سینما چه تصویری از ترافیک شهر نشان میدهد؟
آدمهای آشفتهحال درخیابانهای شلوغ
3 نما از ترافیک تهران در سینمای ایران
مسعود پویا
آنقدر که در زندگی واقعی در ترافیک تهران و دیگر کلانشهرها معطل میمانیم، در فیلمهایمان این شلوغی خیابانها را حس نمیکنیم. گویی فیلمسازان ایرانی علاقهای به نمایش ترافیک ندارند و شلوغی و ماندن در خیابانها را جزو اوقات مرده به حساب میآورند؛ اوقات مردهای که نباید به درام راه یابند. درست مثل تلفنزدنهای عجولانهای که قبل از اینکه فرصت زنگخوردن یافته شود، مکالمه آغاز میشود! با این همه شتاب و عجله، باز هم کندی و ملالآوربودن، مشکل اغلب فیلمهای ایرانی است. در مورد نسبت ترافیک تهران و سینمای ایران سراغ 3نمونه از آثار 3 فیلمساز شاخص رفتهایم.
اجرای قانون طرح ترافیک در ابتدای دهه60
اهالی تهران در دهه60 با مسئله طرح ترافیک چگونه کنار میآمدند؟ فیلم «همشهری» شاید پاسخ دقیقی به این پرسش ندهد ولی تصویری از مشکل پایتختنشینان در مواجهه با چالشی تازه در ابتدای دهه60 به دست میدهد. فیلم با تصویری محو از نقشه تهران شروع میشود و این متن با صدای کیارستمی روی این تصویر خوانده میشود: «به دنبال بررسی و مطالعات در جهت رفع معضل ترافیک تهران و پس از افزودهشدن چندصدهزار اتومبیل به علل مختلف ناشی از جنگ و انقلاب، طرح ممنوعیت تردد وسایل نقلیه شخصی از محدوده مرکزی شهری به عنوان یک طرح موقت انتخاب و به تصویب رسید. براساس این طرح از آبانماه 1359 حرکت اتومبیلهای شخصی از 6صبح تا 3بعدازظهر در منطقه محدوده شهر ممنوع اعلام شد. برای تردد اتومبیلهایی که تردد آنها هنگام اجرای طرح ضروری بهنظر میرسید کارت عبور مجاز صادر گردید. ورودیهای فرعی به وسیله زنجیر مسدود شد و مسئولیت اجرای این طرح در راههای اصلی برعهده گروهی از مامورین بسیج سازمان ترافیک گذاشته شد تا با همکاری اداره راهنمایی و رانندگی در اجرای این طرح نظارت داشته باشد. این فیلم درباره برخورد مردم با مأمورین طرح ترافیک در مرداد 62 به طور مستند و در یکی از ورودیهای ممنوعه فیلمبرداری شده است». تصویر محو نقشه تهران در انتهای این متن واضح میشود و بر تقاطع خیابان استاد مطهری با خیابان فجر متمرکز میشویم؛ جایی که کیارستمی دوربینش را به آنجا برده است. کل فیلم همشهری درباره تلاش شهروندان برای ورود به منطقه طرح ترافیک است. مامور ترافیک (رضا منصوری) در سراسر فیلم کیارستمی میکوشد تا به وظیفهاش عمل کند و البته خیلی جاها هم کوتاه میآید. معمولا هم با ذکر این جمله: «استثنائا شما هم برو». بیشتر شهروندانی که قصد ورود به محوطه طرح ترافیک را دارند مقصد خود را بیمارستان جم معرفی میکنند. نام بیمارستان جم نزدیک به 100 بار در فیلم کیارستمی شنیده میشود. 32سال بعد از فیلم همشهری، ترکیب کیارستمی و بیمارستان جم، به جنجالیترین پرونده پزشکی پس از انقلاب منجر شد و در نهایت هم سینمای ایران کارگردان پرآوازهاش را از دست داد. در فیلم همشهری، دوربین کیارستمی هرگز از نماهای متوسط و درشت فراتر نمیرود. ما هیچ نمای معرفی از خیابانی که مردم قصد ورود به آن را دارند نمیبینیم و در نماهایی که به لحاظ قاببندی کاملا تکراری هستند در نوسان میان مامور طرح ترافیک و شهروندانی هستیم که هرکدام به بهانهای میکوشد وارد محوطه طرح شود.
در بسیاری از موارد مامور طرح ترافیک تسلیم خواست شهروندان میشود و گاهی هم سختگیری میکند. در میانههای فیلم وقتی مامور توجهی به التماس زنی که میگوید فرزندش بیمار است و باید او را به بیمارستان برساند، نمیکند، در نمایی زنمستاصل و بچه به بغل را میبینیم و روی تصویر صدای کارگردان را میشنویم: «این بیچاره راست میگفت؛ کاش گذاشته بودی بره. واقعا بچهش مریضه».
فیلم همشهری به عنوان یکی از آثار کمتر دیدهشده کیارستمی، تصویری از یک دوران را به نمایش میگذارد؛ دورانی که برای بازکردن گره کور ترافیک تهران، طرحی به اجرا درمیآید که هنوز هم پابرجاست، مثل ترافیک تهران که گرهآن روزبهروز کورتر میشود.
ورود ممنوع در خیابان شلوغ
خیابانی شلوغ در پایین شهر. دوربین در نمایی دور مسلط بر صحنه است. ترافیک نرم خیابان با ورود خلاف جهت یک موتوری که با اعتمادبهنفس خلاف میآید به شلوغی و ازدحام میانجامد. این تصویر کوتاه از شلوغی و ترافیک تهران در فیلم «سلطان» (مسعود کیمیایی1375) کارکردی شخصیتپردازانه دارد. اینکه در شلوغی خیابان موتوری که قهرمان فیلم بر آن سوار است ورود ممنوع میآید، قرار است تاکیدی باشد بر عصیانگری سلطان (فریبرز عربنیا)؛ قهرمانی که فیلم با تکگویی او شروع شده؛ در تیتراژ و با صدایی گرم که به سیاهی آکندهشده در قاب که نام عوامل فیلم بر آن میآید، عمق و معنا میبخشد. حالا سلطان و دوستش ناصر بلبل سوار بر موتور، خلاف میآیند و دوربین کیمیایی عاشقانه دنبالشان میکند. سلطان، فیلمی خیابانی است و فصلهای مهمی از آن در دل اتوبانهایی که زمان شهردار اسبق تهران (کرباسچی) ساخته شده بودند فیلمبرداری شد. اما جز این نمای کوتاه در ابتدای فیلم در بقیه فصلها خبری از شلوغی نیست. گویی ترافیک تنها برای نمایان کردن روحیه آنارشیستی قهرمان بوده و برای نمایش عاشقانههای سلطان، خلوتی خیابان بیشتر به کار میآمده؛ خیابانها و اتوبانهایی که سلطان از آن هراس دارد، چون این اتوبانها بر خرابههای خانههای قدیمی (ازجمله خانه سلطان) بنا شدهاند.
ترافیک؛ محملی برای یافتن رفیقی قدیمی
ترافیک جدا از معطلی، میتواند باعث دیدن رفیقی قدیمی هم بشود؛ مثل شروع «آژانس شیشهای» (ابراهیم حاتمیکیا1376). بعد از تیتراژ و صدای خسته حاج کاظم (پرویز پرستویی) که در حال نوشتن نامهای به همسرش است و پس از نوشتن جمله «4 روز تا پایان سال باقی بود»، حاتمیکیا از اینسرت کاغذی سربرگ آژانس مسافرتی کاکتوس قطع میکند به نمای دوری از خیابانی شلوغ با انبوهی اتومبیل که در ترافیک ماندهاند. این ترافیک میتواند حاصل شلوغی معمول شب عید باشد. پیکان قراضه حاج کاظم کنار یک مینیبوس و چند اتوبوس و وانت و چندین و چند اتومبیل دیگر در ترافیکی سنگین گرفتار شده؛ترافیکی که باعث میشود حاج کاظم، رفیق دوران جبهه و جنگش را ببیند. حاج کاظم را میبینیم که با شادمانی از اتومبیلش خارج میشود و بهسوی عباس میدود. در نمایی زیبا، حاج کاظم از روی کاپوت اتومبیلی که در ترافیک مانده بالا میرود تا به دوستش برسد. شور حاکم بر صحنه باعث میشود اعتراض رانندهای که حاج کاظم اتومبیلش را با پشتبام خانهاش اشتباه گرفته جدی نگیریم. حاج کاظم و عباس یکدیگر را در آغوش کشیدهاند. ترافیک سنگین تهران، رفقای قدیمی را به یکدیگر رسانده است.
* فیلم همشهری به عنوان یکی از آثار کمتر دیدهشده کیارستمی تصویری از یک دوران را به نمایش میگذارد؛ دورانی که برای بازکردن گره کور ترافیک تهران طرحی به اجرا درمیآید که هنوز هم پابرجاست مثل ترافیک تهران که گره آن روزبهروز کورتر میشود