• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
یکشنبه 17 دی 1396
کد مطلب : 3386
+
-

تو اصلا چکاره‌ای که انتقاد می‌کنی؟

یادداشت
تو اصلا چکاره‌ای که انتقاد می‌کنی؟

اسماعیل امینی | شاعر و استاد دانشگاه:

آدم‌های ناتوان و ترسو، از رویارویی با واقعیت می‌گریزند؛ پس در اطراف خود فضایی دروغین اما رنگارنگ و فریبنده می‌سازند و به آن دل خوش می‌دارند؛ پس در ‌گذار زمان، این فضای فریبنده، چنان مشغول‌شان می‌دارد که آن را جایگزین واقعیت می‌کنند.

دروغگویان، چاپلوسان و خبرچینان، به آدم‌های ترسو کمک می‌کنند که در همان فضای دروغین و رنگارنگ، تنفس کنند و سرگرم باشند و هراس خود را از روبه‌روشدن با واقعیت، پنهان دارند.

طبیعی‌است که چنین آدم‌هایی، تصور کنند که دروغگویان و چاپلوسان، دوست و دلسوزند؛ حال آنکه اهل دروغ، چاپلوسی، خبرچینی و بدگویی، به خاطر ضعف شخصیت و حقارت روحی و روانی، قابل اعتماد نیستند و به ترس و طمع، از این سو به آن سو می‌روند؛ چون تکیه‌گاه اعتقادی و اخلاقی ندارند.

کسی که تکیه‌گاه اعتقادی و اخلاقی مستحکمی دارد، نه زبان به دروغ می‌آلاید و نه برای خوشایند دیگران، چاپلوسی و چرب‌زبانی می‌کند و از همه مهم‌تر، چون بی‌هراس و بی‌طمع و با توکل زندگی می‌کند، از خبرچینی و بدگویی پرهیز دارد.

انسان مؤمن، از شنیدن انتقاد، نمی‌ترسد؛ حتی اگر انتقاد ناروا باشد. کمترین فایده شنیدن انتقاد و گوش‌سپردن به سخنان صریح و تلخ و گزنده، این است که عادت به شنیدن دروغ‌های شیرین، از بین می‌رود. دیگر اینکه انسان مؤمن، چون نگران سرکشی نفسانیت است، در برابر سخنان ناخوشایند نیز خم به ابرو نمی‌آورد و از این موقعیت برای تربیت و مهار نفسانیت، استفاده می‌کند.

برآشفتن در برابر انتقاد و اعتراض، نه‌تنها نشانه اقتدار و حقانیت نیست بلکه بیانگر گرفتاری انسان‌ها در چنبره نفسانیت است.

انسان مؤمن به هر مرتبتی که رسیده باشد، خود را به تذکر و انتقاد، نیازمند می‌بیند. بسیار دیده‌ام کسانی را که گمان می‌کنند آن‌قدر دانا و باتجربه‌اند که نیازی به شنیدن نصیحت و انتقاد ندارند. حتی بسیار دیده‌ام سخنرانان و عالمانی را که به مخاطبان‌شان می‌گویند: قصد نصیحت نداریم؛ گویی نصیحت و تذکر، کاری ناشایست است یا مثلا دون ‌شأن آن مخاطبان است و اگر کسی بگوید که من نیازمند شنیدن نصیحت هستم، لابد از بزرگی‌اش کاسته می‌شود.

کسی که تربیت دینی دارد، می‌داند که هیچ‌کس از شنیدن انتقاد و تذکر و نصیحت، بی‌نیاز نیست و‌ شأن هیچ انسانی، چندان اجل نیست که مافوق انتقاد باشد. همچنین لازم نیست که انتقاد‌کننده در مرتبه‌ای بالاتر از مخاطب انتقاد باشد.

این جمله متکبرانه را بسیار شنیده‌ایم که «تو اصلا چکاره‌ای که به ما تذکر می‌دهی؟ تو اصلا چند تا طرفدار داری که شعر فلان شاعر پرطرفدار را نقد می‌کنی؟».

اگر بیاموزیم که انتقاد، حتی انتقاد مغرضانه و ناروا، همیشه از سر دشمنی نیست، اگر به یاد داشته باشیم که هیچ انسانی، بی‌نقص نیست پس فراتر از نقد و تذکر نیست، اگر بدانیم که واداشتن دیگران به دروغ و چاپلوسی و خبرچینی، تحقیر کرامت انسانی و نابودکردن شخصیت افراد است و در یک کلام، اگر خود را بندۀ خدا بدانیم نه ارباب دیگران، آنگاه با روی گشاده، از تذکر و انتقاد و اعتراض، استقبال می‌کنیم و سخن اهل دروغ و چرب‌زبانی و بدگویی را به هیچ می‌انگاریم.

این خبر را به اشتراک بگذارید