ایران و سیاست تحریمی آمریکا
علیرضا میریوسفی | کارشناس مسائل بینالملل
در یک دیدگاه کلانتر بحثی که در 2سال گذشته بهشدت مورد توجه نخبگان، اندیشکدهها و شخصیتهای دانشگاهی در آمریکا بوده این است که آیا دولت فعلی اساسا دارای راهبرد سیاست خارجی بهطور کلی و به تبع آن راهبرد در قبال ایران هست یا خیر؟ پاسخ اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان سیاست خارجی آمریکایی به این سؤال منفی است. همین مخالفت قاطع اکثریت کارشناسان و متحدان آمریکا با سیاستهای ضدایرانی دولت ترامپ است که آنها را وادار کرده دست به دامن کاراکترهای تلویزیونی یا رمانهای تاریخی-تخیلی نظیر کتاب «پیروزی» شوند که درباره آن توضیح خواهم داد.
برای درک سیاست خارجی یک کشور، یکی از مطمئنترین راهها مراجعه به اسناد بالادستی امنیت ملی آن کشورهاست. در مورد آمریکا، مهمترین سند راهبردی سیاست خارجی و امنیت ملی، سندی است به اسم راهبرد امنیت ملی یا National Security Strategy که فصول اصلی و اولویتهای اصلی راهبردی آمریکا در آن تعیین و مشخص میشود. این سند مطابق قانون مصوب 1986کنگره دولت را مکلف میکند تا کنگره را از اولویتها و راهبردهای امنیتی و سیاسی خود مطلع کند. در همین راستا دولت ترامپ نخستین سند راهبرد امنیت ملی خود موسوم به NSS2017 را در دسامبر 2017 منتشر کرد.
براساس ارزیابی اغلب کارشناسان، این سند، یک سند مغشوش و غیرراهبردی بود که ملغمهای از سخنرانیهای انتخاباتی ترامپ و برخی دیدگاههای کلی مشاور وقت امنیت ملی آمریکا یعنی ژنرال مک ماستر و معاون وی نادیا شادلو را سرهم کرده بود و پیوستگی چندانی با اسناد قبلی خود نداشت. این آشفتگی در بخشهای مربوط به ایران هم به چشم میخورد و با وجود اینکه 2 بار از توافق هستهای سال2015 با ایران صحبت و از آن انتقاد کرده بود، چیزی فراتر از برخی شعارهای انتخاباتی یا موضوعاتی که در پلتفرم حزب جمهوریخواه قبل از برگزاری انتخابات در سال 2016 اعلام شده بود دربرنداشت. بنا به گزارشها، برای شخص ترامپ زمان انتشار این سند در آخرین روزهای سال 2017 بسیار مهمتر از محتوای آن بود؛ چرا که میخواست برخلاف اوباما سند مذکور را در نخستین سال ریاستجمهوریاش منتشر کند.
فقدان یک راهبرد منسجم و واقعی، و همینطور تغییرات پیدرپی در تیم سیاست خارجی آمریکا ازجمله برکناری تیلرسون، وزیر خارجه و مک ماستر، مشاور امنیت ملی و معاونینش که این راهبرد را نوشته بودند، عملا باعث شد همین راهبرد نصفهنیمه و غیرمنسجم هم به محاق فراموشی برود و خلأ قبلی در فقدان راهبرد و سیاست حساب شده در بال ایران تشدید شود. در چنین فضایی افراد فرصتطلب و لابیهای ثالث در واشنگتن سعی کردهاند از چنین فرصتی برای غالب کردن تمایلات خود در قالب راهبرد و سیاستهای سادهانگارانه نهایت استفاده را ببرند. یکی از این افراد، مارک وبویتز و مؤسسه تحت سرپرستیاش با عنوان بنیاد دفاع از دمکراسی یا FDD است که بیش از یک دهه است به لابی علیه ایران در واشنگتن مشغول است.
بنا به گزارش بازفید، دوبوویتز سعی کرده است خلأ مذکور را با تبلیغ یک کتاب قدیمی رمانگونه و تاریخی و ارائه نسخههایی از آن به افراد کلیدی تیم سیاست خارجی ترامپ پرکند. کتاب مذکور با عنوان «پیروزی: راهبرد مخفی ریگان برای تسریع در فروپاشی شوروی سابق» را خبرنگاری به اسم پیترشوایزر(که نویسنده مورد علاقه استیو بنون، استراتژیست سابق ترامپ هم بوده است) در سال1994 نوشته و ادعا میکند که تحریمها و عملیات پنهان آمریکا مهمترین علت فروپاشی شوروی سابق بوده است. بنا به ادعای بازفید، چنین روایتی، برای بسیاری از مقامات تیم سیاست خارجی ترامپ ازجمله پمپئو، وزیر خارجه بسیار جالب آمده و پایه اصلی سیاست فشار حداکثری بر ایران را تشکیل داده است.
با این حال روایت شوایزر هم از نظر اصالت و دقت تاریخی و هم از نظر شبیهسازی با شرایط فعلی در قبال ایران مورد تشکیک و سؤال است. ازجمله چند روز قبل 2تن از متخصصان امور شوروی سابق در نشریه فارین پالیسی کتاب مذکور را یک روایت غیردقیق و غلط دانستهاند که باور آن صرفا آمریکا را به بنبستهای جدیدی خواهد رساند.
همچنین در 2سال گذشته اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان مستقل سیاست خارجی آمریکا نسبت به تبعات چنین سیاست بیثمری در قبال ایران هشدار دادهاند. در مجموع، فقدان یا کمبود تجربه سیاسی ترامپ و تیم سیاست خارجیاش باعث شده که دولت وی به سادگی تحتتأثیر لابیها و دروغهای طرفهای ثالث قرارگرفته و برای حل مشکلات پیچیده جهانی سراغ نخستین و سادهترین آنها برود. تمسک به یک سیاست موهوم و خیالی با عنوان فریبنده «فشارحداکثری» یک نمونه از این دلبستگی است، ولی آنچه در یکسالونیم گذشته اتفاق افتاده نشان میدهد که این سیاست تاچه حد غیرواقعی، توهمزده و ناکاراست؛ اعلام مواضع متغیر درباره صدور یا عدمصدور معافیت تحریمی برای کشورهای طرف معامله نفت ایران، مواضع متضاد درباره سوئیفت، اعلام آمادگی مذاکره بدون قید و شرط با ایران توسط ترامپ و اعلام پیششرطهای دوازدهگانه توسط پمپئو و بولتون چندنمونه از این آشفتگی و تضادهای درونی است. در مقابل، ایران هوشمندانه با ادامه پایبندی به برجام بعد از خروج آمریکا و تشکیل گروه 1+4 عملا شرایط بهتری برای مقابله با تحریمها را برای خود ایجاد کرده است و با تجربه 40 ساله از مقاومت در برابر فشارها و تحریمها به خوبی میداند که در شرایط شکننده منطقه، هیچ فشار و تحریمی نمیتواند طولانی مدت و غیرقابل مهار باشد.