• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
یکشنبه 13 آبان 1397
کد مطلب : 36466
+
-

تهران شهر من است

شقایق عرفی‌نژاد/خبر‌نگار

اسدالله امرایی برای کتابخوان‌ها نام بسیار آشنایی است؛ مترجم پرکاری که در طول سال‌ها، کتاب‌های زیادی ترجمه کرده و نویسندگانی را به مخاطب ایرانی معرفی کرده است. با او درباره تهران و زندگی در این شهر صحبت کرده‌ایم.


متولد چه شهری هستید؟

متولد شهرری، سمت چشمه‌علی.
پس تهرانی اصیل محسوب می‌شوید؟
تهرانی اصیل دیگر وجود ندارد. اصلیت من هم آذربایجانی است.
چه چیزی باعث شده در تهران بمانید؟
اینجا شهر من است. هیچ جای دیگری هم نرفته‌ام. حتی پیشنهادهایی هم داشته‌ام، اما نرفته‌ام.
الان بسیاری از افراد علاوه بر خانه‌ای که در تهران در آن زندگی می‌کنند، جایی هم خارج از تهران دارند. شما این کار را نمی‌کنید؟
نه. من جایی را ندارم. وقتی پدر و مادرم به تهران آمدند، همه پل‌ها را پشت سرشان خراب کردند. در شهرستان فامیل زیاد دارم، ولی اینطور نیست که مدتی پیش‌شان بمانم.
به‌نظرتان چه چیزی زندگی در این شهر را سخت کرده است؟
یکی از بیشترین چیزهایی که آزاردهنده است، بی‌نظمی است. منظورم بی‌نظمی در ترافیک و خدمات شهری و قراردادهای اجتماعی است. مثلا وقتی صبر می‌کنم تا چراغ عابر پیاده سبز شود و بعد از خیابان عبور کنم، متلک می‌شنوم. بارها دیده‌ام که با اینکه وسط خیابان را نرده کشیده‌اند، اما عابری با کیف مارک‌دار 3میلیون تومانی خم شده و از زیر نرده‌ها عبور کرده است. از طرف دیگر شهرداری مدام اعلام می‌کند که ساعت 9برای بردن زباله‌ها می‌آید و از مردم هم می‌خواهد قبل از ساعت‌9 زباله‌هایشان را در مخزن‌های زباله بگذارند، اما ساعت 12هم مخزن‌ها را تخلیه نمی‌‌کند. روی وانت‌های تفکیک زباله نوشته، تفکیک در محل غیربهداشتی است، ولی خودشان تفکیک می‌کنند. دیدن هرروزه بچه‌های کار هم واقعا ناراحت‌کننده است. از همه بدتر این است که هر روز صبح که برای رفتن سر کار به میدان آزادی می‌آیم، مراسم سان و رژه معتادان وسط میدان آزادی را داریم. درحالی‌که دقیقا وسط میدان یک پاسگاه پلیس است، ولی اهمیت نمی‌دهند. وقتی هم می‌میرند، می‌گویند از سرما مرده‌اند. اینها جنبه‌های بد زندگی در تهران است.
از جنبه‌های مثبتش هم بگویید.
جنبه‌های مثبتش ان‌جی‌او‌هایی هستند که به مردم خدمات می‌دهند و همینطور کسانی که کارشان را درست انجام می‌دهند. مثلا برای برق منزل ما مشکلی پیش آمده بود. وقتی زنگ زدم، کمتر از یک ربع بعد مأموران آمدند و با احترام مشکل را حل کردند. از دیگر جنبه‌های مثبت باید به میدان‌های میوه و تره‌بار اشاره کنم که تمام محصولات را می‌توان یکجا در آنجا تهیه کرد. همینطور کتابفروشی‌ها و مراکز فرهنگی شهر که امیدوارم تعدادشان بیشتر شود.
بیشتر در کدام قسمت‌های شهر رفت‌وآمد دارید؟ کدام قسمت‌ها را بیشتر دوست دارید؟
مرکز شهر یعنی انقلاب، کریمخان و خیابان مطهری را دوست دارم و بیشتر رفت‌وآمدهایم به همین مناطق است. این مناطق را برای کتابفروشی‌ها و مراکز فرهنگی دوست دارم. جلسات فرهنگی هم هست که بیشتر در همین مناطق و کافه‌های همان قسمت‌ها برگزار می‌شود و آنها را هم دوست دارم. البته تجریش را هم خیلی دوست دارم، ولی چون 6روز هفته تا بعد از ظهر سر کار هستم، وقت نمی‌کنم به آنجا بروم. با شرق تهران کاری ندارم و آنجا را اصلا نمی‌شناسم.
به‌نظرتان تغییراتی که مدام در شهر در حال انجام است، مثبت است یا خیر؟
بعضی وقت‌ها آزاردهنده می‌شود. مثلا نماد میدان فردوسی، مجسمه فردوسی بود و دورتادور آن هم یکی دو ساختمان به قول قدیمی‌ها دو اشکوبه بود. بقیه‌اش هم فضای باز بود. اما الان یکی از زشت‌ترین ساختمان‌ها را خود شهرداری در آن منطقه ساخته و چهره میدان را زشت کرده است. در میدان آزادی هم یک مسجد وجود دارد که سال‌هاست برای نمای آن کاری نشده است. این کارها آسیب‌زدن به نمای شهری است. از همه بدتر از بین‌بردن چهارراه‌هاست.
فکر می‌کنید در طول این سال‌ها مدیریت فرهنگی چه کاری باید انجام می‌داده که نداده یا چه کاری باید انجام نمی‌داده که انجام داده است؟
به‌نظرم یکی از کارهایی که می‌تواند انجام دهد و تا‌به‌حال نکرده، این است که مراکز فرهنگی فقط در ساعت‌های اداری فعال نباشند. مثلا کتابخانه‌ها از صبح شروع به‌کار می‌کنند و مثل جاهای دیگر و در همان ساعت‌ها هم تعطیل می‌شوند. 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید