آیا ضوابط نظارتی تغییر کرده یا کمبود ایده و منابع مالی، مجموعه های تلویزیونی را دچار افت کرده است؟
سریال ها با مردم فاصله دارند
کمال تبریزی معتقد است در تولیدات تلویزیون دیدگاهی سازمانیافته و هدفمند وجود ندارد
سیاوش مستور
سریالسازی، دشوارترین، مهمترین و پرمخاطبترین بخش از برنامههای نمایشی شبکههای تلویزیونی جهان است. به همین دلیل تولید سریالهای مختلف باید همراه با دقت، محاسبه هزینه و فایده، توجه به نیازهای مخاطب و مصالح عمومی باشد و این مهم محقق نمیشود جز با برنامهای هدفمند و نگاه به آینده.
آیا چنین پیشنیازهایی در تولید برنامههای «سیما»ی ما وجود دارد؟ اگر وجود دارد چرا سریالسازی در تلویزیون افت کرده است؟
در اینباره گفتوگویی با کمال تبریزی انجام دادهایم.
کمال تبریزی کارگردان فیلمهایی مانند «لیلی با من است»، «فرش باد» و «دایره مینا» که میتوانست با «مارمولک» به رکوردی تاریخی در جذب مخاطب سینما دست یابد اما بهدلیل توفق اکران آن با 27روز نمایش چنین اتفاقی رخ نداد.او نخستین سریال خود را با عنوان «دوران سرکشی» در سال 1380جلوی دوربین برد. محور اصلی این مجموعه، دختران فراری و مشکلات روحی دوران بلوغ دختران است. داستان فیلم این سریال که هنوز هم نزد بسیاری از منتقدان جزو آثار شاخص تلویزیون بهحساب میآید، درباره خانم دکتری است که رئیس یکی از خانههای ریحانه (پناهگاه دختران و زنان بیسرپرست) است. او درگیر ماجرای دختر نوجوان مجهولالهویهای میشود که دچار بیماری چند شخصیتی (Multipersonality) است. در جریان سرگذشت دخترک، مسائل و رویداهای تلخی پدیدار میشود که ریشه در موقعیت اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی او دارد؛ مسائلی که دخترک را به آوارگی در کوچه و خیابان کشانده و در مواجهه با افراد مختلف به چالشهای جدید و پیچیدهای سوق میدهد. به موازات جریان این دختر نوجوان، مسائل دیگری نیز در ارتباط با شخصیتهای دیگر (ازجمله زندگی خانوادگی خود خانم دکتر) شکل میگیرد و مطرح میشود که غنای اثر را ارتقا میبخشد.
احمد پورنجاتی که خود زمانی از مدیران صداوسیما بود طی یادداشتی با نام «چشمها را باید شست» درباره این سریال نوشته بود: «دوران سرکشی از معدود برنامههایی است که به جای فرافکنی، بد و بیراهگویی به این و آن، توطئهاندیشی و دشمنتراشی، به توصیف و تحلیل مسائل جامعه پرداخته و آینهوار، صادق و بیفریب، زخمها و عفونتهای چهرهمان را پیش رویمان گذاشته است... و چه بسا اگر حضور برخی هنرمندان سرشناس در این مجموعه نبود بسیاری از بینندگان آن را گزارشی خبری و مستند میپنداشتند». تبریزی پس از دوران سرکشی مجموعه « شهریار » را جلوی دوربین برد که در22قسمت در سال 1386 پخش شد. سپس در سال 1387 تصویربرداری مجموعه عظیم «سرزمین کهن» را آغاز کرد که نمایش آن تنها با پخش 4قسمت در بهمن 1392متوقف شد و با وجود وعده چندباره مدیران سازمان صداوسیما برای پخش مجدد و کامل، هنوز روی آنتن نرفته است.
کمبود اتاق فکر
کمال تبریزی مهمترین دلایل افت کیفی و مخاطب در سریالسازی دهه 90 را فاصله سلیقه جاری در سازمان صداوسیما با سلیقه عمومی میداند؛«بهنظرم فاصله سازمان روزبهروز با موضوعات اجتماعی و مسائل مبتلابه مردم بیشتر میشود و بهتدریج به جایی رسیده و خواهد رسید که نقطه مشترکی بین سریال تولیدشده و دیدگاه مردم باقی نمیماند!»
او درباره اینکه چرا صداوسیما روزبهروز حداقل در عرصههای نمایشی محتاطتر میشود، آن هم درحالیکه مباحث مختلفی در جامعه و رسانهها مطرح میشود، به همشهری میگوید:«واقعیت این است که مردم و جامعه در حال حرکت و تغییر هستند اما جمود و تنگنظری سازمانی را که در واقع متعلق به مردم است رها نمیکند! اگر عدهای در حال رفتن باشند و برخی حاضر به ترک جایگاه خود نباشند، فاصلهای عمیق و گسترده ایجاد خواهد شد. علاوه بر این نحوه استنباط مدیران از ضوابط تدوینشده نیز تأثیر قابلتوجهی در افت کیفی برنامهها دارد. همیشه و همهجا اهمیت فراوانی دارد که چهکسی با چه طرزفکری و دیدگاهی ضوابط را اجرا میکند! و هر روز که میگذرد دخالتهای خارج از حوزه مسئولیت افراد هم به طرز عجیبی افزایش مییابد!».
کارگردان سریال سرزمین کهن درباره اینکه آیا ضوابط نظارتی تغییر کرده است یا جابهجایی مدیران و فشارهای بیرون بر افت کیفی و مخاطب سریالها و برنامههای صداو سیما مؤثر بوده است؟ هم عنوان میکند:«واقعیت این است که هم مدیران فعلی کارایی و توانایی گذشته را ندارند و هم دخالت و ابرازنظرهای گوناگون درباره سازمان، بیشتر و متنوع شده است. متأسفانه برخلاف جاهای دیگر، مسئولین ما هرچه جدیدتر میشوند ضعیفتر و ناکارآمدتر عمل میکنند!».
تبریزی همچنین کمبود ایده و نگاه بلندمدت را بیش از کمبود منابع مالی بر افت تولیدات سازمان مؤثر میداند؛«من اسم این کمبود را میگذارم نبود اتاق فکر و عدموجود نگاه بلند و درازمدت در تصمیمهای اجرایی مدیران سازمان که عمیقا با ساختار مفهومی هر سازمانی مغایرت دارد! اداره یک سازمان نیاز مبرم به دیدگاه سازمانیافته و حرکت دقیق و طراحیشده و هدفمند دارد که در کمال تأسف اثری از آن در تولیدات سازمان دیده نمیشود! و همانطور که خودشان هم میدانند بارها اتفاق افتاده است که در چند شبکه مختلف یک موضوع واحد بهدلیل سفارش، تأکید و استنباط سطحی از آن، در برنامههای نمایشی تکرار شده! و دوبارهکاری و چندبارهکاری، هم هزینه را افزایش داده و هم نمایشهای تکراری و ملالآور را باعث شده است!»