• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
چهار شنبه 18 مهر 1397
کد مطلب : 33571
+
-

کودک‌ربایی برای انتقام از شوهر دروغگو

متهم لحظاتی پس از ربودن دختر بچه توسط همسایه‌ها و رهگذران دستگیر شد

داخلی
کودک‌ربایی برای انتقام از شوهر دروغگو


زن جوان لحظاتی بعد از ربودن دختربچه‌ مدرسه‌ای، توسط مردم دستگیر شد. او مدعی است که تنها انگیزه‌اش برای کودک‌ربایی، انتقام گرفتن از مردی بود که او را آواره تهران کرده بود.

به گزارش همشهری، ظهر دوشنبه زنی جوان به یک مدرسه دخترانه در شرق تهران رفت و خودش را مادر دختربچه‌ای 8ساله معرفی کرد و گفت که آمده تا او را با خودش ببرد. وقتی دختربچه مقابل در رسید، تعجب کرد چون زن جوان مادرش نبود و او را نشناخت. با این حال زن جوان، دست دختربچه را گرفت و از مدرسه بیرون رفتند. مسئولان مدرسه که به موضوع مشکوک شده بودند با مادر دانش‌آموزشان تماس گرفتند. او که نزدیک مدرسه بود با عجله خودش را به داخل کوچه رساند و با دیدن زن ناشناس شروع به داد و فریاد کرد. با فریادهای او، همسایه‌ها و رهگذران متوجه ماجرا شدند و زن ناشناس را دستگیر کرده و دختربچه 8ساله را نجات دادند.


انتقام‌جویی
طولی نکشید که مأموران در محل حاضر شدند و زن کودک‌ربا را به کلانتری منتقل کردند.  او در بازجویی‌ها مدعی شد که قصد ربودن دختربچه را داشته تا از پدر او انتقام بگیرد چراکه از مدت‌ها قبل از وی کینه به دل داشت و این مرد او را فریب داده بود.

این زن 32ساله صبح دیروز برای انجام تحقیق به شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و وقتی پیش روی قاضی رضوانی قرار گرفت از جزئیات ماجرایی گفت که باعث شد نقشه کودک‌ربایی بکشد.


آشنایی در ایمو

زن جوان ستاره نام دارد و می‌‌گوید حدود یک سال و نیم پیش در شبکه اجتماعی ایمو با مردی به نام بهرام آشنا شده و فریب او را خورده و آواره تهران شده است. برای همین قصد داشته از او انتقام بگیرد. گفت‌وگو با او را بخوانید.


گفتی پدر دختربچه تو را فریب داده بود. این اتفاق چطور رخ داد؟
حدود یک سال و نیم پیش از طریق شبکه اجتماعی ایمو با بهرام آشنا شدم. او می‌گفت مدیرعامل شرکتی است که مدام به‌خاطر کارش به سفر می‌رود. من ساکن تهران نبودم اما او در تهران زندگی می‌کرد. زمانی که با بهرام آشنا شدم در کش‌و‌قوس طلاق از همسرم بودم. من در یکی از شهرستان‌های جنوبی کشور زندگی می‌کردم و یک پسر 8ساله دارم اما با همسرم به‌شدت اختلاف داشتم. او دست بزن داشت و من در دادگاه درخواست طلاق داده بودم که با بهرام آشنا شدم. او به من گفت مجرد است و پس از طلاق به خواستگاری‌ام آمد، اما قرار شد به‌صورت موقت با هم ازدواج کنیم. حتی بهرام از من خواست تا حضانت پسرم را هم به شوهر سابقم بسپارم. من فریب حرف‌های او را خوردم و پس از ترک پسر و خانواده‌ام همراه بهرام راهی تهران شدم. او برایم خانه‌ای رهن کرد و می‌گفت به‌خاطر شرایط کاری‌اش مدام باید به سفر برود و من همه این حرف‌ها را باور کردم تا اینکه 2 ماه پیش ناگهان غیبش زد و من دیگر هیچ خبری از او نداشتم.


چه شد که ناگهان ناپدید شد؟
راستش من چند‌ماه پیش متوجه شدم که باردارم. به بهرام زنگ زدم تا این خبر خوب را به او بگویم. برخلاف تصورم بهرام از اینکه پدر شده خوشحال نشد. فریاد زد که باید بچه را سقط کنی. من واقعا شوکه شده بودم. وقتی دلیل ناراحتی‌اش‌ را پرسیدم، گفت در کارش به مشکل برخورده و شرایط اقتصادی‌اش برای بزرگ‌کردن بچه مناسب نیست. فردای آن روز عکسی از خودش در واتس‌اپ فرستاد و ‌گفت در بیمارستان است. گردنش را بسته بود و می‌گفت به‌خاطر خبری که به او دادم سکته کرده است. او مرا به شهرستان برد و به زور مجبورم کرد جنین را سقط کنم. بعد از این قضیه بود که غیبش زد و حتی خط موبایلش را هم تغییر داد. من هم هیچ نشانه‌ای از او نداشتم. نه خانه، نه اقوام و نه نشانی از شرکت.


بعد چه شد که دوباره او را دیدی؟
2‌ ماه بعد، آن هم کاملا به‌صورت اتفاقی بهرام را سوار بر ماشین در غرب تهران دیدم. دختربچه‌ای هم روی صندلی شاگرد نشسته بود. حدس زدم که فرزند خودش باشد. همان لحظه خودرویی کرایه کردم و به تعقیبش پرداختم و دیدم بهرام دخترش را به مدرسه رساند. بعد پرس‌وجو کردم تا اینکه متوجه شدم بهرام همسر و فرزند دارد. او در این مدت فریبم داده و به من دروغ گفته بود. وقتی اینها را شنیدم فکر انتقام‌جویی به سرم زد.


نقشه‌ات چه بود؟
بهرام با احساسات من بازی کرده بود. یک سال و نیم بود که پسرم را ندیده بودم و مجبورم کرد فرزند دیگرم را سقط کنم. این شد که نقشه ربودن فرزندش را کشیدم. با خود گفتم او را مقابل مدرسه می‌دزدم و 2 روز در خانه‌ام زندانی می‌کنم. هدفم این بود که یا بهرام را راضی به عقد دائم کنم یا اینکه مجبورش کنم برایم خانه‌ای بخرد، چون خانه‌ای که در تهران برایم رهن کرده بود، موعدش سر رسیده و صاحبخانه مجبورم کرده بود کرایه بیشتری بپردازم، اما تمام تصوراتم اشتباه بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید