خاورمیانه جدید و بازیگرانش
چگونه قدرتهای نوظهور خاورمیانه در معادلات این منطقه نقشآفرینی میکنند
سیاوشفلاحپور | خبرنگار
روز گذشته قطر میزبان رهبران و سیاستمداران مختلف جهان، رؤسای اندیشکدههای بزرگ و تأثیرگذاری همچون رند و همچنین مدیران رسانههای بینالمللی بود؛ چهرههایی که برای شرکت در نشست بینالمللی دوحه به این شیخنشین خلیجفارس سفر کردهاند. امیر قطر در مراسم افتتاحیه این نشست، از برنامههای بلندپروازانه دوحه برای نقشآفرینی در حوزه انرژی و تحولات سیاسی جهان سخن گفت. از سوی دیگر و درحالیکه بیش از یک سال از محاصره قطر توسط 3کشور عربی خلیجفارس میگذرد، شیخ تمیم از موضع قدرت شروط دوحه را برای ازسرگیری روابط با این کشورها برشمرده و شورای همکاری خلیجفارس را فاقد کارایی توصیف کرد و بازهم همه اینها در حالی است که یک هفته از خروج خبرساز قطر از سازمان اوپک میگذرد. این قدرتنمایی بیسابقه منطقهای و بینالمللی از سوی کشوری که شاید تا 2 دهه گذشته برای ابتداییترین نیازهای خود محتاج همسایگان بود منحصر به قطر نمیشود. امارات نیز سالهاست از شیخنشینی وابسته، به قدرتی نقشآفرین، نهتنها در معادلات منطقه، بلکه سرتاسر جهان تبدیل شده است. به این ترتیب میتوان گفت نقشه قدرت در خاورمیانه بعد از حدود 8 سال جنگهای داخلی، از یمن گرفته تا سوریه به شکل جدی تغییر کرده است. این تغییرات نشانه چیست؟ آیا صحنه و به تبع آن بازیگران جدیدی در منطقه کهنسال خاورمیانه ظهور کرده است؟ منابع قدرت این بازیگران چیست؟
ایران
با وجود فشارهای اقتصادی بیسابقه علیه ایران و عدمورود این کشور به مناسبات نوظهور تجاری-اقتصادی، ایران همچنان ظرفیتهای بسیار مهمی در اختیار دارد؛ ظرفیتهایی که محورهای مختلف سیاسی- اقتصادی را نسبت به سرنوشت این کشور حساس کرده است. هماکنون و با توجه به نزاع همهجانبه ایران با رژیم صهیونیستی و متحدان عرب آن (از جمله امارات) بهنظر میرسد زمینه برای نزدیکی اقتصادی تهران به کشورهایی همچون قطر و ترکیه فراهم شده است؛ کشورهایی که از قضا در پرونده سوریه دقیقا در نقطه مقابل تهران قرار داشتند. موقعیت ایران در کریدور اقتصادی نوین (از جاده ابریشم گرفته تا اقیانوس هند) و همچنین ظرفیتهای گازی این کشور در سایه وجود نیروهای نظامی- امنیتی قدرتمند میتواند دروازهای برای ورود ایران به مناسبات اقتصادی نوین باشد.
عمان
عمان ازجمله کشورهایی است که در پی سیاست نظام سلطنتی این کشور مبنی بر خودداری از ورود به بحرانهای منطقه، حاشیه امنی برای خود دست و پا کرده و با تکیه بر آن، به آرامی در مسیر حرکت به سوی قدرتی اقتصادی همچون امارات و قطر قرار گرفته است. البته باید توجه داشت عمان ذخایر انرژی همچون 2 کشور نام برده در اختیار ندارد، اما با حرکت تجارت بینالمللی به سوی دریای سرخ و اقیانوس هند، این کشور شاهد رونق و رشد ناگهانی چشمگیری خواهد بود. بر این اساس، سرمایهگذاری در حوزههای نوین ازجمله انرژیهای تجدیدپذیرو توسعه بنادر و شبکه ارتباطات مدرن طی سالهای گذشته بهتدریج در عمان آغاز شده است. از سوی دیگر عمان مهمترین متحد تهران در خلیجفارس و اصلیترین پایگاه سرمایهگذاریهای ایران در این منطقه بهشمار میآید؛ همانطور که قطر به پایگاه ترکیه در خلیجفارس تبدیل شده است.
قطر
سالهاست اندیشکدههای سیاسی و متفکران این حوزه از عبور جهان از عصر نقشآفرینی دولت - ملتها با مولفههای قدرت سنتی همچون ارتشهای بزرگ، دولتهای فربه یا تمامیت ارضی گسترده سخن گفته و از ظهور قدرتهای جدیدی سخن میگویند که ریشه در شرکتهای چندملیتی دارند. قطر نمونه مهمی از این قدرتهاست، شیخنشینی که با تکیه به بازوان اقتصادی خود، از قطر پترول گرفته تا شرکت ارتباطات قطر، اسهیلست، هواپیمایی قطر و... نفوذ بینظیری در سطح خاورمیانه، شرق آسیا، آفریقا و حتی اروپا و آمریکا بهدست آورده است؛ نفوذی که البته بیش از همه مدیون حکمفرمایی قطر بر بازارهای گاز جهانی است. قطر با تکیه به این منبع قدرت، به پایگاه یکی از مهمترین جریانات سیاسی- مذهبی خاورمیانه، یعنی اخوانالمسلمین تبدیل شده است. این نفوذ تا جایی است که بسیاری انقلابهای بزرگ عربی در سال 2011 را تلاشی از سوی قطر برای افزایش نفوذ خود در منطقه بهشمار میآورند؛ تلاشی که بهویژه در مورد سوریه، با هدف کنار زدن نظام بشار اسد و به این ترتیب صادرات مستقیم گاز به اروپا صورت گرفت. تمام اینها در حالی است که اکنون قطر صاحب قدرتمندترین رسانه در جهان عرب و یکی از بزرگترین امپراتوریهای رسانهای در سطح جهان است؛ امپراتوریای که نامهای درخشان الجزیره، المانیتور، میدلایستآیز و... در آن به چشم میخورد.
