
چرا از پیروزی بر آمریکا ذوقزده میشویم؟
ما پریدیم پایین
درباره لذت شکستدادن ایالات متحده در رقابتهای ورزشی

هومن کواکبی
قفسی وجود دارد به نام پرنده. شاد است چون میلههای قفس در بالهایش پرپر میزنند. شادی، حکم بیبدیل آزادانه نگاه کردن است. اتفاقاتی که در نبردهای ورزشی میان ایران و ایالاتمتحده افتاده، قطعا منجر به شعور شادی ملت شده است. لطفا تبلتها خاموش، موبایلها در محاق و کمی بخوانید. این یک رمان یا یک توصیف نوشتاری نیست. فعل، توصیف ندارد؛ همانگونه که شادی مردم بعد از گل حمید استیلی به آمریکا توصیف ندارد.
قصه قبل از این آغاز شده بود. ایران و آمریکا همدیگر را در رقابتهای ورزشی دیده بودند؛ از عنفوان تاریخ ورزش حرفهای دو کشور؛ ولی چیزی این میان طعم خاطرات را مزمزه میکرد؛ اسمش را دشمنی سیاسی یا هر چیزی که میخواهید بگذارید.
سال1998میلادی و بازی ایران و آمریکا یک بازی ستارهدار بود. یک شعور اجتماعی برای نشان دادن درجههای روی شانه مردمی که بیستاره بودند. بعد از گل و گریه حمید استیلی و آن گل مهدویکیای جوان، خیابانها، کوچهها و ذهنها شادی را درآغوش کشیدند؛ درست مثل چند سال قبل که بروس رابرت بومگارتنر، متولد اوکلاهاما، برابر علیرضا سلیمانی شکست خورد؛ سالها قبل. علیرضا سال 1393رفت زیر خاک. برای همیشه. شد فاتحهای برای ما که همیشه به زندگان ارج مینهیم. برای همین میگویم کسی وجود دارد به نام پرنده. بدون نگاه مخاطرهآمیز. رگههای اشک حمید استیلی هنوز روی دودمان ماشینهایی که حالا چینی شدهاند باقی مانده است. ما پریدیم بالا، ما پریدیم پایین، ما خوشحال بودیم. ما خیلی خیلی خوشحال بودیم.
حمید استیلی، سال 1998به آمریکا گل زده بود. ما با فوتبال، جهان را مسخر کردیم. انگار دنیا در آغوش ما جا خوش کرده بود، حتی برای چند دقیقه. ما پریدیم بالا؛ تا آنجا که رنج صادرات نفت را نفهمیدیم. خیابانها پر از بوقهای قدیمی شد. نوای جرموس و صدای موسیقی تمام کشور را فراگرفت؛ شادی را فرا گرفت. شادی را دنبال میکردیم و شادی چیزی بود که مردم ایران دنبالش بودند، هستند و خواهند بود. اگرچه سیاست ردای گدایی را تنپوش کرده باشد ولی حال ما با شادی عمومی ورزشی خوب میشود. خیابانها و کوچهها عزا را به عطش پیروزی میبردند و میبرند. من مردانی را دیدم که نان نداشتند ولی شادی را لقمهلقمه به سفره استقلال خانواده برده و بعد آن پیروزی را جشن گرفتند.من زنانی را دیدم که بیخیال از درد بیوگی دست روی بوق ژیانی گذاشتند و جیغ زدند ایران دوستات داریم. ما پریدیم بالا، ما پریدیم پایین. ما پلههای کوچههای کج و معوج خیابان دزاشیب را فتح کردیم با گلهای فوتبالیستها، باراندازهای کشتیگیران و مهارتهای ورزشکاران. دنیا به ما یک بوسه عهد عتیق بدهکار است.