صاحبخانه با حکم تخلیهآمد
درباره درگیریهایمستأجر و مالک درسال1360
لیلا شریف
داستان نبرد صاحبخانهها و مستأجرها پر از روایتهای تکراری است. برای مستأجرجماعت فرقی نمیکند خانوادهای در قلب تهران دهه 90 باشند یا مردمی اهل تهران سال 60؛ همیشه دغدغهای به نام هراس از اجارهنشینی و صاحبخانه در زندگیشان جاخوش کرده است، فقط شکل و شمایل این ترس از سالی به سال دیگر تغییر میکند.
تهران، سال60 را با منظره مستأجرهای خانه به دوش در گوشه و کنار خیابانهایش بهیاد میآورد؛ اتفاقی که در زمستان آن سال به نقطه اوج خود رسید. زمستان سال60 دوره سیاه اجارهنشینهای تهرانی بود؛ چراکه اصلاح نشدن قانون مالک و مستأجر، صدای مستأجرها را بلند کرده بود. در آن سال بهدلیل شرایط بعد از انقلاب و نگرانیهای اقتصادی بعضی دست به احتکار خانههایشان زدند و حتی با هزار ترفند خانهشان را اجاره نمیدادند یا اینکه ناگهان کرایه را چندبرابر میکردند و وقتی مستأجر توانایی پرداخت اجاره را نداشت، با گرفتن حکم تخلیه بر سر مستأجر آوار میشدند.
روزنامههای سال60 پر است از گزارشهایی با موضوع نارضایتی از صدور احکام تخلیه خانه. اسماعیل یکی از مستأجرهای آن دوران در گفتوگو با روزنامه اطلاعات از مشکلات اجارهنشینها حرف زده بود. اسماعیل که در آن سال 2اتاق در زیرزمین یک خانه اجاره کرده بود، 50هزار تومان پول پیش و ماهی 200تومان کرایه میداد، اما از اقبال بدش، صاحبخانه یکباره 500تومان به اجارهاش اضافه کرد و وقتی اسماعیل توان پرداخت اجاره جدید را نداشت، صاحبخانه با حکم تخلیه به سراغش آمد.
در آن زمان راهکارهای صاحبخانهها برای خارج کردن مستأجرهایشان جدا از راهحلهای قانونی، خلاقیت را به اوج رساندند و به شگردهای خاصی همچون ایجاد سر و صدای دیوانهکننده و نورانداختن در خانه مستأجر در ساعت خواب، روی آورده بودند. در آن روزها یک سؤال در ذهن تمام مستأجرها تکرار میشد؛ چرا دست صاحبخانهها برای آزار مستأجرها باز است؟ و چرا احکام تخلیه در فصل زمستان و با اوجگرفتن گرانیها لغو نمیشود؟
صحنهسازی برای خالی ماندن خانه
خانههای احتکارشده در آن زمان ضلع اصلی مشکلات مسکن را تشکیل میداد؛ چرا که از یکسو عرضه مسکن بسیار پایین آمده بود و از سوی دیگر مستأجرها از ترس پیدانکردن خانه، بهراحتی تمایلی به ترک خانه نداشتند؛حتی اگر مجبور میشدند بهدلیل افزایش نجومی اجاره با صاحبخانه درگیر شوند و پای حکم تخلیه بهمیان بیاید. جدا از بحث قانون و نیاز بهوجود مهلت برای مستأجرها، راهحل دیگری به نام مقابله با احتکار خانه در دستور کار مسئولان آن زمان قرار گرفته بود، هر چند صاحبخانهها خیلی زود راه دورزدن را پیدا کردند و برای آنکه انگ محتکر به آنها نخورد، خانههای خالی را با نصب پرده، مسکونی جلوه میدادند یا اینکه خانههایشان را با یک اجارهنامه صوری به نام اقوام میزدند.
مستأجران زیر فشار قانون
براساس قانون آن سال، اگر مستأجر زمان اجارهاش به پایان میرسید، صاحبخانه میتوانست، بدون دادن مهلتی به مستأجر، حکم تخلیه بگیرد و مستأجر را راهی خیابان کند. آش این حکمهای تخلیه چنان شور شد که حتی سر و صداهای اعتراض به مجلس هم کشیده شد و نمایندگانی همچون ناطق نوری در مجلس اول، دست به موضعگیری زدند؛ «فشار و ستم مالکین بر مستأجرین قابل تحمل نیست. همه اقشار محروم و مستضعف ازجمله کارمندان مستأصل شدهاند و نمیتوانند با حقوق کمی که میگیرند از پس اجاره بهای سنگین خود برآیند، صاحبخانهها هم هرچند تقاضای ازدیاد اجارهبها میکنند و چون مستأجرین نمیتوانند خواست آنها را انجام دهند، مالکین حکم تخلیه صادر میکنند. ما نمیتوانیم این مسائل را نادیده بگیریم.»
در این حین تنظیم روابط مالک و مستأجر در هیأت دولت هم مورد بررسی قرار گرفت تا شاید راه چارهای برای داستان حکمهای تخلیه و آوارهشدن مستأجرها بهدست بیاید.
سرانجام در سال62 این پیگیریها جواب داد و قانون مربوط به مالک و مستأجر اصلاح شد تا «در مواردی که دادگاه، تخلیه ملک مورد اجاره را به لحاظ کمبود مسکن موجب عسروحرج مستأجر بداند و معارض با عسروحرج موجرنباشد، میتواند مهلتی برای مستأجر قرار بدهد.» و اینگونه اندکی از مشکلات اجارهنشینها کم شد.
* *براساس قانون آن سال، اگر مستأجر زمان اجارهاش به پایان میرسید، صاحبخانه میتوانست، بدون دادن مهلتی به مستأجر، حکم تخلیه بگیرد و مستأجر را راهی خیابان کند...