ولی الله خلیلی | خبرنگار:
در حالی کشور برای برگزاری مراسم سیونهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و ورود به دهه چهارم آماده میشود که جوانترین نیروهایی که از این پس باید مدیریت کشور را در دست بگیرند، متولدان دهه70 و چندی بعد دهه80 هستند که نسل چهارم و پنجم انقلاب را تشکیل میدهند. اما سؤال اصلی این است که چقدر دولت و کشور برای ورود این نسل و سپردن سکان هدایت امور به آنها آماده است؟ اصلا چقدر نسبت به این نسل، خواستهها، نیازها، تفکرات و مطالبات آنها شناخت وجود دارد؟
این یک واقعیت تلخ در کشور ماست که مدیریت دولتی و بخش مهمی از مدیریت خصوصی همچنان در اختیار نسل اول و دوم انقلاب است و حتی به نسل سوم (دهه شصتیها) هم در این سالها اهمیت چندانی داده نشده؛ چه رسد به نسل دهه 70 و 80 که حالا در اوج نوجوانی و جوانی بهسر میبرند و اتفاقا پر از انتظار و خواسته هستند ولی فاصله بسیاری با نسل اول و دوم گرفتهاند؛ نسلی که به اعتقاد کارشناسان آنچنان که باید و شاید با آرمانها و ریشههای تاریخی، فرهنگی، سیاسی و... کشور آشنایی ندارند؛ آنهایی که دنیای خود را در فضای مجازی دنبال کرده و میسازند و حتی به زبان خود فارسی صحبت کرده و نگارش میکنند و با ادبیاتی که سالها تلاش شده است در مدارس به آنها آموزش داده شود، غریبه هستند و فاصلههای بسیاری دارند. نوجوانان و جوانانی که بخشی از آنها وقتی میخواهند بنویسند سلام، تنها از «س» استفاده میکنند و وقتی میخواهند به کسی محبت کنند بهجای عزیزم «عجیجم» را بر زبان میآورند یا مینویسند و حتی پا را از همین هم فراتر میگذارند و بخشی از حرفهایشان را به انگلیسی و آن هم تنها در سطح چند حرف به زبان میآورند؛ مثلا «jzb» که یعنی چقدر جذاب شدهای.
طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که سال 1395صورت گرفته است، جمعیت 15تا 19سال کشور 5میلیون و 688هزار و 384نفر، جمعیت 20تا 24سال کشور 6میلیون و 392هزار و 879نفر، جمعیت 25تا 29سال کشور 8میلیون و 201هزار و 133نفر و جمعیت 30تا 34ساله کشور 8میلیون و 600هزار و 913نفر است؛ اعدادی که وقتی در کنار هم قرار میگیرند و جمع میشوند به عدد 28میلیون و 883هزار و 309نفر میرسیم که 35درصد جامعه را تشکیل میدهند. اما سؤال این است که چقدر بسترهای لازم برای «زیست پایدار» این جمعیت فراهم بوده و جامعه پذیرای حضور میلیونی و نقشآفرینی آنهاست؟ برای یک لحظه کافی است گزارشهای رسمی که هر روز از سوی مسئولان و مقامات ارشد کشور درباره وضعیت سخت اقتصادی، اجتماعی، محیطزیست، آب، اشتغال، بیعدالتی، فساد و... وجود دارد را در ذهن مرور کنید تا متوجه پاسخ این سؤال شوید.
«انسان به امید» زنده است؛ شاید این جمله از شدت تکرار به یک کلیشه تبدیل شده باشد، ولی واقعیتی است که همه کارشناسان اجتماعی بدون هیچ اما و اگری آن را تأیید میکنند و بر لزوم امید در جامعه تاکید دارند. این یک حقیقت است که هر کشوری روی بستر امید ساخته شده، پایدار خواهد بود و اگر نسل جوان و آینده کشور مطالباتش درباره آینده (شغل، ازدواج، هوا و آب سالم و...) و صدایشان شنیده نشود، حتما جامعه با چالشهای جدی روبهرو خواهد شد.
خردادماه سال 1395همزمان با پایان سال تحصیلی گروهی از نسل پنجمیهای متولد انقلاب که بیشترشان دبیرستانی بودند در اینستاگرام و تلگرام (که این روزها فیلتر شده) با هم قرار گذاشتند که برای جشن پایان سال تحصیلی در مجتمع کورش در تهران دور هم جمع شوند؛ قراری که بسیاری از شاهدان میگویند چند هزار نفر به آن آری گفتند و همه معادلات پایتخت را به هم زدند و در نهایت با حضور مأموران پلیس و تعطیلی مجتمع متفرق شدند. اما حضور آنها پیامهای مشخصی داشت و آن این بود: «صدای پای ورودمان را بشنوید و ما را جدی بگیرید» اما با گذشت یک سال و نیم از آن روز، دولتمردان، کارشناسان و... آن صدا و ورود را چقدر جدی گرفتهاند و آیا بهدنبال پاسخ به نیاز این نسل بوده و هستند؟
یکی از نکات مهمی که در تصاویر منتشر شده از اعتراضات هفته گذشته در چند شهر کشور به چشم میآمد، حضور جوانان و حتی نوجوانانی از دهههای 70 و 80 بود؛ تاجایی که به گفته سردار ذوالفقاری، معاون وزیر کشور 90درصد دستگیرشدگان اعتراضات را جوانان زیر 25سال تشکیل میدهند؛ همانهایی که تاکنون صدایشان چندان شنیده نشده است و بار دیگر حضورشان را در جامعه فریاد زدند.
این جوانان درست است که نسل فضای مجازی هستند و دنیای خود را نیز آنجا ساختهاند، ولی کمکم زندگی، آنها را به دنیای حقیقی هل میدهد و مطالباتشان رنگ واقعی از جنس شغل، هوا و آب سالم، ازدواج، عدالت اجتماعی و... میگیرد؛ خواستههایی که باید در اولویت اول کشور قرار بگیرد و نخستین گام برای حل آنها ایجاد فضای امید به آینده است؛ بستری که روی آن میتوان کشور را ساخت.