• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
شنبه 17 آذر 1397
کد مطلب : 40064
+
-

یک نکوداشت و چند نکته

کیاوش؛ مردی که بوی بهشت می‌دهد!

کیاوش؛ مردی که بوی بهشت می‌دهد!

غلامعلی رجایی | فعال سیاسی

سه‌شنبه هفته‌ای که گذشت، در مراسم نکوداشت و تجلیل و تقدیر از شهید زنده فاجعه هفتم‌تیر سال1360 جناب آقای استاد سید‌محمد علوی‌تبار که نزد ما خوزستانی‌های نسل قبل از انقلاب به «آقای کیاوش» معروف بوده و هست، توفیق حضوری داشتم و دقایقی در منزلت این معلم بزرگ آبادان سخن گفتم؛ همو که دهه‌های مختلف از عمرش را صرف آموزش معارف قرآن به نسل جوان آبادان‌- که اکنون در دهه‌های 60 و 70 عمر خویش هستند - و به ‌تعبیر دقیق‌تر به مردم خوزستان و غیرخوزستان کرد و دهه‌هایی از این عمر مبارک را که اکنون در مرز 90سالگی است، به مبارزه، جهاد و خدمت به کشور گذرانده است.

این مراسم نکوداشت به ‌اهتمام مدیرعامل سازمان منطقه آزاد اروند و تلاش چندماهه جمعی از فعالان فرهنگی و سیاسی آبادان همیشه مقاوم که به‌تازگی دبیرخانه نکوداشت و تکریم مفاخر آبادان و خرمشهر را تاسیس کرده‌اند، برگزار شد. این برنامه، مطلع مبارک این تأسیس بود. آنگونه که دبیر مراسم می‌گفت، از این پس در 2نوبت در هر سال برای دیگر مفاخر منطقه اروند - خرمشهر و آبادان - چه کسانی که از دار دنیا بار سفر بسته و به محضر دوست شتافته‌اند و چه کسانی که در قید حیات هستند، چنین مراسمی توسط دبیرخانه نکوداشت مفاخر اروند برگزار خواهد شد.

این اقدام را باید به‌فال نیک گرفت؛ چه متأسفانه باید به تلخی اعتراف کرد که نسل دوم و سوم پس از انقلاب هیچ شناخت و درک درستی از الگوهای درخشان چند دهه قبل از خود را ندارد و البته چندان تقصیری هم متوجه آنها نیست، چون کسانی که باید این درک را به این 2نسل منتقل می‌کردند، بعضا سستی و بی‌تدبیری به خرج دادند و شد آنچه شد و الگوهای این 2نسل کسانی شدند که هرکس سری به صفحات آنها در فضای مجازی بزند درمی‌یابد دغدغه‌های آنها چقدر بی‌مقدار و بعضا پوچ است، لیک اشتهارشان در عرصه سینما و ورزش باعث الگوشدن‌شان برای نسل جوان ما که به‌زودی باید سکاندار اداره کشور باشند، شده است. این نوشته بدین خاطر قلمی شد تا دلسوزان به آینده کشور و کسانی که برای تربیت نسل جوان دغدغه مقدسی دارند، در شهرستان‌ها به اقدام مشابهی دست بزنند و این دفتر را اگر در شهرشان تاسیس نشده، با پشتیبانی مراکز دولتی و غیردولتی مرتبط در شهر و استانشان تاسیس کنند و به معرفی مفاخر علمی و معنوی شهر و دیار‌شان درگذشته و به‌خصوص کسانی که هنوز در قید حیات هستند، بپردازند و دین خود را هم به این مفاخر و هم به کشور و نسل جوان ادا کنند. استاد علوی‌تبار – کیاوش – در کارنامه درخشان خود علاوه بر چند دهه معلمی در دبیرستان‌های آبادان و اهواز، افتخارات متعددی ‌دارد که هر یک از آنها برای اهل درد و درک غبطه‌آور هستند.

1- چند دهه معلمی برای آموزش کتاب خدا قرآن کریم به نسل جوان دهه‌های 40 و 50 آبادان؛ قرآنی که هم آمد که وجود مبارک رسول خدا به ما زمینیان هدیه شود و هم به‌تعبیر دیگری رسول خدا بهانه نزول این کتاب سراسربرکت به زمین شد!

