![مکتب «اسفند»](/img/newspaper_pages/1397/09%20AZAR/05/laee/11-01.jpg)
چرا اسفندیار منفردزاده مهمترین آهنگساز تاریخ سینمای ایران است؟
مکتب «اسفند»
![مکتب «اسفند»](/img/newspaper_pages/1397/09%20AZAR/05/laee/11-01.jpg)
سعید مروتی
بچه تخس و شیطان خیابان ری، وقتی پس از خریدن نان سنگک از کنار زورخانه علی تِکتِک عبور میکرد، ناخودآگاه پاهایش سست میشد. صدای ضرب، مسحورش میکرد و همانجا میایستاد و کل موسیقی حماسی زورخانه را میشنید و همزمان کل نانی را که برای خانه خریده بود میخورد! 20سال بعد انعکاس و تأیید صدای ضرب زورخانه علی تکتک، کل ایران را تکان داد.
اسفندیار منفردزاده با موسیقی «قیصر» موزیک متن را در سینمای ایران از حاشیه به متن آورد. در سینمایی که اساسا شغلی به نام آهنگساز فیلم را به رسمیت نمیشناخت و جز چند استثنا، رویه معمول انتخاب موسیقی توسط روبیک منصوری بود، حالا موزیک قیصر یکی از دلایل محبوبیتش میان سینماروها قلمداد میشد. موسیقی حماسی، جذاب و به شدت ایرانی که حس را با زخمههای خویش بیدار میکرد و به تراژدی قیصر معنا و مفهومی مضاعف میبخشید. با قیصر برای اولین بار صفحههای موسیقی یک فیلم ایرانی بسیار پرفروش شد. حالا همه موزیک قیصر را حفظ بودند. نزدیک به 50 سال از آن روزها گذشته و هنوز هم شاید هیچ موزیک متنی به اندازه قیصر برای مردم آشنا نباشد؛ مردمی که بسیاریشان زمان اکران فیلم قیصر هنوز دنیا نیامده بودند.
اسفندیار منفرزاده رفیق دوران کودکی مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان از همان بچگی شیفته سینما بود. از نوجوانی رفقا به کار در سینما فکر میکردند. مسعود قرار بود کارگردان شود، فرامرز بازیگر و اسفندیار که رفقا «اسفند» صدایش میزدند عشق موسیقی بود. در اوایل دهه 40، رفقا سراغ ساموئل خاچیکیان مهمترین کارگردان آن سالهای سینمای ایران رفتند به این امید که بتوانند وارد سینما شوند. خاچیکیان البته حاضر نشد اسفندیار جوان مجانی برایش موسیقی متن بسازد و قرار شد اگر از حاصل کار خوشاش آمد دستمزد نوازندهها را بدهد. همچنان که فرامرز را حتی مهمان نقشی کوچک نکرد. فقط مسعود این شانس را آورد که در «خداحافظ تهران» دستیارش باشد و در مرحله صداگذاری «ضربت» حضور یابد.
کمی بعد کیمیایی توانست اخوانها را راضی به تهیه اولین فیلم بلند سینماییاش کند و به این ترتیب فیلم «بیگانه بیا» (1347) توسط کیمیایی کارگردانی شد و منفردزاده هم موزیک متنش را نوشت. فرامرز قریبیان هم در نقشی کوتاه اولین حضورش مقابل دوربین را تجربه کرد. بیگانه بیا با فضای فرنگیمآبش ربطی به عوالم کیمیایی و رفقا نداشت و اکران موفقی را هم تجربه نکرد. نه از فیلم استقبالی شد و نه موسیقی منفردزاده مورد توجه قرار گرفت. هرچند معدود نقدهای نوشته شده بر این تجربه شکست خورده، لحن متینی داشتند و پرویز دوایی مهمترین منتقد دهه 40، در نقدش بر استعداد و توانایی کیمیایی جوان صحه گذاشت.
دوایی به کیمیایی گفت «امیراحمد و امیرمحمود آدمهای فیلم بیگانه بیا، آدمهای تو نیستند. برو درباره طبقه خودت فیلم بساز.» این گونه بود که حماسه قیصر خلق شد و با موفقیتی غیرمنتظره و چشمگیر، همه عوامل سازنده فیلم مورد توجه قرار گرفتند و یکی از مهمترین عوامل توفیق، موسیقیاش بود که منفردزاده نه تنها برای ساختش دستمزدی نگرفته بود بلکه نزدیک بود به پیشنهاد یکی از سرمایهگذاران برای تمام صحنههایی که فاقد موزیک بود، به سنت سینمای فارسی از صفحههای موسیقی استفاده شود. اتفاقی که میتوانست دستاورد منفردزاده را از بین ببرد ولی در نهایت عباس شباویز- تهیهکننده قیصر- به جای تن دادن به این پیشنهاد معمول و متداول در سینمای فارسی، به جوانها اعتماد کرد و نتیجهاش را هم دید. قبل از منفردزاده برای چند فیلم ایرانی موسیقی متن ساخته شده بود؛ مثلا استاد مرتضی حنانه برای فیلمهایی چون «ساحل انتظار» (سیامک یاسمی 1346) و «الماس 33» (داریوش مهرجویی 1346) موسیقی ساخته بود ولی چون موفقیت چشمگیری از این تلاشها به دست نیامده بود، ساخت موسیقی برای فیلمها رایج نبود؛ آنچه رایج بود ساخت ترانه برای فیلمها بود. مثل چیزی که در سکانس کافه به فیلم قیصر هم تحمیل شد. جالب اینکه تهیهکننده قیصر با اینکه به سختی رضایت داده بود منفردزاده برای فیلم موسیقی بسازد و تنها دستمزد نوازندهها را بپردازد. برای ترانه، 2 بار هزینه کرد و وقتی حاصل ضبط آواز خوب از کار درنیامد، کار با خوانندهای دیگر تکرار شد. در واقع چون سنت استفاده از آواز در فیلمهای فارسی وجود داشت میشد برای بهتر شدن کار ترانه را با خوانندهای دیگر تکرار کرد؛ سنتی که در مورد موسیقی متن وجود نداشت. هنوز قیصر اکران نشده بود که کیمیایی با علی عباسی برای ساخت «رضاموتوری» به توافق رسید. علی عباسی اولین تهیهکنندهای بود که برای موزیک متن دستمزد به منفردزاده داد. 25هزار تومان برای ساخت موزیک رضا موتوری که در آن زمان پول زیادی برای آهنگساز جوان بود؛ آهنگسازی که بعد از اکران قیصر، همه سراغش آمدند.
در یک دوره تقریبا 10ساله، منفردزاده، موفقترین آهنگساز فیلم در ایران بود. آهنگسازی که هر ساختهاش یک اتفاق مهم و بهیادماندنی از کار درآمد. در «رضا موتوری» (مسعود کیمیایی1349) بداعت در استفاده از ترانه با صدای فرهاد، در سینمایی که همه به لبزدن بازیگر و شنیدهشدن صدای خواننده عادت و علاقه داشتند، نیاز به جسارت فوقالعادهای داشت. وقتی قطرههای خون رضا موتوری روی باک سفیدرنگ موتورش میریخت موسیقی باشکوه و غمگین منفردزاده شروع میشد و بعد فرهاد با صدای بیصدایش مرد تنها و زخمی کیمیایی را همراهی میکرد. در «داش آکل» (مسعود کیمیایی1350) منفردزاده موسیقیای عظیم و پرحجم نوشت و با گروه ارکستری پرتعداد ضبطش کرد. درک بالای آهنگساز از سینما که عشق دوران کودکی و نوجوانیاش بود و تفاهم ناشی از رفاقتی دیرینه، بهترین و پرحاصلترین ارتباط میان کارگردان و آهنگساز را در تاریخ سینمای ایران شکل داد. کارگردانی که موقع ساخت فیلم، برای موسیقی فضا و امکان فراهم میکرد و آهنگسازی که از مرحله شکلگیری ایده اولیه تا نگارش فیلمنامه و فیلمبرداری و تدوین همراه و همفکر با دوست فیلمسازش بود. نتیجه 8همکاری مشترک کیمیایی و منفردزاده شد آثاری برای همیشه. آثاری که صدای اعتراض و خشم را با حس، همراه میکرد و به رفاقت و مردانگی بعد و معنایی دیگر میداد. از لحظهای که رضا موتوری دست خونیاش را بر پرده سینما کوبید تا جایی که داش آکل در قبرستان برای اولینبار با مرجان مواجه شد، و در گوزنها وقتی سید و قدرت پس از سالها دوری سر سفره رفاقت نشستند. میشود دهها مثال از سکانسهاس ناب کیمیاییوار زد که آنها را با موسیقی درخشان منفردزاده به خاطر سپردهایم.
منفردزادهای که با بیشترین فیلمسازان شاخص موج نو کار کرد؛ با ناصر تقوایی در «رهایی» (1353) و «نفرین» (1352)، با جلال مقدم در «پنجره» (1349)، با امیر نادری در «خداحافظ رفیق» (1350) و «تنگنا» (1352)، بهرام بیضایی در «عمو سیبیلو» (1349)، علی حاتمی در «طوقی» (1349) و «خواستگار» (1351) و...
منفرزاده تحصیلات آکادمیک موسیقی را نیمهکاره رها کرده بود و همین باعث شد آهنگسازان تحصیلکرده و فرنگرفته به کارش انتقاد وارد کنند. محبوبیت میان عامه تماشاگران سینما و عنایتی که منتقدان سینمایی به آثارش داشتند و آن همه پیشنهاد برای ساخت موسیقی، کنار روحیه خاص منفردزاده و چپگرایی او، برایش دشمن میآفرید. مثل گفتوگویی که در دهه50 با مجله رودکی انجام داد و در آن به موسیقی فاخر و مجلس حمله کرد. شاید منفردزاده در بیان عقایدش گاهی تند میرفت، شاید گاهی با شتاب موسیقی میساخت و عجله باعث لطمه خوردن به کارش میشد و شاید در مواردی موسیقیاش زیادی بر تصاویر سنگینی میکرد ولی به دلایل متعدد، او خوشقریحهترین آهنگسازی بود که سینمای ایران تا امروز به خود دیده.
چگونه کمتر از 10سال این همه ملودی ماندگار و زیبا را خلق کرد و چطور در عین وحدت، این همه متکثر بود؟ برای شناختن امضایش کافی است چند ثانیه از آثارش را بشنویم ولی از طرف دیگر، بیشترین تنوع را در ساخت موزیک و انتخاب ساز لحاظ میکرد. از تنبک و ضرب زورخانه در قیصر به ترومپت در رضا موتوری میرسید. در «خاک» از فلوت بهره میگرفت و در «گوزنها» از سنتور برای تغزلی عاشقانه در باب رفاقت. اهمیت منفردزاده نه فقط از کیفیت والای موسیقیاش که در تاثیری که در تثبیت حرفه آهنگسازی فیلم داشت میآید. بعد از موسیقی قیصر، ساخت موزیک متن بخشی از جذابیتی بود که سینما میتوانست به تماشاگرش هدیه دهد. با منفردزاده ساخت موزیک متن برای فیلمها توجیه اقتصادی پیدا کرد و بعد از توفیق او، واروژان، بابک بیات، لوریس چکناواریان، مجتبی میرزاده، فریدون ناصری، شیدا قراچهداغی و کامبیز روشنروان موسیقی فیلم ساختند و استاد مرتضی حنانه که پیشکسوت منفردزاده بود با تمام انتقادی که به آهنگساز قیصر داشت، از انتهای 40 در سینما پرکار شد و از فضایی که حاصل توفیق عمومی به موزیک قیصر بود بهره برد و توانست آثاری درخشان چون موسیقی «فرار از تله» بسازد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دورانی که منفردزاده از وطن رفته بود، این خرافه روشنفکرانه به سینمای ایران تحمیل شد که موسیقی خوب، موسیقیای است که شنیده نشود و تماشاگر هنگام خروج از سالن نتواند ملودیاش را زمزمه کند.
با این متر و معیار ملودیهای گوشنواز منفردزاده، غیرسینمایی و فاقد ارزش بودند ولی هیچ تصمیم و ارادهای نتوانست قطعات ماندگار این آهنگساز خوشقریحه و توانا را از حافظه سینمای ایران پاک کند. حیف که منفردزاده جلای وطن کرد و جایگاه هنرمندانهاش را با اپوزسیون سیاسی بودن تاخت زد.
آنچه او در این سالها در شبکههای فارسی زبان ماهوارهای به زبان آورده نسبتی با حضور موثر و متعهدانهاش در سینما و موسیقی ایران ندارد. به منفردزاده در مقام فعال سیاسی نقدهای زیادی وارد است و متاسفانه او در غربت با کسانی همراه شده که در دهه 50 با آنها و هم مسلکان سلطنت طلبشان سر ستیز داشت.
4دهه حضور در غربت دستاوردی برای منفردزاده نداشت ولی جایگاهش بهعنوان آهنگساز فیلم و یکی از آغازگران جدی موزیک متن، خدشهناپذیر و حضور گرم و پرخون موسیقیاش ماندگار و بیجایگزین است.