آرزوی ما، خاطره آنها
حامد فوقانی | خبرنگار
وقتی شهر دست خودروها باشد نتیجه چیزی نخواهد بود جز آنکه آلودگی هوا نفس شهروندان را بند آورد و ساعتهای زیادی از عمر همه ما شهروندان در ترافیک تلف شود. اما آنهایی که از طرفداران پروپاقرص خودروها هستند و معتقدند روند شهرسازی باید بهگونهای باشد که عناصر، همگی در خدمت خودروها باشند، بهتر است از مکزیکیهای قدیمی بپرسند که 2دهه پیش زیر چه آسمانی زندگی میکردند.
شاید هیچ مکزیکیای تصور نمیکرد که دوسوم روزهای سالهای 90 تا 95 را در هوایی با شرایط ناسالم بگذراند، اما این اتفاق افتاد و آن زمان مکزیکوسیتی آلودهترین شهر دنیا لقب گرفت. مدیران و مسئولان آنها دیگر راهی نداشتند؛ یا باید همچنان شاهد مرگ شهروندان میبودند و کنایه رسانهها را به جان میخریدند یا عرصه را برای خودروها تنگ کرده و به سایر مُدهای حملونقل شهری بها میدادند. در نتیجه توسعه حملونقل عمومی با تأکید بر مترو، ایجاد سامانه گسترده BRT، ترویج دوچرخهسواری، کاهش زمان تست آلایندگی خودروها، نوسازی تاکسیها و خروج کارخانههای آلاینده از شهر، 6کلید طلایی شدند تا مکزیکوسیتی از بحران آلودگی هوا خارج شود و اکنون جزو سالمترین شهرهای دنیا از نظر هوا قرار بگیرد.
این نکتهای است که اکنون سرلوحه کاری مدیران ارشد کالیفرنیا قرار گرفته، چرا که حجم ترافیک بزرگراههای این کلانشهر از سال2010 تاکنون 80درصد افزایش یافته و سالانه هر شهروند لسآنجلسی بهطور متوسط 5.5روز از عمر خود را در ترافیک تلف میکند. جالب اینجاست که مدیریت شهری لسآنجلس نخستین اولویت عملیاتی را برای رفع چنین معضلی، بر بهبود فضای مربوط به عابران پیاده و دوچرخهسواران تنظیم کرده است. تجربه دیگر شهرهای بزرگ دنیا - چه آنهایی که راهکارهای اصلی رفع آلودگی هوا و ترافیک را در پیش گرفتهاند و چه آنهایی که به میزان زیادی از مشکلات اینچنینی خلاص شدهاند- میتواند مسیر را برای تهران روشن کند. شاید اگر به سراغ آنها برویم و صحبت از معضلات کنونی تهران کنیم، این اصطلاح را در جواب بشنویم؛ «چیزی که امروز شما تجربه میکنید برای ما خاطره است.» این در حالی است که طبق آمار هر روز ۱۲۰۰دستگاه خودروی نو به خیابانهای تهران وارد میشود و ظرف 26ماه آینده ظرفیت معابر پایتخت از خودرو پر خواهد شد.
بنابراین باید گفت رونق پیادهمداری در شهر بیش از آنکه محصول دستور باشد، برخاسته از زندگی رایج در شهر است و این جریان باید از دست خودروها -البته بهگونهای صحیح و نه فقط اجباری- آزاد شود. صدالبته که نباید در انجام پروژههای پیادهمحوری و دوچرخهسواری، نگاه صرفا مدیریتی غالب شود. انجام شدن تعهدات سایر بخشها به موفقیت پروژه میتواند کمک بسیاری کند. بهعبارتی رویکرد اقتدارگرا، مشارکتناپذیری و مقابله با نیروهای مؤثر باید کنار گذاشته شود.