خیلی خوبم عزیزم!
علیرضا محمودی ایرانمهر
وقتی از کسی حالش را می پرسی و او میگوید خوب است، شک نکن که دارد کار بزرگ و سختی انجام می دهد. چون رها کردن خودت در جریان ناکامی و رنج و اندوهی که به آسانی آدم را با خودش میبرد کار خیلی ساده و پیش پا افتادهای است و در واقع یک جور تسلیم شدن و حقارت پنهان در خودش دارد. اما خوب بودن نیاز به جنگیدن دارد. نیاز به قوی بودن یا شدن و ماندن دارد. خوب بودن گاهی اصلا یک کار طبیعی و آسان نیست. این مثل شنا کردن بر خلاف جریان آب در رودخانهای وحشی است که در مسیر طبیعی خودش به سمت آبشاری عمیق و مرگبار در حرکت است؛ جریان قدرتمندی که به راحتی میتواند آدم ها را تسلیم کند. وقتی آدمی را می بینی که حالش خوب است، شک نکن که با نبوغ انسانی رو به رو شدهای. با قدرت شکوهمند انسانی رو به رو شدهای. وقتی کسی با لبخند جواب سلامت را داد یا وقتی غمگین بودی و داشتی به در و دیوار غر میزدی، آمد جلو و سعی کرد حالت را خوب کند، سعی کرد به تو آرامش و امید بدهد فکر نکن طرف خیلی حالش خوب است و صدایش از جای گرم در میآید. آدم باید خیلی در زندگیاش درد کشیده باشد و از این دردها و رنج ها عبور کرده باشد که وقتی حالش را از او پرسیدی به تو لبخند بزند و بگوید:خیلی خوبم عزیزم.