سیگار، دهه 60 و چند داستان دیگر
خاطرات دودگرفته از روزگاری سپریشده
سعید مروتی
شبیه چیزی که سیگاریهای امروز در چندماه اخیر تجربهاش کردهاند را اهل تدخین در انتهای دهه 50 بهچشم دیده بودند. در روزهای پرالتهاب انقلاب و جنگ، قیمت سیگار رشد قابلتوجهی کرد. خاطرات سیگاریهای قدیم از وینستون دوخط، در دهه 60 جای خود را به برندهای داخلی چون «تیر» و «آزادی» داد.در جامعه آرمانگرایی که انقلابی عظیم را بهثمر رسانده و درگیر جنگی ناخواسته شده بود سیگارکشیدن خیلی با روحیه انقلابی سازگار نبود. هرچند که خیلی از انقلابیون سیگاری بودند؛ از معلم انقلاب،شریعتی، گرفته که عکسهایش با سیگاری که همیشه بهدست داشت، برای جوانهای انقلابی از آلن دلون هم جذابتر بود تا تصویر دلنشین آیتالله طالقانی که با سیگار در دستش ملموستر و دوستداشتنیتر بهنظر میرسید.
داستان سیگار قاچاق خارجی در دهه 60 شدت گرفت. طبقه متوسط شهری که سالها به مصرف دخانیات فرنگی عادت کرده بود بهسختی میتوانست با افزایش قیمتها کنار بیاید. اینکه چطور شد وینستون و مارلبروکشهای دهه 50، در دهه 60 سراغ تیر و آزادی و بهمن رفتند خود داستانی مفصل است. در مورد طبقات ضعیف و به تعبیر آن سالها مستضعف جامعه هم سیگار دغدغهای جدی بود. داریم درباره دورانی صحبت میکنیم که سیگار هما بیضی بخشیجداییناپذیر از جلسات زنانه بود.
روزگاری که هنوز میشد در داخل اتوبوس شرکت واحد سیگار کشید و هیچکس حتی آنهایی که در عمرشان لب به سیگار نزده بودند اعتراضی نمیکردند؛دورانی که در ادارهها و شرکتها دست اغلب کارمندان سیگار بود و اگر در ساعت زنگ تفریح به دفتر مدرسه احضار میشدی چندمعلم و دبیر سیگار بهدست میدیدی و زیرسیگاری عنصری مهم و ثابت روی میز ناظم مدرسه بود.
وقتی برای تأمین نیازهای اساسی جامعه، ستاد بسیج اقتصادی تشکیل شد و مردم با دفترچه بسیج و کوپن مواجه شدند، کنار کوپن، گوشت و مرغ و برنج و روغن، سهمیهای هم به سیگار تعلق گرفت؛ اتفاقی که بهسادگی رخ نداد.
جناح راست که از اساس با کوپن مخالف بود و ابایی نداشت که بخشی از چپگرایان کابینه را به کمونیست بودن متهم کند، مقابل سهمیه سیگار هم ایستادگی کرد. با این استدلال که چرا باید دولت برای کالایی هزینه کند که برای سلامتی زیانآور است و اینکه سیگار، گوشت و برنج نیست که فقدانش در سفره خانواده بحران ایجاد کند. اما رئیس دولت وقت که در آن زمان خودش سیگاری قهاری بود، مقابل تمام مخالفتها ایستاد و سیگار را در فهرست کالاهای اساسی قرار داد. استدلال آقای نخستوزیر این بود: «آدم سیگاری، از شکم زن و بچهاش میزند تا سیگارش را بخرد.» میگویند یکی از دعواهای وزیر بازرگانی با نخستوزیر در اوایل دهه 60 سر همین داستان سیگار بوده و عاقبت هم این رئیس دولت بوده که حرفش را به کرسی نشانده. در آن سالها سهمیه سیگار به همه خانوادههای ایرانی تعلق میگرفت که در آن چندنوع سیگارِ محصول داخل وجود داشت. طبیعتا سیگارهای مرغوبتر طرفدار بیشتری داشت و سیگارهای بدون بستهبندی در پاکت هم وجود داشت که بهصورت فلهای به مردم داده میشد. عدهای این سیگارها را که اگر اشتباه نکنم فیلتر هم نداشتند، با چند پاکت سیگار مرغوب در همان بقالی محلشان عوض میکردند. خیلیها هم که اساسا سیگاری نبودند، سهمیهشان را یا میفروختند یا به دوستان و آشنایانشان میدادند.
