آبی که در حسرت آنیم، هرز میرود
اسماعیل کهرم/ بومشناس و فعال محیطزیست
همه جا صحبت از کمبود آب و تأثیر وحشتناک آن بر اقلیمهای گوناگون است. تقریبا روزی نیست که مطلبی درباره کاهش یا تمامشدن منابع آب در نقطهای از زمین نخوانیم یا نشنویم. کسانی که دل در گرو عشق به محیطزیست دارند، نگرانی و دغدغه روز و شبشان کاهش روزافزون دسترسی به آب و منابع آبی است.
در چنین اوضاع و احوالی است که باران زیبا و دلفریب میبارد اما از دغدغهها و نگرانیهای ما چیزی نمیکاهد و آنها را نمیشوید. قطرات بارانی که باید جمع شود و دریایی از منابع آبی را فراهم آورد، سیلاب، پساب و هرزآب میشود. اگر خط سیر آبهای جاری را دنبال کنید به دشت ورامین میرسید؛ جایی که منزل آخر باران در تهران است. آب باران وقتی از آبراههای این شهر میگذرد، دیگر پاکی و زلالیاش را از دست داده است. درواقع بدبو و کدر است که در مسیر خود از پای مطبهای دندانپزشکی، دندانسازی، کارگاههای چرمسازی و دیگر واحدهای صنعتی و از هزار نقطه بلاخیز و مصیبتزا گذشته است. با خود آرسنیک، کبالت، سرب، کروم و دیگر مواد شیمیایی و فلزات سنگین را که هر یک به تنهایی برای بروز بیماریهای لاعلاج کفایت میکند، آورده است.
جایی که این آب در آنجا جمع میشود، تماشایی است. عده زیادی دور این آب قلاب ماهیگیری به دست نشستهاند. البته ماهیگیران قصه ما به جای کپور و کفال، لنگه کفش و عصا و هر چه که روی آب شناور است، میگیرند، میشویند، خشک میکنند و میفروشند. وقتی آب این مرحله را از سرگذراند وارد چرخه خطرناکتری میشود؛ یعنی صاف میرود پای کرتهای سبزی و صیفی جنوب پایتخت و از آنجا به بافتهای گیاهی تره، شاهی، کرفس، کدو، بادمجان و...
میشد و میشود در این مسیر طولانی چند تصفیهخانه کوچک - و نه یک تصفیهخانه بزرگ- مستقر کرد و از این آب که بلای جان است، مایه حیات را استخراج کرد و به چرخه مصرف بازگردانید. باور کنید میشود.