مسعود پویا
اگر نمونه استثنایی «مراد و لاله» (صابر رهبر) را کنار بگذاریم میتوانیم بگوییم سینمای جریان اصلی قبل از انقلاب، اعتنایی به سینمای کودک نداشت. در عوض شاخه روشنفکری سینمای ایران، از اواخر دهه40 و با تاسیس مرکز فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به پایگاهی برای تولید فیلم کودک و نوجوان تبدیل شد. از دل کانون، عباس کیارستمی ظهور کرد و با فیلمهایی چون «لباسی برای عروسی» و «مسافر» به زیر گونهای به نام فیلم درباره کودک و نوجوان معنا بخشید.
در آن سالها بهترین کارگردانهای سینمای ایران به کانون رفتند و فیلم ساختند. بهرام بیضایی«عمو سیبلو» و «سفر» را کارگردانی کرد. امیر نادری با «ساز دهنی» چشمها را خیره کرد. ناصر تقوایی«رهایی» را ساخت و مسعود کیمیایی«پسر شرقی» و «اسب» را برای کانون جلوی دوربین برد. باید به شاپور قریب هم اشاره کرد که از دل سینمای تجاری آمد. او که در بهترین فیلمهایش در مرز میان فیلمفارسی و موج نو قرار میگرفت، 2 فیلم فوقالعاده «سهماه تعطیلی» و «هفتتیرهای چوبی» را ساخت؛ فیلمهایی که در مرز فیلم کودک و درباره کودک قرار میگرفتند و از زبان استعاری و روشنفکرانه دیگر محصولات کانونی دهه 50 فاصله داشتند. جریان فیلمسازی کانونی پس از انقلاب هم به حیات خود ادامه داد. داستان بچههای سمج و سختکوش ایرانی خیلی زود جهانی شد؛ از «خانه دوست کجاست؟» (عباس کیارستمی) و «دونده» (امیر نادری) تا «بچههای آسمان» (مجید مجیدی).
دهه 60، دهه مدارس شلوغ، خانوادههای پرجمعیت و کوچههای پر از بچه بود؛ دههای که در آن برای اولین بار کودکان بهعنوان مخاطب سینما در نظر گرفته شدند. چراغ اول را هم فیلم «شهرموشها» روشن کرد. در سال 64 بهعنوان یکی از مهمترین ادوار اکران پس از انقلاب، چند پدیده بسیار پرفروش روی پرده سینماها آمدند که در عین تنوع و تفاوت همگی در عنصر جذابیت برای تماشاگر اشتراک داشتند؛ اکشن جنگی با «عقابها»(ساموئل خاچیکیان)، اکشن مواد مخدری با «تاراج»(ایرج قادری)، ملودرام خانوادگی با «گلهای داودی» (رسول صدرعاملی) و فیلم کودک با شهرموشها (مرضیه برومند و محمد علیطالبی). موفقیت گسترده شهرموشها در جذب تماشاگر بر خلاف اقبال عمومی از تاراج و عقابها، با برخورد سلبی مدیریت وقت سینما مواجه نشد. به این ترتیب شاهد تولد سینمای کودک و نوجوان شدیم و پس از آن تا سالها کودکانهها جزو پرفروشترین فیلمهای سال بودند. تولید و اکران فیلم کودک و نوجوان آنقدر رونق گرفت که گروهی از سالنهای سینما اختصاصا فیلمهای اینگونه را بهنمایش درمیآوردند. داستان خورشید خندانی که بر سردر برخی سینماها نقش بست از همین جا آغاز شد. بچههای دهه 60 که بزرگ شدند تولید فیلم جذاب کودک و نوجوان هم به فراموشی سپرده شد. به مرور کار به جایی رسید که اگر جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوان وجود نداشت احتمالا در برخی سالها هیچ فیلمی برای این رده سنی ساخته نمیشد.
حتی حضور پدیده کلاه قرمزی در دهه 70، هم تنها به یاری سری فیلمهای طهماسب و جبلی آمد و نتوانست بازار پررونق دهه 60 را تکرار کند. در یک دهه اخیر، شاهد موجی از تولید فیلمهای انیمیشن شدهایم که تعدادی از آنها سروشکل استانداردی هم دارند ولی به جای روایت قصههای جذاب برای کودکان، دنبال القای پیامهای ایدئولوژیک هستند؛پیامهایی برای توجیهکننده تامین هزینهشان از سوی نهادهای پرقدرت. مروری برچند نمونه موفق از محصولات سینمای کودک میتواند نشان دهد که همیشه راههای بهتری برای رسیدن به توفیق وجود دارد؛ راههایی که شاید برای نهادهای دولتی خیلی جذاب نباشد ولی برای بخش خصوصی میتواند همچنان حکم نقشه راه را داشته باشد. ترکیب فانتزی، فضای موزیکال، کاراکترهای جذاب و قصهگویی روان، دستکم چند باری توانسته بچههای زیادی را بههمراه والدینشان روانه سالنهای سینما کند.
دو شنبه 16 مهر 1397
کد مطلب :
33289
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/jBnW
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved