خداحافظی با بزرگمرد کوچک
سعید مروتی
رفته بود تا جلوی مهمترین ستاره تیم رقیب را بگیرد ولی به این کار بسنده نکرد و خودش ستاره میدان شد. هافبک ریزنقش تیم تاج قرار نبود جزو مردان کلیدی حشمت مهاجرانی در جامجهانی78 باشد. بهنظر میرسید در آوردگاه بزرگ آرژانتین بیشتر نیاز به مردانی با خصوصیات دفاعیتر داریم تا او که بیشتر رو به جلو بازی میکرد و با تکنیک نابش، پیشمیرفت. وقتی در بازی اول مقابل هلند قافیه را 3 به صفر باختیم، دیدار بعدی با اسکاتلندی که با حذف انگلستان به جامجهانی 16تیمی آمده بود، رعبآمیزتر از قبل بهنظر میرسید. وقتی کادر فنی به این نتیجه رسید که برای نتیجه گرفتن مقابل اسکاتلند باید آرچی جمیل، قلب تپندهشان را از کار انداخت، ظاهرا به پیشنهاد اصغر شرفی، حسن نائبآقا از نفرات فیکس کنار رفت و جای خود را به هافبک خوشتکنیک تاج داد. با این تغییر ما بهترین بازیمان را در جامجهانی انجام دادیم. اسکاتلند پرستاره که در ترکیبش بهترینهای تیمهای انگلیسی توپ میزدند، کاری مقابل بچههای ما پیش نبردند چون قلب تیمشان ایستاده بود. آرچی جمیل 90دقیقه مقهور جوان شایسته ما شد و نتوانست هیچ کاری برای اسکاتلند انجام دهد. یک بر صفر بهنفع اسکاتلند با گل به خودی آندرانیک اسکندریان، ناعادلانهترین نتیجه برای قهرمان آسیا بود. برای تغییر تاریخ، بازیکنی که برای یارگیری آرچی جمیل به میدان رفته بود، توپ را گرفت، دوید، دریبل زد، جلو رفت و از زاویهای بسته توپ را وارد دروازه اسکاتلند کرد. اولین گل ایران در جامجهانی بهثمر رسید و تصویر این گل شد بهترین لحظه جامجهانی78 برای ما؛ تصویری از شایستگی و نبوغ در بالاترین سطح فوتبال دنیا. بازیکن جوانان تاج که پدرش موسس باشگاه دوچرخهسواران(تاج) اولین مربی آبیپوشان بود و دیرپاترین حضور را در تاریخ باشگاه داشت، بهعنوان بازیکن عقاب چهره شد و بعد در پاس، چشمها را خیره کرد. 2بار تلاش برای پوشیدن پیراهن پرسپولیس با مانعتراشی تیمسارهای آریامهری ناکام ماند وگرنه او امروز اسطوره سرخپوشان بود. نتیجه اینکه پسر علی داناییفرد معروف به پدر تاج، سال56 در لیگ تخت جمشید برای تاجیها به میدان رفت؛ زمانی که بازیکن تیم ملی بود و ستارهای که 2بار با علی عبده قرارداد پیوستن به پرسپولیس را امضا کرده بود ولی درنهایت عصیان پسر برعلیه تیم پدر ناکام ماند تا او به میراث خانوادگیاش وفادار بماند. درخشش در جامجهانی مصادف شد با شعلهورشدن آتش انقلاب و دستاورد درخشش او و آندرانیک اسکندریان، بازی در باشگاههای آمریکا بود که ستارههای پا به سن گذاشتهای چون پله و بکن بائر هم در آن توپ میزدند. بعد از چند سالی بازی در غربت و بهرخ کشیدن تکنیک ناب فوتبال ایرانی، بیسروصدا کفشهایش را آویخت، در همان غربت ماند و گاهی برای دیدن رفقای قدیمی به تهران آمد. دستکم هر 4سال یکبار و هنگام اوجگرفتن مسابقات مقدماتی جامجهانی یا صعود به جام، تصویر خیرهکننده گل او به اسکاتلند را تماشا کردهایم و در تیمی که ناصر حجازی و علی پروین را در ترکیب داشت، نام او را بیشتر از هرکس دیگری به ذهن سپردهایم. بهخاطر گل درخشانش و شادی گل معصومانهاش که تابلویی ماندگار از سلطنت فوتبالمان در دهه70 میلادی است. دیروز قلب بزرگمرد کوچکی که 40سال پیش، مانع تپش قلب ستاره اسکاتلند شده بود، برای همیشه ایستاد. دیروز ایرج داناییفرد را از دست دادیم. به احترام خالق آن تصویر ماندگار جام78، باید پیراهنهای سیاه از گنجه بیرون آوریم. فوتبال ایران چهره تابناک و فراموشنشدنیاش را از دست داد.