• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
یکشنبه 17 دی 1396
کد مطلب : 3382
+
-

لبخند بابانوئل سرخ‌وسفید به اخم‌کنندگان!

گزاره
لبخند بابانوئل سرخ‌وسفید به اخم‌کنندگان!

احسان محمدی/ روزنامه‌نگار:

کریسمس و فرارسیدن سال نوی میلادی برای نسل ما تنها با یک خاطره هرساله تکرار می‌شد؛ پخش کارتونی با شخصیتی خسیس و آزاردهنده به نام اسکروچ؛ طماعی که از کارمندش تا دیروقت کار می‌کشید، دل به معشوقه‌اش نمی‌داد و کارمند بیچاره‌اش در خانه، سوپی آبکی را برای پسر معلولش هم می‌زد...؛

عصاره رنج و عذاب در روزگاری که کارتون‌های کودکی‌مان هم‌ آمیزه‌ای از درد، فقدان پدر و مادر و دویدن شخصیت‌ها برای پیداکردن اعضای خانواده‌های متلاشی‌شده‌شان بود!

 اما چندسالی‌است که دیگر دیدن کاج تزئین‌شده با چراغ‌های رنگی و لباس بابانوئل در پیاده‌روها کسی را حیرت‌زده نمی‌کند.

شبکه‌های مجازی پر می‌شود از جوانانی که عکس‌هایشان را با لبخندهای درشت از جشن کریسمس منتشر کرده‌اند؛ آن هم نه در خانواده‌های مسیحی که مسلمان و باورمند! دست‌کم، دیگر عکس‌هایشان نشان می‌دهد که همین چند وقت پیش در مراسم عاشورا حاضر شده‌اند یا حتی به سمت کربلا پیاده‌روی کرده‌اند.

این اتفاق در بسیاری مواقع با شماتت همراه است؛ هم از سوی برخی دین‌داران که آن را نوعی تشبّه به غیرمسلمان می‌دانند و هم از سوی برخی از اهالی سیاست و فرهنگ که در این رفتار، غرب‌زدگی و وادادگی و تسلیم در مقابل فرهنگ مهاجم، کشف می‌کنند.

اما آیا این تمام حقیقت است؟

 دشوار می‌شود پذیرفت که بسیاری از خانواده‌هایی که کریسمس را جشن می‌گیرند حتی ترتیب ماه‌های میلادی را از حفظ بدانند یا از نشانه‌های موجود در این جشن، همانند سفره هفت‌سین و نمادهایش اطلاعاتی داشته باشند؛ صرفاً آن را فرصتی می‌دانند برای شادی‌کردن در سرزمینی که به دشواری، بهانه‌ای برای شادی عمیق پیدا می‌شود.

اما از یک منظر هم می‌توان این اقدام را تلاشی برای پیوستن به جهان قلمداد کرد.

وقتی چند میلیارد نفر یک مناسبت را جشن می‌گیرند، انگار ایستادن و از دور نظاره‌کردن دشوار است و آدمی احساس می‌کند دورافتاده است و به جهانی به این وسعت تعلق ندارد؛ برای همین می‌کوشد حتی از دور هم که شده، دستی بر آتش داشته باشد؛ بساط جشن کریسمس می‌چیند، در جوراب بچه‌ها کادو می‌گذارد، دوستان مسلمانش را دعوت می‌کند یا در شبکه‌های مجازی برای آنها پیام تبریک می‌فرستد؛ وصف‌العیش، نصف‌العیش!

 با همه نقدهایی که درخصوص فرورفتن آدم‌ها در خود به واسطه گسترش شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شود نمی‌توان انکار کرد که همین شبکه‌ها در حال ساختن فرهنگی واحد و وسیع هستند. در این دنیای زیرپوستی، فرهنگ‌ها با هم نه «جنگ» که «رقابت» می‌کنند و آنها که خوش‌آب‌ورنگ‌تر و دلفریب‌تر باشند گوی سبقت را از دیگران می‌ربایند.

برای بسیاری از بچه‌ها دیدن بابانوئل سرخ‌وسفیدی که کادو می‌آورد، دلچسب‌تر از عموفیروز سیاه‌چرده‌ای است که سر چهارراه‌ها دایره می‌زند و گدایی می‌کند!

 می‌دانم این جمله، گزنده و تلخ است و طبعاً به‌عنوان یک ایرانی، دل‌نگران فرهنگ باستانی و ملی‌ام هم هستم و دوست دارم بماند، بپاید و در گردش روزگار حذف نشود اما نمی‌توان با سرزنش مردم و شماتت آنها واداراشان کرد که دست از شادی‌ها و تجربه‌های تازه بکشند.

همین مردم، بی‌هیچ بخشنامه و دستور رسمی‌ای می‌دانند که چطور باید یلدا، نوروز و جشن‌های ملی و مذهبی را پرشکوه برگزار کنند. شما اخمتان را باز کنید و نگران نباشید!

این خبر را به اشتراک بگذارید