امارات
برای اثبات قدرت این شیخنشین عربی ارجاعات چندانی لازم نیست، چراکه نام این کشور در ردیف معدود قدرتهای مداخلهگر در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مطرح شده است. این نفوذ تا اندازهای است که حتی گفته میشود برخی وزرای آمریکایی، ازجمله رکس تیلرسون با فشار ابوظبی برکنار شدهاند. امارات طی سالهای گذشته و به موازات قطر در تلاش برای بسط سیطره خود بر کشورهای عربی بوده است؛ سیطرهای که هماکنون بر اقتصاد کشورهایی نظیر مصر، لیبی، جنوب یمن و از همه مهمتر عربستان قابل مشاهده است. تکیه امارات برخلاف قطر بیشتر بر نفت است اما در کنار آن، شرکت بنادر دوبی، هواپیمایی امارات، عمران و البته بانک اول ابوظبی ازجمله شرکتهای فراملیتی هستند که به گواه اسناد متعدد، بیشترین تأثیرگذاری را طی سالهای گذشته در تحولات خاورمیانه داشتهاند. برای مثال در نتیجه نقشآفرینی مؤثر امارات در کودتای مصر، اکنون بخش عمدهای از سهام کانال سوئز در اختیار شرکت بنادر دوبی است. امارات در زمینه روابط اقتصادی با اسرائیل سردمدار کشورهای عربی است؛ روابطی که از بورس الماس آغاز شده و نقش بسیار مهمی در توسعه اقتصادی دوبی داشته است. همچنین امارات از توسعه میادین گازی اسرائیل در قالب رقابت با قطر حمایت مالی میکند.
ترکیه
ترکیه ازجمله کشورهایی است که با وجود بحرانهای سیاسی- نظامی متعدد توانسته به اقتصادی تأثیرگذار در معادلات منطقه تبدیل شود. استفاده حداکثری از ظرفیتهای تجاری و گردشگری، افزایش توان تولید و حرکت به سمت صنعتی شدن از مهمترین ایستگاههایی بوده که ترکیه طی سالهای گذشته از آنها عبور کرده است. بر این اساس و بهمنظور فراهم کردن زمینه لازم برای تامین نیازهای مصرفی بازارهای جهان عرب و منطقه، ترکیه طی یک دهه گذشته سیاست گردش به سوی خاورمیانه را در دستور کار خود قرار داده و با استفاده از اهرمهای سیاسی، رسانهای و احیانا امنیتی، تقریبا بر بازار کشورهایی همچون عراق، اردن، کویت، فلسطین، لبنان و حتی سوریه حکمرانی میکند. یکی از مهمترین گامهای راهبردی این کشور حرکت به سوی آفریقا با هدف نفوذ سیاسی در این کشورها و متعاقبا در دست گرفتن بازارهای آن بوده است؛ برنامهای که اگرچه در مصر در نتیجه دخالت امارات و عربستان (با حمایت اسرائیل) شکست خورد اما در سایر نقاط این قاره ازجمله سودان با پشتیبانی قطر ادامه دارد.
مصر
مصر ازجمله قدرتهای سنتی خاورمیانه بهحساب میآید که طی 2 دهه اخیر تا اندازه قابل توجهی تأثیرگذاری خود را در معادلات منطقهای از دست داده و به بازیگری درجه 2 بهعنوان محل نبرد قدرتهای نوظهوری همچون قطر با امارات و عربستان تبدیل شده است. اکنون بخش عمده اقتصاد این کشور بعد از چین در سیطره امارات و عربستان قرار دارد و همچون پاکستان به بازاری مصرفکننده تبدیل شده است. بر همین اساس، مواضع سیاسی مصر نیز تقریبا در تمام پروندههای منطقهای همسو با امارات و عربستان است. بعد از سقوط دولت مرسی (مورد حمایت قطر)، مصر به محور مخالفان دوحه در منطقه پیوست.
عربستان سعودی
عربستان سعودی از یک سو همچنان گرفتار ساختارهای سنتی و عقب مانده اقتصادی- اجتماعی است و از سوی دیگر تلاش دارد با استفاده از ظرفیتهای مهمی همچون غول نفتی آرامکو، وارد باشگاه قدرتهای نوظهور تأثیرگذار شود؛ روندی که هماکنون در سایه ناکامیهای محمد بن سلمان به تعویق افتاده است. ثبات سیاسی این کشور بعد از مرگ ملک عبدالله در پی عوامل متعددی ازجمله افزایش نفوذ امارات و پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری دستخوش بحرانهای بیسابقهای شده است که تأثیرگذاری پیشین این کشور در پروندههای مختلف منطقه ازجمله سوریه، عراق و لبنان را بهشدت تحتتأثیر خود قرار داده است.