توبهکاران درتبوتابند
سعید مروتی، منتقد و روزنامه نگار
محسن مخملباف با اولین فیلمش، مرز میان سینما و مسجد را از میان برداشت. «توبه نصوح» از شهریور1362 در سینماهای تهران اکران شد و فروش قابل توجهی هم نکرد ولی اکران اصلی در مساجد بود که در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب فیلمهایی چون «زد»، «حکومت نظامی» و «نبرد الجزیره» را به نمایش درمیآوردند. با توبه نصوح دیگر نیازی به نمایش فیلمهای انقلابی خارجی نبود چون مخملباف اصل جنس را کارگردانی کرده بود. نظریهپرداز هنر و سینمای اسلامی و چهره مهم و کاریزماتیک حوزه اندیشه و هنر اسلامی که بعدا به حوزه هنری تغییر نام داد با سابقه زندان و فعالیت علیه رژیم پهلوی و با دیدگاههای تند و افراطی، با تغییر مسیرها و خانهتکانیهای پیدرپی روحیاش، فیلمساز مهم دهه60 است. توبه نصوح محصول دوران کارآموزی فیلمساز و آشناشدن با مفاهیم اولیه سینماست. به عنوان تجربه اول، ظاهرا آشنایی با لنز زوم و استفاده افراطی از زوم و زومبک برای فیلمساز کفایت میکرده است. فیلم محصول ذهن کسی است که تفاوت میان سینما و منبر را نمیشناسد؛ کسی که کمترین علاقهای به سینما ندارد، از بچگی از آن متنفر بوده و پایش را در سینما نگذاشته؛ «بچه که بودم به سینما نمیرفتم. از کوچه هم که رد میشدم برای اینکه موسیقی مبتذل آن دوران به گوشم نرسد انگشتهایم را در گوشم میکردم. یادم هست که وقتی 13-12ساله بودم دوستی داشتم که مدتی از او خبری نشد، پیگیری که کردیم معلوم شد چون نتوانسته جلوی خودش را بگیرد و به سینما نرود خود به خود لیاقت دوستی با جمع ما را از خود سلب کرده.» (ماهنامه فیلم، شماره43، آذر1365) توبه نصوح با همراهی بچههای مسجد جوادالائمه (که دوستان مخملباف بودند و در تاسیس حوزه هنری نقش مهمی داشتند) ساخته شد. فرجالله سلحشور(بازیگر نقش لطفعلیخان) و محمد کاسبی(بازیگر نقش داماد خانواده) با سابقه فعالیت تئاتر در سالهای قبل از انقلاب، بیشترین تجربه هنری را میان جمع داشتند. سلحشور با نقش لطفعلیخان به شهرت رسید. کارمند قدیمی بانک و مردی گوشتتلخ و مردم آزار که سکته میکند و هنگام تدفین اطرافیانش متوجه میشوند زنده است. تجربه تدفین و مواجه شدن با مرگ از لطفعلیخان آدم دیگری میسازد و حالا نوبت حلالیت گرفتن از مردم است. اما ماجرا به همین سادگی نیست و لطفعلیخان نیازمند توبه نصوح است. معروفترین سکانس فیلم برخاستن لطفعلیخان از گور است که به جای ایجاد حس هراس، بهواسطه پرداخت خامدستانه فیلمساز، بیشتر به صحنهای کمدی میماند. با این همه توبه نصوح تجربهای صادقانه از کارگردانی مطلقا بیاطلاع از سینما که دنبال بیان اعتقاداتش است برای طیفی از مخاطبان اثری تاثیرگذار و بسیار مهم بود و نمایش فیلم در مساجد تهران و شهرستانها تا سالها ادامه داشت.
سربداران، دل به کاران
شین. عزیز منش ، روزنامه نگار
«سربداران»، محصول اتاق فکر پراکنده حسینیه ارشاد بود. دانشجویان آن روز و مسئولان امروز، راهی حوالی جاده مخصوص شده بودند تا با خلق شیخ حسن جوری و قاضی شارح ساختار فکری معلم شهید را دراماتیزه کنند. نتیجه البته چشمگیر بود. مردم با ولع پای تلویزیون مینشستند تا سرنوشت قهرمانان را دنبال کنند. تداوم مفاهیم پربحث صفحات سیاسی روزنامهها در صحنههای سریال باعث شد که سازندگان سریال در بیانیهای خود را از سیاست مبرا کنند. اما منتقدان بار دیگر روی استناد تاریخی و شخصیتها انگشت گذاشتند، این بار در ابتدای سریال متنی خوانده شد و نویسندگان سریال روایت خود را از تاریخ هم مبرا دانستند. اما سربداران نه تاریخ بود و نه سیاست، یک تریلر هیجانانگیز از مبارزات مردم هنگام اشغال ایران توسط مغولان بود. بازیهای خوب بازیگران و موسیقی گوشنواز بیش از سیاست و تاریخ برای مردم اهمیت داشت. طغای با بازی فیروز بهجت محمدی، فاطمه با بازی سوسن تسلیمی، حسن جوری با بازی امین تارخ و درخشش علی نصیریان در تجسم یک قاضی شارح برای مردم کافی بود. انتهای سریال با حضور افسانه بایگان و چنگیز وثوقی در نقش شاهزادگان مغول، تب سریال را بالاتر برد.