نکته دیگر اینکه سهمیه درنظر گرفته شده آنقدر بود که یک سرپرست خانواده سیگاری با مصرف متعارف با کمبود مواجه نشود. سیگارهای دهه 60 اغلب تند بود و هنوز این همه سیگار لایت در بازار وجود نداشت. تصویر پدربزرگهایی که اشنو میکشیدند و مادربزرگهایی که هما بیضی با آن جعبه سفید که سادگی زیبایی هم داشت کنار دستشان بود، جزو خاطرات دودگرفته نسلی است که دهه 60 را بهخاطر میآورند.
در آن سالها در فیلمها معمولا سیگار خارجی را دست بدمنها میدیدیم؛ مثل ساواکیها که علاوه بر اینکه کراوات میزدند اغلب سیگاری بودند و بیشترشان هم وینستون قرمز و مارلبرو میکشیدند؛ دو برند مشهوری که در دهه 60 نشانهای از تعلق به طبقات متوسط روبه بالای جامعه بودند؛این همان سالهایی است که همه قاچاقچیان و خلافکارها اسمشان یا پرویز بود یا خسرو.
دهه 60 که به انتها رسید، مناسبات سیاسی، اجتماعی جامعه آنقدر تغییر کرده بود که کسی از حذف سهمیه سیگار متعجب نشود. حالا دیگر سیگار جزو کالاهای اساسی نبود و بهتدریج پرونده کوپن و دفترچه بسیج اقتصادی هم بسته شد.
روزگاری دیگر از راه رسید و بازار پر شد از سیگارهای رنگووارنگ خارجی، و برندهای داخلی گرچه مخاطبشان را داشتند ولی کمکم به حاشیه رفتند.
از آن همه سیگار خاطرهانگیز دهه60، حالا فقط یکی مانده که آن هم امسال بالاترین رشد قیمت را میان تمام سیگارهای موجود در بازار تجربه کرده است.
در روزگاری که در کافهها هم نمیشود سیگار کشید و در تحریریه روزنامهها برخلاف گذشته، روی هیچ میزی زیرسیگاری وجود ندارد، و با این تورم افسارگسیخته، شاید جدیتر بتوانیم به نوشته روی پاکتهای سیگار فکر کنیم؛ «ترک سیگار موجب سلامتی و افزایش عمر میشود.» این برای کارگر عیالواری هم که در این چندماه، چندبار سیگارش را عوض کرده و با هر تغییر قیمت، سراغ سیگاری به مراتب زیانبارتر و سرطانزاتر از قبلی رفته، توصیه سودمندی است؛ بهخصوص که دیگر کسی نیست که به او و دغدغه سیگارکشیدنش فکر کند و دخانیات را جزو کالاهای اساسی بداند.
سیگارهای دهه 60 اغلب تند بود و هنوز این همه سیگار لایت در بازار وجود نداشت. تصویر پدربزرگهایی که اشنو میکشیدند و مادربزرگهایی که هما بیضی با آن جعبه سفید که سادگی زیبایی هم داشت ، کنار دستشان بود، جزو خاطرات دودگرفته نسلی است که دهه 60 را بهخاطر میآورند.
در آن سالها در فیلمها معمولا سیگار خارجی را دست بدمنها میدیدیم؛ مثل ساواکیها که علاوه بر اینکه کراوات میزدند اغلب سیگاری بودند و بیشترشان هم وینستون قرمز و مارلبرو میکشیدند