نگاهی رادیکالی اما واقعی
عباسثابتی راد | دبیر گروه شهری
نساختن بهترین کار است نه ساختن. آن هم هنگامی که مدیریتهای شهری کشور، تمام تخممرغهایشان را در سبد شهرفروشی گذاشتهاند و به درآمدهای آسان و بیدردسر اهمیت دادهاند. تا به امروز عادت داشتیم که برای ساخت بزرگراهها و بناهای معظم و نمادهای بزرگ و بزرگتر کف و سوت و هورا بکشیم. شاید نمیدانستیم یا اهمیت نمیدادیم که با هر ساختوسازی، ریههای شهر را بیشتر از بین میبریم و کیفیت زندگی خودمان را کاهش میدهیم. اگر قرار بود برجی ساخته شود یا بناهایی در شهر برای استفاده شهروندان پیریزی شود، حتما باید جایی دیگر از شهر، تراکم فروخته میشد و مجوزهای ساخت بیرویه داده میشد تا بنایی شهری علم شود. ما در طول یک دهه گذشته، همواره برای چیزی کف و سوت و هورا کشیدهایم که عرصه زندگی ما را تنگتر کردهاست. این، همه هنر مدیرانی بود که بر کرسی شهرداری تهران تکیه زدهبودند.
عمر نظام برنامهریزی در کشور به بیش از 70سال رسیدهاست؛ عمری که از نخستین برنامه توسعه کشور یعنی 1327شروع میشود و تا امروز که 1397است ادامه مییابد. تردیدی نیست که ایران یکی از نخستین کشورهای حوزه جنوب در امر برنامهریزی بود. قرار بود تمام برنامهریزیهای 5گانه پیش از انقلاب و 5برنامه بعد از انقلاب و طرحهای جامع و ساماندهی و جامع و تفصیلی تهران و دیگر شهرهای کشور، از حجم بحرانهای شهری بکاهد. اما بحرانها دستکم در مناطق شهری هر روز بیشتر شده و مشکلی را حل نکردهاست. این سؤال وجود دارد اگر تمام این برنامهریزیها صورت نمیگرفت، آیا وضعیت کشور بهتر نمیشد؟ همه آنچه تلاش نظام برنامهریزی بود، به بحرانهای کوچک و بزرگ رسیدهاست و ما در آستانه یک بحران بزرگ اجتماعی، اقلیمی ایستادهایم. شاید خشت اول در نظام برنامهریزی کشور، کج گذاشته شده است که بعد از 70سال این دیوار تا ثریا اینگونه کج به پیش رفتهاست؟ و همواره این سؤال وجود دارد که اگر برنامههای توسعه نبود، آیا وضعیت امروز ما بهتر نبود؟
هیچکاری نکردن بهتر از کاری کردن است. این شعاری است که اخیراً بسیاری از توسعهگران اجتماعی رادیکال مطرح میکنند. عملکرد دستکم 4دهه گذشته مدیریت شهری در تهران و دیگر شهرهای کشور مهمترین مصداق است برای چنین دیدگاه رادیکالی. توسعه نامتوازن شهرها در طول دهههای گذشته از یکسو و برنامهریزیهایی که هیچکدامشان نتوانسته محقق شود، دو روی سکه وضعیت بحران کنونی شهرهاست. هماکنون بسیاری از شهرهای کشور با بحرانهای گستردهای روبهرو هستند. زندگی 60میلیون شهروند هماکنون در 1300شهر کشور دستخوش مشکلات فراوانی است؛ از آلودگیهای زیستمحیطی گرفته تا بحرانهای مالی گسترده و مهاجرتها و مشکلات اقلیمی.
شاید بهتر است به این توصیه رادیکال بیشتر توجه کنیم. شاید بهتراست مدیران شهری در سراسر کشور، از رویکردهای تودهگذاری و ساختوساز که همواره رانتهای اقتصادی را به همراه داشته، فاصله بگیرند و رویکردهای عرصهگشایی را فرا روی خود قرار دهند؛ رویکردی تازه که اگرچه ممکناست در نگاه اول کمی منطقی نباشد، اما قطعا بحرانزا هم نخواهد بود. در طول 4دهه گذشته، مدیران شهری در کنار ساختوسازهای بیرویه و توسعه نامتوازن، شهرها را توسعه ندادهاند، بلکه آنها بحرانهای تازهای برای اقلیمها و سرزمینهای خود بهوجود آوردهاند و حالا با هیچ سرانگشت معجزهآسای برنامهریزی قادر به حل آنها نیستند. شاید بهتر است همهچیز را از اول شروع کنیم؛ از برنامهریزی گرفته تا نساختنها و کاری نکردنها.