۸۱ سال قبل در چنین روزی
تولد محمدرضا شفیعیکدکنی
یک عده برای ستارهشدن متولد میشوند؛ بیکموکاست. همان روزهای اول که سراغ یک هنر میروند، بین بقیه همقطارانشان بهخوبی برجسته میشوند و میشوند ستاره آن هنر، میشوند همه امید بقیه هنرمندان، میشوند آدم مؤثر و میشوند هنرمندی که اگر نباشد یک پای کار قطعاً میلنگد. محمدرضا شفیعیکدکنی هم ستاره بیچون و چرای ادبیات و شعر معاصر ماست. شاید اولین تصویری که با شنیدن نام استاد در ذهن ما شکل میگیرد، تصویر کلاسهای درس اوست؛ کلاسهایی که گوش تا گوش آن را دانشجوها تسخیر کردهاند. حتی دورتا دور استاد روی زمین نشستهاند تا از محضرش بهره برند. امروز تولد اوست؛ تولد مردی که بخش عظیمی از تاریخ ادبیات و شعر این کشور را با خود یدک میکشد. او میراثدار نسلی است که با نامهای بزرگی مثل فروغ، سپهری، مشیری، بهبهانی و... گره خورده است.
استاد شفیعی کدکنی، برای همه علاقهمندان شعر و ادبیات نامی آشناست و به زعم اغلب کارشناسان و شاعران و نویسندگان، از نقشی بنیادین در شعر ایرانی برخوردار است؛ چهرهای که اگر تعدادشان از یکی به چندتا میرسید، امروز در وضعیتی بهسر میبردیم که شاید بشود بر آن نام «وضعیت آرمانی یک هنر» گذاشت.
استاد شفیعی کدکنی در نوزدهم مهرماه سال ۱۳۱۸ در کدکن، از روستاهای قدیمی بین نیشابور و تربت حیدریه به دنیا آمد. امروز دقیقا ۸۱ سال از آن روز میگذرد و سایه استاد همچنان بر سر ادبیات ما باقی است. استاد شفیعیکدکنی، یکی از معدود شاعرانی است که هنرش را بهتمامی زندگی میکند، نه فقط در مقابل صفحه سفیدی که کلمات را کنار هم ردیف میکند که حتی در کوچه و خیابان و دانشگاه و هر جای دیگر، لحظهبهلحظه آنچه هست را زندگی میکند. برای همین هم امروز در نقطهای ایستاده که میتوان او را سایه بلند شعر ایران دانست؛ تولدت مبارک سایه بلند شعر ایران.