• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
چهار شنبه 5 دی 1397
کد مطلب : 42440
+
-

در خدمت و خیانت ترجمه

مرتضی کاردر/روزنامه‌نگار

مترجمان سالیان درازی تعیین‌کننده‌ترین  شخصیت‌های ادبیات ایران بودند؛ نخبگانی که با ادبیات دنیا آشنا بودند و کتاب‌ها را متناسب با نیاز مخاطب ایرانی انتخاب و ترجمه می‌کردند و هر کدامشان به اعتباری می‌رسیدند. مترجمان بودند که جریان می‌ساختند. نویسنده‌ای متوسط با ترجمه‌ای درخشان تبدیل به کتاب درجه یک می‌شد و نویسنده‌ای که درست ترجمه نمی‌شد سرنوشتی جز به محاق رفتن نداشت.
اعتماد مخاطبان به مترجمان نیز در همین فرایند شکل گرفته بود. اینگونه بود که مخاطب بیشتر از نویسنده و ناشر و ارزش و اهمیت کتاب به مترجم اعتماد داشت و هر کاری را که مثلا محمد قاضی یا نجف دریابندری یا ابوالحسن نجفی ترجمه کرده بود، می‌خواند.
گسترش رسانه‌ها در فضای وب و ارتقای سطح آگاهی عمومی و ظهور نسل جدید مخاطبان با دنیاهایی متفاوت سبب شد که معیارهای تازه‌ای اهمیت پیدا کنند. به‌ویژه زمانی که مجموعه کتاب‌هایی ظهور کردند مثل هری پاتر. اگر مخاطبان ایرانی از خواندن مجموعه کتاب‌های بتمن و ارباب حلقه‌ها عقب افتادند، دیگر نمی‌توانستند از خواندن مجموعه هری‌پاتر بگذرند. کتاب خواندن، شریک شدن در تجربه‌ای جهانی بود که برای روزآمد بودن و عقب نیفتادن از قافله جهانی لازم بود. کم‌کم معیارهای تعیین‌کننده تغییر کرد. دیگر مهم نبود که مترجم کتاب چه‌کسی باشد. از اینجا بود که کم‌کم قرار گرفتن در صدر فهرست روزنامه‌ها و مجله‌ها ارزش و اهمیت بیشتری پیدا کرد و بهترین کتاب نیویورک‌تایمز و بهترین کتاب نیویورکر در فروش کتاب تعیین‌کننده شد. تا پیش از این نهایتا برنده نوبل بود که اهمیت داشت؛ تازه اگر کتاب‌های آقا یا خانم نوبلیست‌ را یکی از مترجمان شاخص ایرانی به فارسی برمی‌گرداند.
پرفروش‌های بازار کتاب دنیا در ایران نیز پرفروش شدند و چاپ‌های متعددی از آنها منتشر شد. ناشران اغلب نوظهور این کتاب‌ها نیز توانستند از همین طریق شهرت و اعتبار و سرمایه‌ای برای خودشان دست‌وپا کنند. حالا چندسالی است که پرفروش‌ها سبد خرید نه‌چندان سنگین مخاطبان ایرانی را پر کرده‌اند. صف پرفروش‌ها آنقدر متراکم است که کتاب‌های بسیاری از نویسندگان ایرانی مجال عرضه و ارائه در ویترین کتابفروشی‌ها را پیدا نمی‌کنند. از همین‌جا بود که ماجرای قاچاق کتاب نیز اهمیت پیدا کرد. بازار قاچاق کتاب به‌عنوان یک بازار حاشیه‌ای سال‌ها در کنار بازار اصلی طفیلی‌وار ارتزاق می‌کرد. اما وقتی گردش مالی کتاب‌های قاچاق میلیاردی و درآمد قاچاقچیان از ناشران رسمی نیز بیشتر شد، آنها فهمیدند که اگر با قاچاق کتاب مقابله نکنند، کتاب‌های کپی می‌توانند آنها را ببلعند و از حیز انتفاع ساقط کنند.
اگر زمانی برای ناشران و نویسندگان خارجی مهم نبود که کتابشان در ایران با متوسط شمارگان 500نسخه منتشر می‌شود، حالا گردش میلیاردی سبب شده است توجه‌شان به بازار کتاب ایران جلب شود. ناشر میلیاردر شده است، مترجم هم به شرح ایضاً، اما از این میان چیزی نصیب نویسنده و ناشر اصلی و آژانس ادبی که آثار نویسنده را نمایندگی می‌کند، نمی‌شود. اینگونه است که صفت‌هایی مثل دزدان و راهزنان فرهنگی در بازارها و نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب نصیب ما می‌شود. تازه جالب اینجاست که ناشر ایرانی در شناسنامه‌ کتابی که بی‌اجازه ترجمه کرده، می‌نویسد که همه حقوق اثر محفوظ است و اقتباس از کتاب بدون اجازه ناشر مجاز نیست و پیگرد قانونی دارد.
دست روی دست بسیار است. زمانی که ما بی‌اجازه آثار نویسندگان را ترجمه می‌کنیم، مترجمان و ناشرانی پیدا می‌شوند که بی‌اجازه همان ترجمه‌ها را برمی‌دارند و با تغییرات اندکی با تغییر اسم و عنوان به کتابی تازه تبدیل می‌کنند. چیزی که در این میان فراموش شده ، کیفیت ترجمه‌هاست. اگر بخواهیم ترجمه‌های امروزی را موشکافانه‌تر بررسی کنیم، می‌بینیم که خیلی از آنها گاهی حداقل‌های درست‌نویسی به زبان فارسی را نیز رعایت نکرده‌اند؛ اتفاقی که ادامه آن به ساختار زبان آسیب می‌رساند. پیوستن به قانون حقوق مؤلف شاید در ابتدا بازار کتاب ایران را با شوک‌ها و نابسامانی‌هایی دچار کند اما در درازمدت هم نابسامانی در ترجمه‌ها را حل می‌کند، هم وجهه ایران را در بازار جهانی کتاب ترمیم می‌کند و هم در نهایت وضعیت نویسندگان ایرانی را بهبود می‌بخشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید