اختصاصی همشهری
وداع باشکوه موریکونه با لندن
گزارش اختصاصی همشهری از کنسرت انیو موریکونه با ارکستر سمفونی ملی جمهوری چک در انگلستان
حامد صرافی زاده /روزنامهنگار- لندن
کنسرت «شصت سال موسیقی» انیو موریکونه در 90 سالگی استاد پس از اجرا در شهرهای مختلف دنیا بالاخره در لندن و در سالن «O2» برگزار شد.
کنسرت رأس ساعت ۸:۳۰ با نیم ساعت تأخیر (احتمالا بهدلیل ازدحام تماشاگران) شروع شد. انیو موریکونه با کت و شلوار و لباسی یکسره سیاه کمی لنگلنگان بابت کهولت سن روی صحنه رفت و تمام سالن به احترام او بلند شدند، برایش کف زدند و موبایلها و دوربینها برای ثبت لحظات روشن شد. او آرام و بیهیچ حرف و حدیث و تأخیری پشت جایگاه رهبری ارکستر رفت و کنسرت با اجرای قطعهای از موسیقی متن افسانه ۱۹۰۰ آغاز شد.آرامش، خونسردی، تمرکز و تجربه بیش از نیم قرن ساختن موسیقی برای نزدیک به ۴۵۰ فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی در کلیه حرکات و نگاههای موریکونه موج میزد.
اوراق پراکنده
بخش اول کنسرت در قسمت دوم با عنوان «اوراق پراکنده» اجرای قطعات «کی مای» (از فیلم مادالنا)، H2S، حلقه عشق، روزی روزگاری آمریکا، بارایا و Allonsanfan را شامل میشد که شاخصه همه آنها ایتالیایی بودن فیلمها (غیر از روزی روزگاری آمریکا) و برجستگی صدای کیبورد بود. قسمت سوم بخش اول با نام «نوسترومو» و صدای سوپرانو «سوزانا رلگاچی» به اجرای 3 قطعه از مجموعه تلویزیونی «نوسترومو» اختصاص داشت. موریکونه برای آخرین بخش این قسمت با عنوان «مدرنیته اسطوره در سینمای سرجئو لئونه» قطعه «مردی با سازدهنی» را از روزی روزگاری در غرب و 3 قطعه از «خوب، بد، زشت» با اجرای شورآفرین خواننده سوپرانو و همراهی شورآفرین گروه کر برگزیده بود که پایان این بخش با تشویق ممتد تماشاگران همراه شد.
در وقفه تا اجرای بخش دوم جدا از اجرای فوقالعاده و حضور با وقار و شور و شعف سالن چیزی که ذهن مرا بهخودش مشغول خودش کرد کارگردانی/ سوئیچینگ دوربینها و پخش اجرا روی صفحههای نمایش درون سالن بود. اینکه کارگردان مثلا در بخش اجرای افسانه ۱۹۰۰ با نمایی از چنگ نواز شروع کرد و پخش آن قطعه را با نمایش نمایی از همان چنگ نواز به پایان رساند. یا هنگام اجرای مردی با سازدهنی به طرز مرموزی دوربین به درون نوازندگان زوم کرد بدون اینکه نوازنده سازدهنی را نشان بدهد. من پس از اتمام وقفه 20 دقیقهای انتظار داشتم که انیو موریکونه چند کلامی برای حضار درباره خودش یا مرگ «برناردو برتولوچی» حرف بزند که عملا انتظار بیهودهای بود. او در طول کنسرت کلامی با تماشاگران سخن نگفت.
موریکونه بخش دوم کنسرت را برخلاف بخش نخستین از روی صندلی رهبری کرد. او قسمت اول این بخش را به اجرای «آخرین دلیجان به سوی ردراک» از آلبوم «هشت نفرتانگیز» اختصاص داده بود که در کنار برجستگی عکس او در کنار تارانتینو در بروشور چاپ شده تأییدی بود بر رد شایعات بدگویی او پشت سر این کارگردان. در ادامه با حضور خواننده دیگری به نام «دولچه پونته» در ذیل مجموعهای با عنوان «سینمای اجتماعی» قطعاتی از موسیقی متن فیلمهای «پایان راز»، «نبرد الجزیره»، «ساکو وانزتی»، «بازجویی از یک شهروند دور از سوءظن»، «Sostiene Pereira»، «طبقه کارگر به بهشت میرود»، «ضایعات جنگی» و «بسوزان!/ کوئیمادا» اجرا شد و دست آخر هم استاد برای پایان برنامه قطعاتی از فیلم «مأموریت مذهبی» را درنظر گرفته بودند که هم حس داشت هم غوغا و هم صدای تکخوان و هم گروه کر و هم همهچیز.
بازگشت به صحنه
تشویق ممتد و 10 دقیقهای ۲۰هزار نفر درون سالن 3بار دیگر موریکونه را روی صحنه آورد. بار اول که روی صندلی نشست چند نفری از درون جمعیت قطعه مورد نظرشان را فریاد زدند که در میان آنها میشد «سینما پارادیزو» را تشخیص داد. وقتی صدای درخواستها فروکش کرد، موریکونه مستأصل نگاهی به نوازندگانش انداخت که میان این همه شاهکار که امشب اجرایشان نکردیم و به نوعی به کمتر شنیده شدهها بسنده کردیم، حالا کدام را انتخاب کنیم که آخر سر انتخاب همان سینما پارادیزو شد و البته برای 2 قطعه دیگر هم دوباره قطعات کورال خوب، بد، زشت و کوئیمادا را اجرا کرد که هم دوباره 2خوانندهاش را به روی صحنه آورد تا من و همه حاضران با خاطرهای شورانگیز با این اجرا وداع کنیم.
مترو بعد از کنسرت
به هنگام بازگشت و در میان تماشاگران بیشماری که با هدایت جمعی از مسئولان به سمت مترو به صف شده بودند پیش خودم عزا گرفته بودم که حال با این جمعیت و فشردگی درون واگنهای مترو چگونه به خانه میرسم که دیدم در ایستگاه «نورث گرینیچ» واگنهای مترو خالیاند و برای همین مسافران با فراغ بال سوار مترو میشوند و اگر نخستین مترو را هم از دست بدهند در بعدیها به فاصله چند دقیقه به راحتی به مقصد خواهند رسید. همین مسئله فراغت از تنگی و فشردگی باعث شد حین برگشت کمی به اجرای امشب فکر کنم و یادم بیاید چگونه هنگام پخش «کی ما»ی معروف که عمری است همدم من و بیماران من است به وقت درمان؛ قلبم لرزید و داشتم تقلا میکردم لحظاتی از کنسرت را در آن تاریکی با موبایلم ضبط کنم چگونه تار شدن تصاویر بهصورت استعاری و فرمال شبیه اشک ریختن شده بود و چگونه باتری موبایلم در آخرین لحظات اجرای کنسرت تمام شد؛ کنسرتی که شاید آخرین اجرای موریکونه در لندن و موسیقی آخرین فیلم تارانتینو، آخرین یادگار او برای ما باشد. موریکونه در انتهای کنسرت گفت که این آخرین اجرا در لندن است و بعید است که دوباره مجالی بیابد تا با ارکستر در لندن به صحنه بیاید.