عیسی محمدی
در دهه 60 که با محدودیت شبکههای تلویزیون روبهرو بودیم و متولیان وقت نیز چندان علاقهای به ستارهسازی نداشتند، ولی باز هم مجریانی ظهور کردند که ماندگار شدند؛ چه در زمانه خودشان و چه در زمانهای بعدی. اکبر عالمی از این دست مجریان بود. عالمی البته فراتر از اجرا، استاد دانشگاه، مستندساز، پژوهشگر، نویسنده کتابهای سینمایی و حتی علمی و عکاس هم محسوب میشود. اما بههرحال بیشتر مردم این چهره چندوجهی را با اجرا، خاصه در برنامههایی چون «هنر هفتم» و «سینما ماوراء» میشناسند. گپ و گفت صمیمانهای با این چهره دوستداشتنی داشتیم تا برایمان از ورود به اجرا و نقدهایی که به مجریان فعلی دارد و... بگوید.
خاطرهای از آقای نوذری دارید؟
استعداد ژنتیک حیرتآوری در اجرای برنامههای رادیویی و تلویزیونی داشت. اجراهایش میتوانست معیار باشد. برنامههایش صمیمی، ولی در چهارچوب قواعد بود. ما با هم رفتوآمد خانوادگی داشتیم. اتفاقاً هر بار که کنار هم بودیم، درباره اجرا در رادیو و تلویزیون صحبت نمیکردیم و موضوع صحبتهایمان مربوط به بحثهایی حولوحوش دوستیمان بود.
برگردیم به تجربه اجرا در دهه 60 و ابتدای دهه 70. آیا ورود به حوزه اجرا برایتان سخت بود؟
بیشتر جوانان 16تا 20ساله، در گوشهای از ذهنشان این بوده که روزگاری مجری رادیو و تلویزیون بشوند. بالاخره شنیدن و مشاهده صدا و تصویر در رادیو و تلویزیون میتواند اعتبار زیادی برای فرد به همراه بیاورد. رادیو و تلویزیون در زمانی بسیار کوتاه، میتواند افراد بااستعداد را به شهرت برساند؛ شهرتی که امیدوارم بحق باشد. کسانی که به اجرا علاقهمندند، باید بدانند که برای یک دقیقه حضور در صحنه و صحبت کردن، باید 100برابر دانش داشته باشند؛ وگرنه دیگران جذب آنها نمیشوند. باید بسیار کتاب خوانده باشید، آدم دیده باشید، معاشرت کرده باشید و...؛ هرچند که اینها شروط لازم است، نه شروط کافی.
در دهه 60، شبکههای تلویزیونی و حتی رادیویی ما محدود بودند. شما چطور در این فضای محدود وارد حوزه اجرا شدید؟
در دهه 40، من دانشجوی دانشکده هنرهای دراماتیک بودم. بعد از آن هم سینما خواندم. یکی از بهترین استادان ما که فن بیان یادمان میداد، دکتر مهدی فروغ بود. بعد از تئاتر و سینما خواندن در دانشکده، یک روز دستیار هوشنگ انصاریفر- یکی از تهیهکنندهها- مراجعه کرد و گفت که میخواهیم برنامهای با موضوع سینما و اختیارات کامل به شما واگذار کنیم. قرار بود در این برنامه سینما تدریس کنم. اسم برنامه را «آن روی سکه» گذاشتم؛ متأثر از آثار نادر ابراهیمی. طرح را دادم و تصویب شد و من چندهفتهای درباره فیلمنامهنویسی ، تدوین ، بازیگری و... صحبت کردم.
بهنظرتان یک اجرای موفق چگونه اجرایی است؟
هیچ پدیدهای، بدون سابقه قبلی برای فرد یا ملتی اتفاق نمیافتد. اگر میبینید که یک مجری رادیو یا تلویزیون موفق شده است، باید به گذشتهاش برگردید و ببینید که در روزگار نوجوانی چطور شخصیتاش شکل گرفته و با چه کسانی معاشرت داشته و کجاها به دستان بزرگان خیره شده تا به این جایگاه رسیده است. مجریان نیز باید بدانند که تلویزیون چه تاج افتخاری بر سرشان گذاشته که به نوعی ویترین سلیقه آن شبکه محسوب میشود. از سوی دیگر یک مجری باید بداند که نماد و نشانه فرهنگ ملتی با تاریخ 7، 8 هزار ساله است که نامهای درخشانی در فرهنگ و ادبیات دارد که قابل شمارش نیستند؛ از رودکی ، حافظ و جامی گرفته تا مولانا ، فردوسی ، جلال، اخوانثالث و... . یک مجری که پشت میکروفون قرار میگیرد، لازم نیست ادای آدمهای دانشمندی شبیه دکتر الهیقمشهای و... را دربیاورد، ولی مهم است که حتما سواد لازم را داشته باشد تا بتواند اثربخش باشد. حالا که فرصت شده، به نکته دیگری هم اشاره کنم. الگوهای ما در اجرا و سخن گفتن معلمان انشای ما بودند.
در جایی هم اشاره کردهاید که مجریان دهههای 30 و 40 هم جزو الگوهای شما بودهاند، چرا که نظارت زیادی بر گویش و انتخاب آنها بود.
بله، در واقع من پای رادیو قد کشیدم. من از 12سالگی با رادیو ترانزیستوری به رختخواب میرفتم و خوابم میبرد. اینها خیلی روی گویش و نگاه و زبان من اثر داشت. خیلی باید دقت داشته باشیم که الگوهایمان در زندگی چه کسانی هستند. هماکنون میبینیم که برخی از مجریان ما دچار اعوجاج زبانی و گفتاری هستند و از واژههایی استفاده میکنند که متعلق به افرادی با سطح فرهنگی پایین است؛ واژگانی که باعث لرزیدن پیکر شیخعطار ، مولوی و سعدی در گور میشود! من از مجریان کلماتی چون «خفن» و «سه شد» و «گاف دادی» شنیدهام! این ترکیب «گاف دادی» که داستانش به چند دهه گذشته برمیگردد و منظورشان این بود که نجاست زدهای به موضوعی و ماجرایی. اما الان میبینیم که از این واژه سخیف استفاده میشود، بدون اینکه تاریخش را بدانند. به جایش بگویند خراب کردی، واقعا کار سختی است؟ حالا که به اینجا رسیدیم، بگذارید یک نقد دیگر هم بکنم. من ناراحت میشوم وقتی که مجریان مهمانی را دعوت میکنند، حالا به واسطه اینکه با او همدوره یا همکلاس یا همکار بودهاند، به جای شما، از واژه تو استفاده میکنند. نام این صمیمی بودن نیست، مجری باید مؤدبانه برخورد کند؛ فرهنگ ما به ما آموخته که احترام مهمان را نگهداریم و با او محترمانه صحبت کنیم. باید بیاموزیم که صمیمانه، ولی در عین حال محترمانه و مؤدبانه صحبت کنیم.
جایی اشاره کردهاید که برای یک برنامه، 17کتاب خواندید! چرا فکر میکنید که برخی از مجریان ما حوصله این حد از مطالعه و پژوهش را ندارند؟
البته من در همه برنامهها این تعداد کتاب نخواندهام، اما برای بیشتر آنها مطالعه مفصل داشتم. میترسیدم، چون سواد لازم را در برخی حوزهها نداشتم. تلویزیون جایی است که چشمها و گوشهایی شما را کنترل میکنند که چندین برابر باسوادتر یا مشتاقتر از شما هستند که یا میتوانند شما را نقد کنند یا دوست دارند که از شما و برنامه شما یاد بگیرند. پس من یا باید نزد افرادی که بارها و بارها باسوادتر از من هستند، امتحان پس بدهم یا برای افراد جوانتر و مشتاقتر هم باید اطلاعات مفید داشته باشم. همین نگرشها باعث میشد تا اجرا را کاملا جدی بگیرم. از سوی دیگر، نگاه من این بود که مهمان برنامه، انگار که به خانه من آمده و سر سفره من نشسته است. در فرهنگ ایرانی، شایسته نیست که وقتی مهمان دعوت میکنید، قبل از مهمان خودتان بهترین غذاها را بخورید. در اجرا نیز، من بیشترین زمان را به مهمانان خودم اختصاص میدادم و خودم خیلی کمتر صحبت میکردم و سعی میکردم برای گرم شدن گفتوگو، خیلی محترمانه و بهموقع، صحبتهای او را تکمیل کنم.
شنبه 17 آذر 1397
کد مطلب :
40092
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/mn5E
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved