• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
شنبه 1 دی 1397
کد مطلب : 41797
+
-

خبرهای کوتاه اجتماعی از سال 61

دکتری که قاچاقچی شد  بعضی‌ها اصولا به یک آب باریکه اعتقاد خاصی ندارند و ترجیح می‌دهند از روش‌هایی عجیب که عقل هیچ جنی به آن نمی‌رسد پولدار شوند؛ برای مثال یک دکتر داروساز که در خیابان فروردین تهران داروخانه داشته به‌علت خرید، فروش و قاچاق تریاک دستگیر شده. جناب دکتر ادعا کرده که خانواده‌اش آمریکا هستند و او می‌خواسته با فروش اموال و خرید تریاک و بردن آن به آمریکا پولدارتر شود که ظاهرا آقای دکتر خیلی فیلم می‌دیده و فکر می‌کرده بردن تریاک از اینجا به آمریکا مثل واردات خودروهای 8سیلندر به کشور راحت است. البته دکتر ما کلی هم برای این کار فکر کرده بود و از یک نجار خواسته بود برایش یک کیف مخصوص بسازد و تریاک‌ها را هم از شمال تأمین می‌کرده است. خلاصه که آقای دکتر دستگیر، اموالش ضبط و نام و نشانش هم در روزنامه چاپ می‌شود تا بقیه از این کارها نکنند.

آینده خودروهای جهان  در دهه60 مردم ساده بودند و هر خبری را باور می‌کردند؛ مثلا یک شرکت سوئدی اعلام کرده بود در آینده خودروها می‌توانند از هر طرفی که بخواهند حرکت کنند و با چرخ‌های اختراع‌شده ‌این شرکت دیگر هیچ محدودیتی در کار نخواهد بود. لکن همین الان می‌بینیم که «زه» خودرو تبدیل به آپشن شده و اینکه خودرو راه مستقیم برود خودش‌رؤیاست؛ لذا ملت محل خرس هم به حرکت از چهار طرف نمی‌گذارند و ترجیح می‌دهند با واقعیات روبه‌رو شوند.

دوباره می‌سازمت وطن بحث بازسازی مناطق جنگ‌زده از همان روزهای اول آغاز جنگ مطرح بوده و هر روز اخباری مبنی بر اختصاص بودجه به شهرهای مختلف منتشر می‌شده؛ مثلا 100میلیون تومان برای بازسازی شبکه‌های انتقال آب و برق که الان با این پول می‌شود 10تا کولر گازی خرید یا مثلا دستور ساخت 2200واحد مسکونی برای مردم دزفول و ایلام که ساخت هرکدام حدود 110هزار تومان هزینه داشته و با این پول الان می‌توان 30تا فلافل بدون نوشابه خرید و از خوردنش لذت برد.

متلک ننداز!  از مشکلات لاینحل در ایران بحث حمل‌ونقل عمومی است که از زمان اختراع چرخ تا حالا ادامه داشته و همیشه در ساعات اوج ترافیک، 480نفر در صف ایستاده‌اند تا اتوبوس برسد و وقتی هم که می‌رسد تا سقفش آدم چیده‌اند و حتی با «مهربون‌تر»بودن هم هیچ‌چیزی نمی‌تواند واردش شود. این مشکل در دهه 60 نسبت به الان خیلی بیشتر بوده و مسافر از راننده، راننده از مسافر، مسئول خط از هر دو و خلاصه همه از هم شاکی بوده‌اند. این وسط، راننده‌‌ها خیلی ناراحت بوده‌اند و در پیامی که در روزنامه چاپ شده گفته‌اند: «بعضی از مسافران توقع دارند همین که پایشان را از خانه بیرون گذاشتند، اتوبوس جلوی پایشان ترمز کند و آنها را سوار کند.» که نشان از سطح آرمانگرایی ملت دارد و البته اضافه کرده‌اند: «از صبح تا بعدازظهر در خیابان‌های شلوغ تهران مشغول جابه‌جایی مسافران هستیم و دیگر تحمل شنیدن متلک و حرف‌های نیشدار از مردم را نداریم.» که یک‌جورهایی تهدید تلویحی مسافران به شمار می‌رود ولی خب، ظاهرا با ریش‌سفیدی حل شده و 2طرف دعوا با هم راه آمده‌اند.

حمل‌کننده سرباز نیازمندیم  سرباز باید سختی بکشد تا بالاخره قدر خانواده را بداند، به همین منظور حمل‌ونقل این گونه از انسان باید به سختی هرچه تمام‌تر انجام گیرد و با توجه به شرایط جنگی کشور در سال 61، امکان استفاده از خودروهای نظامی نبوده و برای همین ژاندارمری تصمیم گرفت تا «حمل مشمولین و مامورین» را از طریق مناقصه واگذار کند؛ یعنی چه‌کسی با کمترین هزینه سربازها را از خیابان جمع می‌کند و به مقصد می‌رساند. این یعنی خصوصی‌سازی‌ در اوایل انقلاب حتی از الان هم بیشتر در جریان بوده است.

مژه پیوندی رسید  شما نباید فکر کنید که اول انقلاب، امکانات کم بوده و ملت همه‌اش درگیر جنگ و پیدا کردن سرپناه بوده‌اند. نه‌خیر! خیلی از مردم همان موقع هم زندگی‌شان را می‌کردند و مهم‌ترین دغدغه‌شان این بود که چگونه می‌توانند مژه‌هایی زیباتر، بلندتر و خفن‌تر داشته باشند. برای از بین بردن این دغدغه بعضی از آرایشگاه‌ها اقدام به آرایش کامل و پیوند مژه برای عروس‌ها می‌کردند که هزینه‌اش 2هزارتومان می‌شده که آن موقع پول کمی نبوده. منتها الان کسی نیست که از او بپرسیم مژه پیوندی را از کی یا از کجا می‌گرفته‌اند و مثلا حاصل پیوند مژه ایرانی با اروپایی چه می‌شده و آیا یک نفر در آرایشگاه به‌عنوان منبع مژه پیوندی بوده و مثلا از او مژه می‌گرفته‌اند و اینها. با وجود این، نفس خوشحال بودن ملت برایمان جالب بود.

اوج مشتری‌مداری  گاهی آگهی‌ها و گزارش‌هایی که در روزنامه‌های اوایل انقلاب چاپ شده به حدی دراماتیک است که باعث می‌شود اشک در چشمان همه حلقه بزند. مثلا در اسفند 61، شرکت تعاونی تهیه و توزیع طاقه‌فروشان قماش تهران یک آگهی برای توزیع چادر مشکی داده که در آن قیمت هر قواره را 2050ریال اعلام کرده، اما بعدش این آگهی را اصلاح کرده و قیمت را 2020ریال اعلام کرده و به‌خاطر این اشتباه از همه عذرخواهی کرده. آن موقع اعضای این اتحادیه فکر نمی‌کردند که 36سال بعد با 2020ریال 2تا بستنی کیم بیشتر نمی‌دهند و هر قواره چادر مشکی 5میلیون ریال قیمت خواهد داشت و تازه کسی به‌خاطر تغییرات قیمتش عذرخواهی هم نخواهد کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید