• یکشنبه 9 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 19 شوال 1445
  • 2024 Apr 28
شنبه 1 دی 1397
کد مطلب : 41699
+
-

اتفاقی نادر در فوتبال زنان

​​​​​​​ گزارش اختصاصی همشهری‌ورزشی از حضور تماشاگران مرد در لیگ فوتبال زنان ایران که حتی بازگشت باشکوه تیم ملوان را تحت‌الشعاع قرار داد.

تیتر یک
اتفاقی نادر در فوتبال زنان

لیلی خرسند

صبح جمعه‌‌ است و سرمای آخرین روز پاییز خواب را دلنشین‌تر کرده. همه‌جا ساکت است و انگار همه آرام گرفته‌اند تا انرژی‌شان را برای شب نگه دارند؛ جشن شب چله. سکوت کوچه و خیابان، به صندلی‌های خالی مترو هم رسیده؛ جایی که روز عادی نفس کشیدن را هم سخت می‌کند. حالا می‌توانی راحت روی صندلی‌ها لم بدهی و به دخترانی که در انتظار یک پیروزی‌اند؛ به دختران انزلی، به همان‌هایی که نبودشان شور و هیجان را از لیگ فوتبال زنان گرفته بود. ملوانی‌های بندرانزلی که امسال به لیگ فوتبال برگشته‌اند، 2سال تیم نداشتند. یکی از بازیکنان این تیم، سارا قمی رضایتنامه‌اش را خواسته بود و همین بهانه‌ای شده بود تا مدیریت باشگاه به بهانه مشکلات مالی و با جمله ناخوشایند «وقتی کشتی در حال غرق شدن است بارهای اضافی‌اش را به دریا می‌ریزد»، تیم را منحل کند.

ملوان در تهران با آذرخش بازی دارد. انزلی‌چی‌ها از هفته قبل تبلیغات به راه انداخته‌اند و از هوادارانشان خواسته‌اند که 10صبح ورزشگاه راه‌آهن باشند ولی خبری از آذرخشی‌ها نبود. شاید هم کسی در تهران نداند این شهر هم تیم فوتبال زنان دارد. ساختمان‌های اکباتان هم هنوز روز را شروع نکرده‌اند اما به خیابان اصلی ورزشگاه نرسیده، قدم‌هایت تندتر می‌شوند. هیاهوی زنانه خیابان را پر کرده. تصور می‌کنی ورزشگاه پر از تماشاگر است. جلوی ورزشگاه خبری از تماشاگران نیست.
 نه کسی پرچم ملوان و آذرخش را می‌فروشد، نه کسی صورت تماشاگران را آبی و قرمز می‌کند، حتی از ساندویچ‌فروشی‌های همیشگی جلوی ورزشگاه‌های مردانه هم خبری نیست.

خودمان را آماده می‌کنیم تا مثل همیشه با نیروهای حراست و انتظامی روبه‌رو شویم، موبایل‌ها را تحویل دهیم و... ولی خبری نیست. دم در ورودی چند پسر جوان ایستاده‌اند. صداهای زنانه، آنها را کنجکاو کرده تا ببینند چه خبر است. دزدکی نگاه می‌کنند اما هم آنها شوکه می‌شوند و هم ما. مردان در طبقه دوم نشسته‌اند. خبری از نیروهای انتظامی و حراست هم نیست. حتی می‌شود گفت تعداد مردان بیشتر از زنان است. سعید برای تماشای بازی عروس خانواده عمویش به ورزشگاه آمده، به‌خاطر عروس خانواده طرف ملوان است؛ «در انزلی نمی‌گذارند برویم داخل. اینجا چیزی نگفتند و ما هم آمدیم تو.» خانواده داماد همه در ورزشگاه هستند تا از عروس حمایت کنند. داماد یکی از بازیکنان تیم ملی است و هم‌اکنون با تیم در قطر به‌سر می‌برد اما چون هنوز این ازدواج رسمی نشده، نمی‌خواهند اسمی از عروس و داماد ببرند.
تعداد تماشاگران زیاد نیست و می‌مانی همه آن هیاهو را همین چند نفر به پا کرده‌اند؟ کل دارایی ملوانی‌های یک بوق است و یکی دوتا پیراهن. صبا دخترعموی مریم ایراندوست، مربی ملوان هم که از کرج آمده، 2تکه چوب پیدا کرده و با آنها روی صندلی‌ها ریتم گرفته؛ «دف می‌زنم یک چیزهایی بلدم.» صبا و بقیه تماشاگران ملوان از تهران آمده‌اند. مریم می‌گوید: «کسی از انزلی نیامده.» بیشتر خانواده بازیکنان هستند که روی سکوها نشسته‌اند. مریم و صبا گلایه دارند که چرا ملوان کانون هواداران ندارد تا همه ساماندهی شوند. شعارهایی هم که می‌دهند، همان شعارهای هواداران تیم مردان ملوان است؛ «ملوان گل بزن انزلی بی‌قرار است»، «قوی سپید خزری، ملوان بندرانزلی» و....
در تیم مقابل همه ساکت هستند، فقط یک شیپورچی است که آرام و قرار ندارد. او هم باید خیلی مراقب باشد که هواداران ملوان با ریتم او شعار ندهند. بیشتر تماشاگران آذرخش بازیکنان آکادمی این باشگاه هستند. اما یک تماشاگر ویژه دارند؛ مهناز افشار، بازیگر سرشناس سینما. به رسم میزبانی نیمه اول را بین تماشاگران ملوان نشسته و نیمه دوم را به جمع آذرخشی‌ها برمی‌گردد؛ «من 20سال است که از فوتبال زنان حمایت می‌کنم. به‌خاطر اتفاقاتی که برای ملوان افتاد، برای حمایت از این تیم بین تماشاگران ملوان نشسته‌ام.» دل کندن از خواب صبح جمعه برای افشار هم سخت بوده؛ «صبح یک‌کم سخت بود که از خانه بیرون بیایم. جمعه صبح و شب یلدا و... ولی همسرم گفت وقتی چیزی را در توییتر می‌نویسی یا پست می‌گذاری باید خودت هم بهش عمل کنی. من هم آمدم تا حمایتم را عملی کنم.» افشار یک نگاهی به تماشاگران مرد می‌کند و می‌گوید: «مشکل زنان هم برای دیدن بازی مردان حل می‌شود، باید بشود.»
باید از تماشاگران بپرسی بازی چندچند است. نه اسکوربردی هست و نه چیز دیگری که نتیجه و زمان را نشان بدهد ولی انگار برای کسی مهم نیست. زن میانسال نشسته و خودش را مادر شماره13 ملوان معرفی می‌کند: «من همیشه پیگیر فوتبال زنان هستم.» ملاحت از زنانی است که برای تماشای بازی‌های تیم ملی هم به ورزشگاه می‌رود؛ «اگر بدانید من چقدر پشت در ورزشگاه آزادی مانده‌ام.»
بیشتر از همه، یاسمن فرامانی طرفدار دارد، همان بازیکن شماره13 ملوان و بیشتر هم فامیل‌های همسر آینده‌اش هستند که در ورزشگاه نشسته‌اند. عروس خانواده هم با 2دختر خردسال برای حمایت از یاسمن آمده. سهیلا می‌گوید: «برای نخستین‌بار است که آمده‌‌ام. ورزشی نبودم اما خانواده همسرم من را ورزشی کردند.» سهیلا بیشتر از اینکه حواسش به بازی باشد به بچه‌هایش است؛ «تقریبا چیزی ندیدم. با بچه‌ها که نمی‌شود بازی دید.» او امیدوارم است بچه‌هایش هم ورزشی شوند: «به عمه‌شان می‌روند.»
در تیم آذرخش هم خانواده حاجیوند همگی برای تشویق آسیه آمده‌اند. مادر، دخترعمو، زن‌دایی، عروس خانواده، دایی و برادر. آسیه 18ساله است و از الیگودرز به تیم آذرخش آمده. نخستین دختر فامیل است که فوتبال بازی می‌کند و همین خانواده را با مشکل روبه‌رو کرده. مادر آسیه که از الیگودرز برای تماشای بازی دخترش آمده می‌گوید: «وقتی پدر آسیه به رحمت خدا رفت، من با 4بچه تنها ماندم. چون پدر ندارد، همه مردم حرف می‌زنند. می‌گویند نباید دختر فوتبال بازی کند، نباید با مردها حرف بزند. در شهرستان فوتبال بازی کردن دختر را عیب می‌دانند. مردم حرف می‌زنند و اعصاب من خرد می‌شود. بعضی وقت‌ها به آسیه می‌گویم فوتبال را ول کن و به شهرمان برگرد. نمی‌دانم چه کنم.»
آذرخش تماشاگر ندارد و نیلوفر و زهرا بازیکنان آکادمی این تیم می‌گویند: «در تهران هیچ تیمی تماشاگر ندارد. فقط استقلال و پرسپولیس هستند که هوادار دارند.»
حراست ورزشگاه هم به جمع تماشاگران مرد اضافه شده. برای زنان سؤال شده که چطور به مردان اجازه ورود داده‌اند. مأمور حراست می‌گوید: «این دفعه اشتباه شده.» وقتی زنان می‌گویند چرا؟ ایرادی دارد؟ جواب می‌دهد: «نه مردان جنبه دارند و نه زنان.» به‌نظر نمی‌رسد اشتباهی در کار باشد. عکاسان مرد حتما از قبل خبر داشته‌اند که با دوربین‌هایشان وارد ورزشگاه شده‌اند. بیشتر زنان از این اتفاق استقبال کرده‌اند. به هر حال آنها ترجیح می‌دهند خانوادگی به ورزشگاه بیایند. اما بعضی‌ها هم مثل بهاره لجشان گرفته. بهاره یکی از دخترانی است که در داربی با لباس مردانه به استادیوم رفته و گیر افتاده بود: «هر وقت ما رفتیم ورزشگاه، مردان هم بیایند بازی زنان را تماشا کنند.» 
ملوان پشت سر هم گل می‌زند و دروازه‌بانش بیکارترین بازیکن زمین است. زنی با تلفن حرف می‌زند و از خسته‌کننده بودن بازی گلایه می‌کند، اما مردانی که تا حالا بازی زنان را ندیده‌اند ازبعضی از حرکات زنان به وجد آمده‌اند. آقای قاشیه، پدر سمانه بازیکن ملوان است. 
سمیرا دختر دیگر او هم فوتبال بازی می‌کند و هردو عضو تیم ملی هستند. آقای قاشیه پدر خودش هم بازیکن بوده و کاپیتان تیم پیام؛ «اولین‌باری نیست که من بازی دخترم را می‌بینم اما خیلی وقت‌ها پشت در مانده‌ام یا از پشت فنس‌ها بازی را دیده‌ام. این معضل باید حل شود و همه بتوانند بازی‌ها را ببینند. ما خودمان هستیم که باید شرایطی پیش بیاوریم تا به ما اعتماد کنند.» او نگاه فنی هم به بازی زنان دارد: «فوتبال چمنی ما در حدی نیست که بتواند در آسیا حرفی بزند ولی در کل بد بازی نمی‌کنند. پایین بودن کیفیت بازی‌شان هم به‌خاطر نبود تماشاگر است. دختر من وقتی بداند پدرش روی سکو نشسته بهتر بازی می‌کند. تا وقتی هم پول نباشد هیچ تیمی نمی‌تواند خوب بازی کند. دخترانم 10سال است که از استقلال ‌طلب دارند، از ملوان طلب دارند، از شیراز که هیچ پولی نگرفته‌اند. من خودم برای دخترانم کفش می‌گیرم. هزینه رفت‌وآمد، دانشگاه و... با من است. وقتی پول نباشد فوتبال پیشرفت نمی‌کند.» 
تعداد مردان تماشاگر از تعداد زنان بیشتر شده. مردانی که در راه‌آهن تمرین داشتند، با تشویق‌های زنان وسوسه شده‌اند بیایند ببینند چه خبر است. علی اقلیدوس یکی از این مردان است: «اگر صدای مردان بود، نمی‌آمدم.» علی از بازی ملوان خوشش آمده اما درباره آذرخش می‌گوید: «بنده‌خدا بازیکنان تیم قرمز بازی بلد نیستند.» به آنها حق می‌دهد که خوب بازی نکنند: «وقتی استادیوم پر نشود، سرمایه‌گذار هم هزینه نمی‌کند. شبکه‌سه که فقط شده فوتبال مردان و آن هم پرسپولیس و استقلال. باید این زنان دیده شوند، ورزشگاه پر شود و پولی که سرمایه‌گذار هزینه کرده، به جیبش برگردد تا حاضر شود دوبار هزینه کند. من خودم را می‌گذارم جای این دختران. وقتی پولی نباشد می‌روم سراغ کار دیگری.» اقلیدوس هنوز شوکه است که زنان چطور می‌توانند 10صبح بازی کنند: «در این ساعت می‌شود تمرین کرد ولی بازی سخت است. من خودم باشم بد و بیراه می‌گویم.»
دقایق آخر بازی است، صدای ملوانی‌ها گرفته ولی هنوز دارند تشویق می‌کنند. تشویق‌های مردانه با تشویق‌هایی که از همان دوره مدرسه و مسابقات بین مدارس مانده، قاطی شده؛ تشویق‌هایی که دهه70 روی بورس بود. نه فقط تشویق‌ها که انگار همه‌‌چیز در ورزش زنان در همان شروع مانده. یکی از بازیکنان ملوان تعویض می‌شود. با خودکار روی پیراهنش شماره می‌نویسند. سارا قمی مصدوم می‌شود و تازه یادت می‌افتد که بیرون آمبولانسی ندیده‌ای. در همین فکرها هستی که ملوان گل هشتم را می‌زند و چند دقیقه بعد بازی تمام. ملوان نخستین پیروزی‌اش را به‌دست می‌آورد. نخستین پیروزی بعد از 2سال و در هفته سوم لیگ.
شهر هنوز هم خلوت است. اگر بجنبی می‌توانی به بساط صبحانه که هنوز در بعضی از خانه‌ها پهن هم نشده خودت را برسانی.

این خبر را به اشتراک بگذارید