشها و ویژگیهایشان شوری در تماشاگر برنمیانگیختند، کرخه با مایه ملودرامش مخاطب را وارد فضایی احساسی و تاثیرگذار میکرد. توفیقی قابل توجه برای فیلمسازی که منتقدان در دهه60 به شدت دوستش داشتند و از فرط علاقه به شکل عجیبی وجهتشابهی میان دیدهبان و مهاجر با فیلمهای ساموئل فولر و هاکز مییافتند. از کرخه تا راین اولین فیلم حاتمیکیاست که در آن به تماشاگر انبوه فکر شده و غم غربت آدمهای برگزیده فیلمساز با سوز و گدازی همراه شده که به شکل توأمان اندوهناک و لذتبخش است. اندوه و لذت تماشای ملودرامی جنگی که نمونهای مشابه در سینمای ایران نداشت. بار احساسی فیلم، تماشاگر عادی (که شاید خیلی هم همفکر با فیلمساز نباشد) را درگیر میکند و معجزه جایی رخ میدهد که همدلی مخاطب با کاراکترها، به تایید ایدئولوژی مورد نظر فیلمساز نیر میانجامد. حاتمیکیا با همراهی فیلمبرداری شیک محمود کلاری و موسیقی مجید انتظامی (که وظیفهاش تقویت فضای حسی فیلم است) قصه ملودرامش را به ثمر میرساند و تماشاگری که با چشمهای گریان از سالن خارج میشود نام فیلمساز را بهخاطر میسپارد. در ابتدای دهه70 و در شرایطی که جنجالیترین فیلمساز دهه60 از دایره اعتماد رسمی خارج شده، حاتمیکیا در قامت چهرهای مقبول که حالا محبوبیت عام هم دارد ظاهر میشود و در صف اول قرار میگیرد.