• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
دو شنبه 14 آبان 1397
کد مطلب : 36503
+
-

چرا اقتصاد سینمای ایران شفاف نیست؟

مَدّ و مه

سعید مروتی

سینمای قبل از انقلاب با همه کاستی‌ها و کژی‌هایش اقتصاد شفافی داشت؛ سینمای جریان اصلی‌اش که موسوم به فیلمفارسی از بخش خصوصی واقعی ارتزاق می‌کرد و بالای 90درصد فیلم‌های اکران شده در سال را محصولات این سینما تشکیل می‌دادند. سینمای روشنفکری هم به‌عنوان جریانی حاشیه‌ای با پول دولت (وزارت فرهنگ و هنر، تلویزیون، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و...) به حیاتش ادامه می‌داد. در یک بازه زمانی سی‌ساله از 1327 تا 1357 سینمای ایران مسیری سرراست و طبیعی را از تولید تا اکران می‌پیمود. داستان سینمای روشنفکرانه هم از سال 1348 شروع شد و قبل از آن عملا دولت مشارکتی در تولید فیلم نداشت. سینمای فارسی با ضعف‌های فراوان تکنیکی و لکنت‌های بیانی و کپی‌کاری از ملودرام‌های مصری و هندی کارش را شروع کرد و بدون هیچ حمایتی از سوی حاکمیت وقت به مرور راه خودش را پیدا کرد؛ راه جذب تماشاگر و کسب درآمد از گیشه سینما؛ سینمایی که به‌تدریج توانست قصه‌های مطلوب مردم را روایت کند و صاحب ستاره‌هایی شود که محبوبیت گسترده‌ای داشتند. ابتدای دهه‌50 تولید فیلم ایرانی به بالای 90 فیلم رسید؛ نشانه‌ای آشکار از رونق در اقتصاد سینما. هرچند طولی نکشید که رقیب قدرتمند و خطرناک سینمای فارسی، یعنی فیلم خارجی با واردات بی‌رویه، نفس این سینما را گرفت. سینمای فارسی با تمام معایب و سهل‌انگاری در ساخت و پیش‌پا افتاده بودن مضامین، با سرمایه تهیه‌کننده بخش خصوصی به مرحله تولید می‌رسید. همه چیز هم روشن و شفاف بود. این سینمایی بود که در آن عباس شباویز با تهیه فیلم «قیصر» به سودی کلان می‌رسید و چند سال بعد با تولید فیلم پرهزینه «همای سعادت» به خاک سیاه می‌نشست. داستان این سینما با پیروزی انقلاب به پایان رسید. در سال‌های 1358 تا 1362 هنوز تکلیف حاکمیت با سینما روشن نبود و به تبع این شرایط، مدیریت فرهنگی هم متزلزل، بلاتکلیف و ناتوان عمل می‌کرد. از سال 1362 مدیریت سینما در اختیار گروهی قرار گرفت که برخلاف اسلافشان برای همه چیز نقشه راه داشتند. در شرایطی که فیلم ایرانی به‌سختی تولید می‌شد و کشور هم درگیر جنگ تحمیلی بود، راهی جز حمایت دولتی وجود نداشت. در دهه 60، تعاونی‌های فیلمسازی با حمایت دولت شکل گرفتند و در غیبت بدنه اصلی سینما که در تندباد حوادث کنار رفته بودند، سینمای ایران به‌مرور صاحب تهیه‌کننده، کارگردان، فیلمبردار، بازیگر و... شد. اگر قبل از انقلاب، حاکمیت در تولید و اکران دخالتی نداشت، پس از انقلاب دولت خود متولی تولید و تعیین مناسبات اکران شد، به‌طوری که جدول اکران سینماها را هم وزارت ارشاد تعیین می‌کرد و براساس نظام درجه‌بندی، تولیدات سینمایی در زمان مشخص و معینی که مدیریت سینما در نظر می‌گرفت روی پرده می‌آمدند. در این دوران وام‌های حمایتی برای تولیدات سینمایی هم از راه رسید؛ مثل وام معروف تبصره 3 که به داد بسیاری از تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها رسید.

در انتهای دهه 60 می‌شد به‌بارنشستن سیاست‌های سینمایی دولت را مشاهده کرد. سینمای روشنفکری در محافل بین‌المللی اعتبار کسب می‌کرد و سینمای جریان اصلی هم در جذب مخاطب داخلی موفق بود. از اوایل دهه70 ریزش تماشاگر فیلم ایرانی شروع شد و به‌مرور روند نگران‌کننده‌ای به خود گرفت.

با تغییرات گسترده سیاسی به اجتماعی نیمه‌ دوم دهه 70، وقتی تصدی‌گری دولت در تعیین مناسبات اکران کاهش یافت، نظام درجه‌بندی فیلم‌ها کنار گذاشته شد. به‌نظر می‌رسید قرار است سینما از حالت گلخانه‌ای خارج شود و به شکل طبیعی به حیاتش ادامه دهد. آنچه در ادامه رخ داد نشان داد که چنین فرضیه‌ای زیاده از حد خوش‌بینانه بوده و سینمای ایران بدون حمایت دولت امکان ادامه مسیر ندارد. از دهه 80 سینمایی که آغشته به بوی نفت بود به وضعیتی رسید که 80درصد تولیداتش در گیشه شکست می‌خوردند و چندفیلم صدر جدول گیشه با آثاری که در رده‌های سیاسی و انتهایی جدول قرار داشتند فاصله‌ای معنی‌دار یافتند. در دهه 90 مسئله ورود سرمایه‌های مشکوک اقتصاد غیرشفاف، سینمای ایران را غیرشفاف‌تر کرد. انتشار فهرست پروژه‌هایی که مورد حمایت دولت قرار گرفته و از بنیاد سینمایی فارابی و موسسه رسانه‌های تصویری پول دریافت کرده بودند عمق فاجعه را نمایان کرد؛ به‌خصوص اینکه در این فهرست اسامی فیلم‌هایی به‌چشم می‌خورد که از آنها به عنوان آثار سینمای مستقل نام برده می‌شد. براساس این فهرست بسیاری از فیلم‌های شکست‌خورده در اکران با مبالغی هنگفت مورد حمایت دولتی قرار گرفته‌اند. این سینمایی است که تهیه‌کننده در مرحله تولید می‌تواند به سود برسد بی‌آنکه نیازی به اکران داشته باشد؛ سینمایی که پرفروش‌ترین فیلم سال‌اش می‌تواند زیان‌ده‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران باشد، چون بالای 10برابر فروش چند میلیاردی‌اش هزینه صرف تولیدش شده؛سینمایی که در آن بخش به‌ظاهر خصوصی می‌تواند سرمایه‌های سرگردانی را جذب کند، این سرمایه‌ها را از بین ببرد و در نهایت هیچ اتفاقی هم نیفتد. این سرمایه می‌تواند حاصل به‌سرقت بردن پول نفت یا دریافت وام بی‌ضابطه از یک بانک باشد.

در چنین سینمایی می‌شود پی‌درپی فیلم ساخت و در گیشه شکست خورد ولی ورشکست نشد. می‌توان فیلمی را برای صندلی‌های خالی روی پرده برد و مدام درباره فروش بالایش اطلاع‌رسانی کرد. مهم این است که در این میدان غیرشفاف بدانی چگونه باید میان مه، چشم‌انداز مطلوبت را بیابی.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :