چگونه روستا تبدیل به کانون تولید و رونق اقتصادی میشود؟
روستانشین باید انتخاب کند نه ما
برای حل معضل اقتصاد روستاها، اشتباه است که دستوری و با پولپاشی، روستایی را در زادگاهش نگه داریم
مائده امینی
شمال، جنوب، شرق و غرب... خیلی فرق ندارد. پای درددل هرکدام از روستاییها که مینشینی از بیکاری میگویند؛ از اقتصادی که وابسته به کشاورزی و آب بود و از معیشت سخت این روزهای خود. میگویند اگر از روستا به شهر نرویم چه کنیم؟ خشکسالیها، کمآبیها، نوسانات نرخ ارز، نداشتن استراتژی صنعتی و نگرشهای غلط در مورد روستاییها همهوهمه دست بهدست هم دادهاند تا امروز اقتصاد روستایی آسیب جدی ببیند. روستاییها هرکدام که توانستهاند با فروش سرمایه خود به شهرهای بزرگ و حومههای آن مهاجرت کردهاند و هرکدام هم که ماندنی شدهاند با درآمدهای بخورونمیر روزگار میگذرانند.
در افق چشمانداز ۱۴۰۴ از جامعه روستایی به عنوان کانون توانمند تولید و ارزشآفرینی یادشده اما واقعیت این است که از جمعیت روستایی کشور با ۲۰ میلیون و ۷۳۰ هزار نفر تنها ۶ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر در نرخ مشارکت اقتصادی کشور فعال و اثرگذار هستند؛ چیزی کمتر از 8درصد. این در حالی است که مرکز آمار و سرشماری نفوس در یکی از آخرین گزارشهای خود اعلام کرده که بیش از 17درصد از جمعیت ایران در کمتر از یکدرصد مساحت کشور(استان تهران) متمرکز شدهاند و این خود صحه بر عدمتوزیع نامتوازن اقتصاد، جمعیت و امکانات رفاهی در کشور به شکل باورنکردی دارد. هماکنون 5/8 میلیون نفر در شهر تهران و بالغ بر 5میلیون نفر نیز در شهرهای پیرامونی پایتخت سکونت دارند. محمود اولاد -متخصص توسعه و اقتصاد روستایی- بر این باور است که نگرش کنونی به جمعیت روستانشین آنقدر غلط است که نمیتوان هیچ امیدی به بهبود وضعیت کنونی داشت. او میگوید حدود هزار و 30روستای اطراف تهران قربانی چسبندگی به پایتخت شدهاند و توسعه آنها در سایه این کلانشهر کمرنگ شده است.
تعادل بین روستا و شهر از بین رفته است
در گذشته ماجرا به این شکل نبود. روستا و شهر مراودههای اقتصادی مختلفی با یکدیگر داشتند. کالاهایی از روستا به شهر و کالاهایی هم از شهر به روستا فرستاده میشد و درپی این مبادله نسبتا متوازن، هر دو بهرهمند میشدند. اولاد ضمن اشاره به این موضوع میگوید:« اما امروزه حجم کالای شهری و تنوع آن روزبهروز بیشتر میشود و داراییهای شهری ارزش بیشتری نسبت به داراییهای روستایی پیدا میکند. در چنین شرایطی، وقتی تعادل بین شهر و روستا بههم میخورد، ارزش کالاهایی که شهر به روستا میدهد خیلی گرانتر از آن کالایی است که روستا به شهر میدهد و این ریشه اصلی آغاز مشکلات روستایی است. در پی از بین رفتن تعادل، روستایی تلاش میکند تا حداکثر بهرهبرداری از منابع سرزمینی خود را داشته باشد و به خامفروشی روی میآورد. در این صورت روستایی راضی میشود تا زمین روستا را بفروشد و پولی کسب کند و البته اقتصاد مبتنی بر فروش نفت و رانت هم شکاف بین روستا و شهر را تشدید میکند».
بهجای روستایی تصمیم نگیریم!
«برنامهریزیها برای توسعه شهری به روستا لطمه میزند و در توسعه روستایی هم نگاه این است که آزادی روستایی را از او گرفته است. واقعیت این است که ما با این نگاه به روستا ضربه میزنیم.»؛ اولادی با بیان این مطلب، ادامه میدهد: «راهکار حفظ روستاها این است که آزادی شهروندی که در روستا حفظ شود و قیمت داراییهای روستا همراستا با شهر رشد کند. انسانها به شکل فطری بهدنبال رفاه هستند؛ به شکل غریزی زندگی خود را در روستاها با شهرها مقایسه میکنند و منتظر تحلیل کارشناسی من و شما برای انتخاب محل زندگی خود نمیمانند. در این مقایسهها شکاف و فاصله بین روستا و شهر آنقدر زیاد است که عرق به زادگاه، کمرنگ شده و تصمیم به مهاجرت گرفته میشود. اما ما برای روستاییهای کشورمان بهراحتی تصمیم میگیریم و بهجای آنها فکر میکنیم».
روستایی لزوما نباید در روستا بماند
اولادی بر این باور است که تفکر اینکه روستایی باید در روستا بماند غلط است و با آن روستانشینان زیان میکنند.
او میگوید: «روستا اگر کانون تولید باشد چه بسا روستاییانی که محل زندگیشان در شهر باشد و محل اشتغالشان در روستاها و به این واسطه، هم به توسعه اقتصاد روستا کمک میکنند و هم از امکانات رفاهی برخوردار خواهند بود. اساسا اگر اقتصاد روستا درست باشد هیچ ضرورتی ندارد لزوما روستایی در همان منطقه بماند». اولادی در دفاع از تئوری خود میگوید: «حرف من این است که این تفکر که چکار کنیم تا روستایی در روستا بماند، باید به این تغییر پیدا کند که چکار کنیم که روستا تبدیل به کانون تولید و رونق اقتصادی شود؟ اگر این نگرش اصلاح شود حالا روستایی میتواند انتخاب کند که با توجه به اینکه اقتصاد روستای زادگاهش وضعیت قابلقبولی دارد، در روستای خود باقی بماند یا به هردلیلی برای زندگی به شهر بیاید».
هرقدر هم از توزیع نامتوازن امکانات بین شهر و روستا حرف بزنیم، واقعیت این است که شهر جذابیتهای خودش را برای مهاجرتپذیری دارد. اولادی بر این باور است که در یک بستر سالم، روستایی میتواند خودش انتخاب کند که آیا نیاز به خدمات مختلف دارد یا نه؟ «ما به شکل اجباری و دستوری خدمات را به روستا میبریم؛ خدماتی که برای روستایی اولویت نیست و به آن نیاز ندارد. در روستا پولپاشی میکنیم و همه تلاشمان را بهکار میبندیم تا روستایی را در روستا نگه داریم.
آیا از روستانشینان خود نظرسنجی کردهایم که چه چیزی را میخواهند و چه چیزی را نه؟ چه خدمتی برای آنها اولویت دارد و چه خدمتی دردی از دردهایشان دوا نمیکند؟ نه. ما در این حوزه هم مثل خیلی حوزههای دیگر برنامهریزی نداشتهایم و میخواهیم روستایی را با وام اشتغالزایی در روستا نگه داریم. روستایی برای تامین معشیت خود به شهر میآید. آیا تا به حال برنامهای همه جانبه برای تامین معیشت او در زادگاهش داشتهایم؟»
راه چاره چیست؟
تکنولوژی هنوز به همه روستاهای ما نرسیده است. هنوز به این درک نرسیدهایم که قرار نیست تولید یک روستا صرفا بهواسطه تعداد زیاد نیروی انسانی، مقدار قابلتوجهی باشد. سؤالی که در این میان مطرح میشود این است که آیا همه روستاها باید مولد باشند؟ اولادی در پاسخ به این سؤال میگوید:«هر روستایی باید براساس نتیجه مطالعاتی که روی آن انجام شده، راه درست را طی کند. لزومی ندارد همه روستاهای کشور کانون تولید و اشتغالزایی باشند. هر روستایی، منابع آب، خاک و... مربوط بهخودش را دارد. بعضی روستاها پتانسیل گردشگری بالایی دارند و بعضی دیگر هیچکدام از این ویژگیها را ندارند. چطور میتوان برای بهبود شکاف بین روستا و شهر، برای روستاهای مختلف یک نسخه شفابخش ارائه کرد؟»
این کارشناس اقتصاد و توسعه روستا، آینده روشنی را پیشروی کشور در این حوزه نمیبیند و به همشهری میگوید: «تا زمانی که نگرشها به روستا اصلاح نشود و یک پارادایم شیفت رخ ندهد، هیچکدام از راهکارها هم بهکار نخواهد آمد. من فکر میکنم مادامی که نگرش ما این است که روستایی را به هر شکل در روستا نگهداریم، هیچ گرهای از کار اقتصاد روستا و توزیع نابرابر امکانات بین شهر و روستا باز نخواهد شد. آیا هزاران بار این روش را نیازمودهایم؟»