2- از افتخارات استاد کیاوش این بود که وقتی امام(ره) برای حل مسئله اعتصاب کارگران صنعت نفت در سال1357 که تولید و صدور نفت را در داخل و خارج متوقف کرده بود، هیأتی را به سرپرستی مرحوم مهندس مهدی بازرگان که مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی هم وی را همراهی می‌کرد، به آبادان فرستاد تا کارگران تولید داخل را راه‌بیندازند ولی صدور نفت به خارج را متوقف کنند تا کمر رژیم شاه در اثر این اعتصاب بشکند که شکست. این هیأت در منزل کیاوش، این معلم مومن زنجانی‌تبار ساکن آبادان مستقر شد. خود به من می‌گفت من از 18سالگی ساکن آبادان شدم؛ آبادانی که وی علت وجه تسمیه آن‌را «عبّادان» می‌نامد؛ یعنی شهری که مملو از عباد و بندگان نورانی خداوند بود.

3- افتخار نخستین فرمانداری آبادان در آن روزهای پرتلاطم انقلاب در آبادان و فعالیت گروهک‌ها از آن کیاوش شد. وی در اقدامی خاص عنوان فرمانداری را برداشت. وی در زیر نامه‌های اداری می‌نوشت: «خدمتگزار آبادان!» جالب اینکه بر در اتاق وی هم همین عنوان به جای فرماندار نصب شده بود!

4- افتخار برجسته کیاوش این است که در فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در 7تیرماه1360 در سرچشمه تهران سه‌ساعت و نیم در زیر آوار ماند و آنگونه که خود گفته و می‌گوید، یک چشم و یک گوش و یک دست و یک پای خود را در اثر این انفجار تقدیم خداوند کرده است. فرزند و داماد وی می‌گویند وقتی وی را از زیر آوار بیرون آوردند، انگار یک تکه زغال بود و یک چشمش از حدقه بیرون زده بود! خوشبختانه خاطرات درباره استاد کیاوش در ویژه‌نامه‌ای تمام رنگی در 100صفحه که به این مناسبت منتشر و در آبادان توزیع شد، به خوبی بیان شده‌اند. کیاوش جانباز 70درصد و از معدود بازماندگان این فاجعه تلخ بود.

گفته‌های او از این سه‌ساعت‌و‌نیم حبس زیر آوار بسیار شنیدنی و جانسوز است. وی شاهد شنیدن صداهایی بود که به «یا صاحب‌الزمان» بلند بود و رفته‌رفته خاموش می‌شد. وی می‌گوید زیر آوار که بودم، شنیدم صدایی به من گفت: تو زنده می‌مانی چون زندگی را درخواست کردی! کیاوش همچنان مردم‌دوست و مستمندگراست. چند ماه قبل وقتی به او گفتم قصد داریم از شما تقدیر کنیم، نپذیرفت. تشکری کرد و گفت هزینه این مراسم را صرف فقرای آبادان کنید. در نهایت به‌سختی و کمک همسر و فرزندش سیدعلی آقا، کیاوش راضی به سفر به آبادانی شد که نزدیک به 3دهه بود آن را ندیده بود.

کیاوش مستأجر است. وی منزل مسکونی خود را در چند دهه قبل فروخت و ما‌بین فرزندانش برای تهیه خانه تقسیم کرد. وی اگر‌چه مستأجر است، ولی در دل بسیاری از ما خوزستانی‌های خونگرم و قدرشناس و البته مظلوم، خانه‌ای دائمی دارد! در سخنرانی‌ام با خاطره‌ای از نخستین لحظات انفجار به نقل از مرحوم آقای باغانی که خاطراتش را برای من زیر آوار می‌گفت، با اشاره به کیاوش که 2ساعت تمام در ردیف جلو نشسته بود، صبورانه به سخنان حدود 8نفر از شاگردان دهه50 خود گوش می‌داد. به مردم گفتم این مرد بوی بهشت می‌دهد و بخشی از اجزای خود را پیشاپیش به بهشت فرستاده است. این نوشته ادای دینی به بیش از 6دهه مجاهدت‌های استاد سید‌محمد علوی‌تبار معروف به کیاوش است؛ زبان حال من و ما ‌حال که گل‌هایی همچون بهشتی و رجایی و مطهری و اندرزگو و... پرپر شده‌اند‌، بوی گل را از که جوییم، از گلاب!

این خبر را به اشتراک بگذارید