وقتی دولتها هستند، چرا مراکزی مثل خیریهها باید وجودداشته باشند؟
دو خیر موازی
دولتهای مقتدر امور خودشان را تفویض میکنند
عیسی محمدی
نابرابری و فقر، قدمتی به طول تاریخ داشته ودارد و باعث میشود تا بخشی از افراد جامعه، احساس مسئولیت ودغدغه بیشتری داشته باشند و کارهای انساندوستانه کنند. انجمنها و مراکز خیریه با همین فلسفه شکل گرفتهاند. البته انجام فعالیت های انساندوستانه، بهصورت انفرادی هم انجام میشد. پس وقتیکه ما داریم از انجمنها و مراکز خیریه صحبت میکنیم، از یک رفتار جمعی تاریخی صحبت میکنیم که تا به امروز تداومیافته است. اما فعالیت خیریهها در زمانه ما چگونه است؟ آیا وقتیکه دولتها خود را مسئول اوضاع رفاهی و اجتماعی مردم میدانند، وجود این خیریهها ضرورت دارد؟در این زمینه، باعلیاصغر سعیدی گفتوگویی انجام دادهایم.سعیدی،دانشیاردانشگاه تهران و صاحبنظر در حوزه جامعهشناسی اقتصادی و برنامهریزی اجتماعی است که دکتری خود رادر لندن به پایان رسانده. او همچنین مدیریت گروه برنامهریزی اجتماعی دانشکده اجتماعی این دانشگاه را هم بر عهده دارد.
آیا خیریهها در کاردولت تداخل میکنند یا اینکه مکمل کار آن هستند؟
پاسخ شما به یک توضیح نیازدارد. قبل از ظهور و وجوددولتهای مدرن و تجددطلب که در ایران بهطور مشخص به روزگار قبل از انقلاب مشروطه بازمیگردد، یکی از مکانیزمهای موجود حمایت از گروههای کمدرآمد و فقیر جامعه، همین انجمنهای خیریه بودهاند. این امر تقریباً مسئولیتی بوده که جامعه، احساس ودرنتیجه برای ادای این مسئولیت، بهطور خودجوش اقدام میکرد. این مسئله حتی در فرهنگ ما نیز قابل مشاهده است؛ ازجمله فرهنگ وقف. حتی قبل از ورود اسلام به ایران نیز ما فرهنگ وقف رادر آیین زرتشتی داشتهایم.در جوامع دیگر هم چنین بوده است.
بعد از ظهوردولتهای مدرن چه اتفاقی افتاد؟
بعد از ظهوردولتهای مدرن،دولت وظیفه حمایت از اقشار آسیبپذیر و فقیر را برعهده گرفت. البته برخی معتقدند که وروددولت، موجب تضعیف این خیریهها و انجمنهای خیریه شده است.
چرا؟
وقتی مردم میبینند که دولتی هست ودارد به این گروههای آسیبپذیر و فقیر کمک میکند، احساس مسئولیت خانوادهها و نهادهای محلی در این زمینه کم و کمتر میشود. البته نظردیگری هم وجوددارد دال بر اینکه چون تحولاتی در خانوادههای پیوسته و گسترده رخداده و این خانوادهها شکل هستهای خود را ازدستدادهاند،دولت ناچار شده است به حمایتهای اجتماعی بپردازد.در نتیجه بوروکراسی دولتی بزرگتر و منجر به شکلگیری بیمهها و سیستمدرمانی و... شده که بهنوعی جایگزینی بر حمایتهای خیریه بوده است. اما اتفاقی که در این میانه افتاد، اقتدار بیش از حددولت و عهدهدارشدن تمامی وظایف خانوادگی و همسایگی و محلی بوده است؛ یعنی دولتها از کارکرد طبیعی و سنتی خودشان دور شدند. ولی دولتها نمیتوانستند این وضعیت را ادامه بدهند؛ چرا که نیازهای عمومی مدام بیشتر و بیشتر میشد. بهاینترتیب سیستمها ودولتهای رفاهی دچار بحران شدند. پرداخت یارانه نقدی در ایران یکی از گرفتارهایی بود که دولت را با مشکل روبهرو کرد؛ آموزش ودرمان رایگان هم به همین ترتیب. حالادولتها علاقهمندند که از این وضعیت خارج شوند اما چون مشروعیت دولتهای مدرن در همین نوع حمایتهاست، این تغییر برای آنها دشوار است.
و خیریهها چه نقشی در این میانه داشته یا باید داشته باشند؟
اتکا به سازمانهای غیردولتی یا انجیاوها، با همین رویکرد بود که شکل گرفت؛ یعنی دولتها بخشی از وظایف خودشان را به این سازمانها منتقل میکنند تا از این بار سنگینی که دارند، کاسته شود. اما چون دردوره دولتها و جوامع دمکراتیک هستیم، چنین نهادهایی نمیتوانند بهصورت خودجوش ایجاد شوند. همانطور که دولتها و کابینه و مجلس و... طی انتخابی دمکراتیک شکل میگیرند، گروهی معتقدند که چنین نهادهایی که کار خیریهها را قرار است انجام بدهند، باید شکل و شمایل و رویه انتخابی دمکراتیک داشته باشند. امادر جوامعی مثل جامعه ما، این نقش به افراد خیری که جزو گروههای مرجع هستند، مثل سلبریتیها و افراد کاریزماتیک و معتبر و... واگذار میشود تا چنین کارهایی را راه بیندازند.
برگردیم به سؤال اول. ارتباط ایندو چگونه است؟
ارتباط خیریهها ودولتها با هم، ارتباطی پیچیده است. بعضی ازدولتها حضور این مراکز را تاب نمیآورند، چرا که باید وظایفشان را به آنها منتقل کنند ودرنتیجه از قدرتشان کاسته میشود.درنهایت نسبت به این کار، مقاومت وجوددارد. بعضی ازدولتها البته شعار تمرکززدایی را میدهند اما در عمل چون میبینند که اقتدارشاندارد کاسته میشود، تاحدی مقاومت میکنند.
راهحل بهبود این رابطه چیست؟
دولتها باید بپذیرند که به شکل بنیادی، اهداف مشترکی با انجمنهای خیریه دارند. همچنین دولتها باید بپذیرند که واقعا این امکان را ندارند که بهصورت مستقیم، به همه مردم کمک کنند چون هم محدودیت زمانی دارند، هم محدودیت در منابع و امکانات. از سوی دیگرخیریهها هم باید بپذیرند دولتها هدفهای مشترکی با آنها (برای ارائه خدمات رفاهی و بهداشتی)دارند.دولت باید تشخیص بدهد که نمیتواند بهصورت شبانهروزی اقدام به شناسایی و ارائه خدمات به اقشار آسیبپذیر کند. اما نهادهای محلی و همسایهها و... قادر به انجام این کار هستند. البته متأسفانه در رابطهای که بین این دو وجوددارد، ممکن است مشکلاتی وجودداشته باشد. برخی از خیریهها استنباطشان این است که هدفشان بادولت یکی نیست،دولت نمیخواهد کمک کند و مسیری دیگر را طی میکند. متأسفانه بارها شنیدهایم که خیریهها، از این امر گلایهمندند که نسبت به آنها سوءظن وجوددارد و مثلاً اگر قرار است در زمینه آموزش و پرورش خدماتی به دانشآموزان ارائه دهند، مسئولان آموزش و پرورش میپرسند که از کجا بدانیم که نمیخواهید آموزشهای دیگری بدهید! انجیاوها درخواست مجوز میدهند ودولتیها فکر میکنند که آنها قصد دارند مالیات نپردازند یا پولشویی کنند و امثالهم که البته ممکن است موارد اینچنینی هم وجودداشته باشد. یا ممکن است مورد سوءظن مقامات وزارت کشور، نیروی انتظامی، بهزیستی و... قرار بگیرند و اساساً خود این تعدد مراکزی که قرار است مجوز صادر کنند، بر پیچیدگی این رابطه اضافه میکند.
بهنظر میرسد این مشکل، بخشی از یک مشکل بزرگتر اجتماعی هم هست؛ اینکه دولت ها نگرانند قدرتشان را تقسیم کنند.درست است؟
کاملاًدرست است.در هر نوع تمرکززدایی، موانع زیادی وجوددارد. اینکه بخشی از اقتداردولت بر عهده بخش خصوصی یا بخش سوم که بخش غیرانتفاعی باشد قرارداده شود، خوشاینددولت نیست و مقاومتهایی وجود دارد. لابددولتها فکر میکنند از اقتدارشان کم میشود. البته یک تلقی اشتباه است. اتفاقاً دولتهای مقتدر امور خودشان را تفویض میکنند تا به مسائل مهمتر مثل اموردفاع و... بپردازند.
امیدی میتوانیم داشته باشیم؟
نکته مهم این است که مادر شرایطی هستیم که هنوز تمام نهادهای مردمی که در طول تاریخ شکل گرفتهاند، از بین نرفته است؛ هنوز خانواده وجوددارد، یعنی در مقایسه بادولتهای رفاه توسعهیافته، ما هنوز نهاد خانواده قوی راداریم. پس به نسبت همان دولت رفاهیهای توسعهیافته، بهتر میتوانیم برگردیم و از این ساختارهای باقیمانده از گذشته، استفاده کنیم.دولتهای مدرن غربی، اغلب این نهادهای پشتسرشان را خراب کردهاند و بهسختی میتوانند آنها را بازیابی کنند.دولتهادر چنین جوامعی، نقش تمام نهادهای ویرانشدهای مثل خانواده و اجتماعات محلی و همسایگی و... را عهدهدار شدهاند.اما جامعه ما چنین نیست و این مزیتی است که جامعه ما دارد و نباید ازدست بدهیم.
* دولتها باید بپذیرند که واقعا این امکان را ندارند که بهصورت مستقیم، به همه مردم کمک کنند چون هم محدودیت زمانیدارند، هم محدودیت منابع و امکانات. از سوی دیگر خیریه ها هم باید بپذیرند کهدولتها هدفهای مشترکی با آنها ( برای ارائه خدمات رفاهی و بهداشتی)دارند