• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
شنبه 3 آذر 1397
کد مطلب : 38516
+
-

سرچشمه خشونت علیه زنان کجاست؟

عطوفتی در انتظار فعلیت

دکتر ناهید توسلی| پژوهشگر و کنشگر حقوق زنان: 


مگرنه که هستی و جهان ما با «مهر» و «عشق» می‌بالد؟ پس چگونه است که اینک و در این برهه از زمان، «خشونت» همه لایه‌های «زیستن» ما «انسان»ها را دربر گرفته است؟ جز این نیست که خشونت، مانند دیگر بالقوه‌های درونه انسان تا سببی برای بروز نیابد، بالفعل نمی‌شود و آیا این بالفعل‌نشدن، جز غیاب حضور فیزیکی و اندیش‌واری «زن/ مادر» در جهان زیستی ما می‌تواند بهانه دیگری داشته باشد؟

در دوران پیشاتاریخ و باستان آدمیزادگان، زیستی برابر و عادلانه‌تر از پس از دوران کشاورزی داشتند که زن کاشف آن بود. آن هم به‌دلیل جست‌وجو روی زمین و یافتن دانه‌های خوراکی برای سیراندن شکم فرزند. اما مرد بر نظام کشاورزی حاکم شد و پیامد همین دوشقه‌شدن انسان به جنس و جنسیت، رنگ و نژاد، زبان و دیگر مولفه‌های دوآلیستی ناشی از شناخت سود و سرمایه در پی داشت که موجب برهم خوردن همه معادلات برابری‌خواهانه پیشین شد.

کنار گذاشته‌شدن«زن/ مادر» از حضور در عرصه عمومی که پیش‌تر در آن فعال مایشاء بود، جهان را به جهانی تک‌جنسی، تک‌ساحتی، تک‌حسی، تک‌زبانی و... و خلاصه جهانی«نرینه» تبدیل کرد و دیگر جایی برای حضور و بالفعل‌شدن «عطوفت» زن که به زعم خانم ئولین رید، مردم‌شناس آمریکایی (نقل به مفهوم) «عاطفه را به جهان شناساند»، باقی نماند.

بدیهی است «زن/مادر» سوژگی بالقوه و هوشیاری انسانی و زنانه خود را در طول هزاره‌ها به‌دلیل عشق به فرزند با لطایف‌الحیل زنده نگاه داشت.

اینک و در سده 21 و در هزاره سوم، متأسفانه بازمانده‌های اندیشه و گفتمان و رفتارهای متصلب خشونت‌بار دوران جاهلیت و نظام پوسیده «مرد/ پدرسالارانه» هنوز در بخش‌های عظیمی از جامعه جهانی به کنش خود مشغول است. خشونت در این برهه از زمان و زمین، متأسفانه دامن همه بنی‌بشر را گرفته است و آن‌چنان بی‌رحم و بی‌عطوفت است که نه بر مادر و پدر، نه بر همسر و فرزند، نه بر هم‌دین و هم‌کیش، نه بر هموطن و هم‌زبان و بر طبیعت و بر خود رحم نمی‌کند!

در جهانی که «زنان»، در چنین فرهنگ جهانخواری بیش از همه، تحت ظلم و ستم و تعدی و تجاوز «مردان» در زیرمجموعه نظام امپریالیستی جهانخوار قرار دارند، چه با برهنه‌کردن‌شان در سرزمین‌های مثلا دمکراتیک! در فیلم‌های پورنو و چه با گونی‌پوش‌کردن‌شان در سرزمین‌های مثلا غیردمکراتیک! بعید می‌دانم بتوان به دمکراسی و آزادی عادلانه و انسان‌وارانه رسید.

 ما امروز در جهانی می‌زییم که بیشترین خشونت نسبت به نیمی از جمعیت آن، یعنی زنان، صورت می‌گیرد، بی‌آنکه صدا از کسی درآید؛ مانندزنان تحت خشونت همسران بی‌هیچ مرجع قانونی عادلانه برای احقاق حق‌شان، ازدواج زودهنگام، بارداری و زایمان زودهنگام، محروم از سوادآموزی، محروم از حق انتخاب همسر، محروم از حق نگهداری از فرزند، محروم از حق طلاق، محروم از حق هویت‌نامه شهروندی از مادر، محروم از فعالیت سیاسی برابر مانند وزیر و سفیر شدن و...، محروم از سفر و خروج از کشور و‌... همسر یا حتما حاکم شرع (اگر پدر و همسر و برادر بزرگ‌تر نداشته باشد) و ده‌ها مورد دیگر. بی‌شک «خشونت» رذیلتی است که با شرمندگی، هنوز در جهان دهکده کوچک مک‌لوهانی عرض‌اندام می‌کند و تا زمانی که «زن/ مادر» به‌عنوان سوژه‌ای بالقوه در صحنه «اندیش‌واری» و «فیزیکی» جامعه جهانی غایب باشد و همراه و همگام با نیمه دیگر انسان، یعنی مردان، در عرصه عمومی حضور نداشته باشد تا بتواند گره‌های کور بسته‌شده تحمیلی نظام مردانه جهانی را که هزاره‌هاست بسته مانده است باز کند و ما ناگزیر با جهانی «نرینه» و «مردمحور» و با «گفتمان مرد/ پدرسالار» بزییم، در بر همین پاشنه خواهد چرخید.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :