• شنبه 26 مهر 1404
  • السَّبْت 25 ربیع الثانی 1447
  • 2025 Oct 18
شنبه 26 مهر 1404
کد مطلب : 265272
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/RolYR
+
-

قهرمانان من لباس محلی بر تن دارند

درباره دختر هنرمندی که در روزگار لبوبو و کرومی، مجسمه‌های زیبا و متفاوتی از اقوام مختلف ایرانی با فیگورهای جذاب می‌سازد

قهرمانان من لباس محلی بر تن دارند

لیلا شریف | روزنامه‌نگار

در روزگار لبوبو، کرومی، مینیون و... که تقلبی و اصلش جیب ایرانیان را میلیون‌دلاری خالی کرده و همه‌جا هستند، خمیر در دستان یک مجسمه‌ساز ایرانی به رقص درمی‌آید و‌ یک روز تبدیل به عاشیقی می‌شود که گویی همین حالا از نواختن و خواندن فارغ شده است و روز دیگر زن و مردی در لباس اهالی خونگرم جنوب، مهمان کارگاهش می‌شوند. دختر دهه شصتی اهل سرزمین‌های شمالی، همان مجسمه‌سازی است که برخلاف مسیر بازار شنا کرد و توانست با توجه به فرهنگ اقوام ایرانی، جای پای خود را پیدا کند. در کارگاه کوچک او خبری از قهرمانان تخیلی نیست؛ هرکدام از این مجسمه‌ها در گوشه‌ای از ایران، قهرمان زندگی خودشان هستند. در روزگاری که قفسه‌های خانه‌ها پر شده از فیگورهای ابرقهرمان‌های غربی مانند اسپایدرمن، بتمن و باربی، این هنرمند ایرانی تصمیم گرفته فرهنگ اقوام ایرانی را روایت کند.  عاطفه شریفی به جای شنل و ماسک، سراغ لباس‌های آذری، جنوبی، کردی و بختیاری رفته و به جای شمشیرهای فلزی، نی انبون و یک استکان چای در دست فیگورهایش گذاشته است.

ایده‌ گرفتن از بازارهای گیلان
درس‌خواندن در رشته نقاشی و 17سال قدم‌زدن در دنیای هنر کافی بود تا عاطفه شریفی دست به خلق مجسمه‌ها و فیگورهایی بزند که کمتر کسی از آنها سخن گفته است. او که این روزها در اینستاگرام، به‌دلیل خلق فیگورها و مجسمه‌های گره‌خورده با فضای اقوام ایرانی طرفدار دارد، از دلیل این انتخاب می‌گوید: «ایده این کارها از نقاشی‌هام میاد. ‌زمانی که نقاشی می‌کردم به‌دلیل محل تولدم، بیشتر تمرکزم روی فرهنگ مردم گیلان بود.» قدم‌زدن در میان هیاهوی بازار گیلان او را با ایده‌ای پیوند داد که جغرافیایش از سرزمین‌های شمالی فراتر رفت و در گذر زمان توانست مردان و زنان ایرانی را در قومیت‌های مختلف در خود جای دهد: «به مرور مخاطب‌ها از من درخواست کردند که از مردم نقاط مختلف ایران هم مجسمه بسازم؛ به‌خاطر همین مجموعه اقوام را شروع کردم و تا امروز از 6قومیت مجسمه ساخته‌ام. بازخورد آدم‌ها خیلی خوب بود و پیگیر قومیت‌هایی هستند که من هنوز نساخته‌ام. الان خیلی‌ها، پیگیر هستند از قومیت بلوچ بسازم تا مجموعه کامل مجسمه تمام قومیت‌ها را داشته باشم.»


از کرد و لر تا گیلک‌ و جنوبی
پایه‌های چوبی روی میز، صحنه‌هایی از زندگی را حمل می‌کنند؛ مردی با سربند کردی و نگاه آرام در کنار زنی در جامه درخشان زنان کرد ایستاده است تا قابی ناب از قوم کرد بسته شود و در گوشه‌ای از خانه جا بگیرد. اما این همه ماجرا نیست و در کنار زنان و مردان آذری، بختیاری و جنوبی که هرکدام به‌تنهایی می‌توانند راوی داستان‌های کمتر شنیده‌شده از گوشه‌گوشه ایران باشند، قامت کودکی که در کنار مادرش مشغول قدم‌زدن در بازار است یا مردانی که به گوشه‌ای از قهوه‌خانه پناه برده‌اند، همان هنری است که پا را فراتر از ساخت یک مجسمه زیبا می‌گذارد و مسئولیت روایت زندگی این مردم عادی را به دوش می‌کشد. درواقع این سبک از مجسمه‌سازی‌ تلاشی است برای اینکه نشان دهد قهرمانان واقعی همین مردم کوچه و خیابان هستند و این بار برای ثبت چهره قهرمان نیاز نیست که راه دوری رفت؛ همین چهره‌های آفتاب‌سوخته و لباس‌های رنگارنگ می‌توانند در قامت قهرمان شناخته شوند.

جزئیات حرف اول را می‌زنند
کارها که به نقطه پایان می‌رسند، حرف زیادی برای گفتن دارند، اما قبل از رسیدن به مرحله آخر، ساعت‌ها زمان صرف شده است تا خمیرهای متصل‌شده به فویل و میله‌های فلزی نازک، تبدیل به مجسمه‌ای یک‌وجبی شوند و نقش یک ایرانی را در ذهن ترسیم کنند. وقتی قدم‌به‌قدم مجسمه‌های خمیری جان گرفتند و چشم‌هایشان فرصتی برای روایت پیدا کردند، نوبت به رنگ‌ها می‌رسد که بر لباس‌های مردمان ساکن در هر نقطه از ایران نقش بزنند. گاهی رنگ‌های طلایی‌ و قرمز فرصت بیشتری برای خوش‌رقصی بر لباس‌های زنان پیدا می‌کنند و گاهی هم نوبت به رنگ‌های کدرتر می‌رسد تا تبدیل شود به لباس مردی کرد یا آذری.

سیراب شدن چشم مخاطبان
کم نیستند افرادی که دست به سرزنش می‌زنند؛ ‌درست مانند فردی که در کامنتی نوشته است: «این هنر به درد نسل امروز نمی‌خوره.» اما در میان این انتقادها، گوهرشناسانی هستند که پشت اقوام ایرانی می‌ایستند و از هر هنری که برای حفظ فرهنگ اقوام قدمی برمی‌دارد، حمایت می‌کنند. یکی از کاربران صفحه این هنرمند در پاسخ به انتقادها می‌نویسد: «باید با ساخت این مجسمه‌ها فرهنگ و اصالت خودمان را حفظ کنیم.»  مخاطب دیگری هم این‌طور‌ نوشته که «کجا بهتر از ایران و چه فرهنگی با اصالت‌تر از فرهنگ ما.» یا «بتمن را که خارجی‌ها بهتر از ما می‌سازند، درست این است که شما روی فرهنگ خودمان مانور بدهید.»

این خبر را به اشتراک بگذارید