ترسیم غم و شادی
نقاشیای را که توسط یکی از مخاطبان روزهفتم برای تحلیل ارسال شده مشاهده میکنید. مریم قربانعلینژاد ، روانشناس، با تأکید بر اینکه با یک نقاشی نمیتوان تفسیر دقیقی ارائه داد، میگوید: «برای تفسیر صحیح و دقیقتر لازم است در شرایط متفاوت نقاشیهای مختلف کودک بررسی و حتی با او درباره نقاشیاش صحبت شود؛ بنابراین یک نقاشی را میزان قرار ندهید». با این حال قربانعلینژاد مواردی را درباره این نقاشی بهطور کلی بیان کرده است.
بین برخی خطوط آدمک نقاشیشده با خصوصیات روانی و جسمی کودک ارتباط مشخصی وجود دارد. اگر آدمک نقاشیشده هماهنگ باشد کودک کاملا سازگار است اما در این نقاشی بهدلیل اینکه در برخی از اعضا تناسبی نیست میتوان گفت کودک تا حدودی سازگار نیست.
اگر آدمک را در ابعاد خیلی کوچک یا در گوشهای از کاغذ بکشد به معنی گوشهگیری یا اعتماد به نفس نسبتا پایین است اما خوشبختانه این نقاشی در وسط قرار دارد.
سر آدم، در نقاشی مرکز شخصیت، قدرت فکری و هوشی و عامل اصلی فشارهای درونی است. کودکان معمولا سرها را بزرگ ترسیم میکنند و اگر زیاد بزرگ باشد یعنی «منِ کودک» بیشتر است.
تأکید میکنم شاید در آن لحظه این کودک غمی داشته و ممکن است موضوع، ریشهای نداشته و فقط احوال آن لحظهاش اینچنین بوده است. بنابراین والدینش باید نقاشیهای مختلف او را بدون اینکه خودشان دخالتی در ترسیمش داشته باشند مشاهده کنند تا ببینند که این موارد چقدر تکرار میشود.
صورت در نقاشی اهمیت زیادی دارد. کودکان خجالتی جزئیات را نمیکشند. کودکان پرخاشگر بعضی اجزا را اغراقآمیز و بزرگ میکشند.
در کلیات این نقاشی، غم نهفته درونی کودک و اجتماعینبودن به حد کافی و اضطراب حتی در دستهای درهم فرو رفته کودک نقاشی شده و در رنگ سردی که در اطراف استفاده کرده مشخص است. پاهای کوچک و بههم چسبیده هم نشانه درونگرایی اوست.
لبها که بسته باشد از تنشی در کودک حکایت دارد. اگر دقت کنید در این نقاشی حتی چشمها بسته است، درحالیکه چشم در نقاشی کودکان دختر بسیار اهمیت دارد و چشمان باز از اجتماعیبودن آنها حکایت دارد. در این نقاشی، چشمان کوچک نشانه درونگرایی کودک است.