رسول بهروش
باخت 2 بر صفر در خانه حریف، شاید یکی از بدترین نتایج ممکن در مسابقات حذفی باشد. بهویژه وقتی رقیب شما تیمی با قدرت تهاجمی کاشیماآنتلرز است، این انتظار وجود دارد که آنها هر لحظه از بازی برگشت به گل برسند و به این ترتیب شاید حتی زدن 3گل هم در ورزشگاه آزادی، پرسپولیسیها را به رؤیای نخستین قهرمانی آسیا نرساند. به این ترتیب قلهای که تا دیروز کاملا در دسترس بهنظر میرسید، حالا در دورترین نقطه ممکن ایستاده است. الان که تیم باخته و یک نیمه دوم خیلی بد را هم پشت سر گذاشته، انتقاد کردن کار سختی نیست. میشود مفصل نوشت در مورد رفتار ناشیانه سیامک نعمتی که دست برانکو را برای بازی برگشت خالیتر کرد یا پرخاشگریهای بیپایان شجاع خلیلزاده که حتی صدای گزارشگر شبکه تاجیکستان را هم درآورد. میشود در مورد امید عالیشاه نوشت که زمزمههای نارضایتیاش از نیمکتنشینی به گوش میرسد، اما هر بار که به میدان میرود به وضوح نشان میدهد درستترین تصمیم برانکو همین عدماعتماد به اوست. اصلا میشود از آسانگیری غریب سرخها قبل از فینال صحبت کرد؛ آنجا که فضای احتیاطآمیز پیش از بازی با السد دیده نمیشد و جاهطلبی و رؤیاپردازی به جایی رسیده بود که کمال کامیابینیا میگفت: «کار کاشیما را در ژاپن تمام میکنیم». انگار که پرسپولیسیها اصلا بازیهای این فصل آنتلرز را ندیده بودند و نمیدانستند این تیم چه بلایی بر سر یاران هالک و پاتو آورده است.
همه این حرفها درست، اما موقع قضاوت در مورد عملکرد کلی این تیم، هنوز اولویت با نشانههای تحسینبرانگیز و غرورآمیز است. یادمان باشد این بچهها همان کسانی هستند که تا پای جان جنگیدند و خودشان را به فینال رساندند. امروز فریاد زدنهای آنها را علامت آماتوربازی بهحساب نیاورید، درحالیکه دیروز همین فریادها را نشانه غیرت و سختکوشی میدانستید. آنها از «جزیره» گذشتند و «سد» را شکستند برای رسیدن به نقطهای که ژاوی، گابی، بغداد، عموری، خربین، نام تائههی و یک دو جین ستاره دیگر حسرتش را داشتند. برای این تیم خسته که قبل از جنگ با ستارههای برزیلی ژاپن زخم زبان بچههای علی دایی و بقیه بهاصطلاح خودیها را به جان خرید باید ایستاده کف زد؛ برای تیمی که در تلویزیون اپراتورها با اسمش کاسبی میکردند، اما نتوانست برای سفر آسان به ژاپن حتی هواپیما چارتر کند. واضح است که این تیم سمج، شنبه آینده هم تا آخرین ثانیه برای بقا تلاش خواهد کرد اما حتی اگر این ماموریت غیرممکن به سرانجام هم نرسید، پرسپولیسیها باید به این نسل افتخار کنند؛ نسل دو نیمهنهایی متوالی در اوج تنهایی.
جمله نفرینشده «چیزی از ارزش بچههای ما کم نشد» آنقدر کلیشهای شده که حالا دیگر استفاده از آن دل شیر میخواهد، اما گاهی واقعیت چیزی غیراز همین شعار رنگ و رو رفته نیست؛ مثل حالا که خالق زیباترین ثانیهها بعد از صعودهای حماسی چندماه گذشته، زمین خورده و درست در همین لحظه است که باید دستش را گرفت. اگر شنبه بعد سکویی روی آزادی خالی بماند، بیش از آنکه نشانه ناامیدی باشد، علامت ناسپاسی است. حتی اگر اطمینان دارید که نتیجه عوض نمیشود، ورزشگاه را پر کنید برای تشکر از تیمی که حداقل برایمان «رؤیا» ساخت؛ غنیمتی بزرگ در این روزها که کابوس حرف اول را میزند.
دم همه شما گرم!
برای پرسپولیسیها که در روزهای سلطنت کابوس، رؤیا ساختند
در همینه زمینه :