درویشی نزد پادشاهی رفت. پادشاه به او گفت که «ای زاهد.»
گفت: «زاهد تویی.» گفت: «من چون زاهد باشم که همه دنیا از آن من است؟» گفت: «نی، عکس میبینی. دنیا و آخرت و ملکت، جمله از آن من است و عالم را من گرفتهام. تویی که به لقمهای و خرقهای قانع شدهای.»
فیه مافیه، مولانا