وقتی جام روی دستهای اوگاساوارا بالا میرفت، جای خالی برانکو و پسرها روی سکوی قهرمانی بهشدت احساس میشد. خیلی زود، آتشبازیهای خاص ورزشگاه آزادی نیز از راه رسید تا داغ دل تماشاگران پرسپولیس را تازه کند. ساکنان سکوهای قرمزرنگ، با طعم تلخ شکست از راهروهای آزادی خارج شدند اما چهکسی میتواند انکار کند که آنها، برندههای روزِ باخت تیمشان بودند؟ قرمزها در همه دقایق بازی مشغول حمایت از تیمشان شدند و آنقدر خوب این کار را انجام دادند که زیکو در پایان مسابقه، اتمسفر ورزشگاه را به «ماراکانا» تشبیه کرد. اما حتی در ماراکانا هم تیمهای شکستخورده بهندرت تشویق میشوند. اگر این سکوها نبودند، پرسپولیس شاید در همان مرحله اول حذفی در مقابل الجزیره از تورنمنت کنار میرفت. جادوی تماشاگرها در آزادی، رقبای غربی تیم برانکو را یک به یک کنار زد اما فاصله تیم خسته و بدشانس پروفسور با حریف شرقی آنقدر زیاد بهنظر میرسید که حتی سکوها نیز نتوانستند معجزه را شروع کنند. آنها 90دقیقه در انتظار عبث برای به ثمر رسیدن گلِ اول تیمشان ماندند و روبهروی چشم روسای فیفا و ای.اف.سی نه از لیزر استفاده کردند و نه دست به رفتارهای ناخوشایندی مثل پرتاب نارنجک و بطری به درون زمین زدند. این جماعت پیروز بودند؛ حتی اگر نتوانستند بر حسرت قهرمانی در آسیا غلبه کنند.
تماشاگران پرسپولیس در 15دقیقه شروع بازی، به کمک بوقهایشان فشار وحشتناکی به حریف وارد کردند. به محض رسیدن توپ به ستارههای کاشیما، صدای بوقها به اوج میرسید اما لئو سیلوا و همتیمیها در اوج خونسردی به بازی ادامه میدادند و عملا این مهرههای پرسپولیس بودند که بهجای تیم حریف، تحتتأثیر این جو قرار گرفتند. تماشای این دقایق، خیلی زود هواداران تیم میزبان را در معرض ناامیدی قرار داد و حقیقت آن است که آنها تا پایان بازی با هیچ نشانه امیدوارکنندهای از «بازگشت» روبهرو نشدند و با وجود این، دست از تشویق برنداشتند. البته این طرفدارها «خسته» بهنظر میرسیدند اما بهجای سرزنش این خستگی در جریان بازی، باید مدیرانی را سرزنش کرد که توانایی مقابله با ازدحام جمعیت را ندارند و همواره عادت کردهاند تا درهای ورزشگاه را ساعتها قبل از شروع بازی باز کنند. شاید اگر تنها یکبار درهای مجموعه آزادی در زمان تعیینشده به روی هوادارها باز میشد، این تماشاگرها ناچار نبودند برای پیدا کردن یک صندلی در ورزشگاه، 8ساعت زودتر از زمان بازی در آزادی مستقر شوند. با آن بلیتفروشی عجیب و حیرتانگیز، طبیعتا خستگی به تن هوادارها میماند؛ هوادارانی که برخلاف وعدهها، از گیتهای جدیدی عبور نکردند و از همان گیتهای قرون وسطایی به درون مجموعه رفتند. البته که آنها با این حجم از بینظمی خسته بودند؛ حتی خستهتر از مهرههای تیمشان در برنامه پرفشار بازیهای لیگ قهرمانان.
تماشاییترین صحنه از فینال برای فوتبال ایران، تشویقشدن تیم بازنده بود. فرهنگی که پیش از این بهندرت در استادیومهای وطنی دیده میشد. پرسپولیس خوب بازی نکرد و شکست را در آغوش گرفت اما سرمربی و همه مهرههای تیم بهشدت از سوی سکوها تشویق شدند. پرسپولیسیها بهجای ترک زودهنگام ورزشگاه برای سرشاخشدن با یک غم بزرگ، در آزادی ماندند تا اشکهای علیرضا بیرانوند را پاک کنند، تا با فریادها و تشویقهایشان، برای روزهای سخت آینده به تیم روحیه بدهند. آنها قطعات شکسته مهرههای تیمشان را با حوصله جمع کردند و به هم چسب زدند. چهکسی اما زخم خودشان را التیام خواهد بخشید؟ شاید تنها قهرمانی آسیا؛ در روزی که چندان دور نباشد؛ در روزی که هنوز مجالی برای ورزشگاه رفتن وجود داشته باشد؛ در روزی که هنوز نای فریادزدن باشد.
دو شنبه 21 آبان 1397
کد مطلب :
37124
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/Nn0v
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved