قحطی خط خوش و نثر زیبا
حسین اسرافیلی | شاعر:
دوستی میگفت چه خوب میشد در مدارس ما، همانطور که کلاسهای فوقبرنامه میگذارند، هفتهای یکبار برای دانشآموزان مستعد و علاقهمند، جلسه شعرخوانی تشکیل میشد تا با بهرهمندی از دبیران ادبیات طبعشان شکوفا شود. گفتم فکر خوبی است، اما باید در نظر داشت که این روزها در بسیاری از فرهنگسراها و مراکز فرهنگی چنین جلسات و انجمنهایی برپا میشود. اگر قرار است کار فوقبرنامهای انجام شود، بهتر است کاری کنیم که بارهای بر زمین مانده برداشته شوند.
بسیاری از دانشآموزان، دانشجویان و حتی فارغالتحصیلان ما نثری آشفته و خطی ناخوش دارند، قواعد نگارش را رعایت نمیکنند و املای کلماتی که مینویسند، نادرست است؛ چنانکه یکی از همین جوانان علاقهمند به ادبیات نوشته بود، «کتابه شاهنامه» که البته منظورش کتابِ شاهنامه بود. حال و روز خطشان نیز بهتر از نثرشان نیست.
یادم هست زمانی که محصل مدرسه بودیم، روی خط دانشآموزان سختگیری و دقت فراوانی میشد و باز به خاطر دارم که اگر محصلی انشای خوبی مینوشت اما خطش نازیبا و ناخوانا بود، از نمرهاش کسر میشد. ظاهرا چنین دقت و توجهی در مدارس امروز اعمال نمیشود. از این رو بد نیست معلمان دلسوزی که میخواهند خدمتی ماندگار به فرهنگ جامعه کنند، جلسات فوقبرنامهای را برای اصلاح خط و نوشته دانشآموزان تشکیل دهند. این کار هم فقط مختص رشتههای ادبی و دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی نباشد.
چنین اقدامات و فعالیتهایی در جامعه تأثیر یکسویه دارند، چراکه هم دانشآموزان و دانشجویانی که چهرهبهچهره آموزش میبینند، صاحب خط و نثر خوش خواهند شد و هم این حساسیت در جامعه ایجاد خواهد شد و افراد از قشرهای مختلف در پی چنین آموزشهایی خواهند بود. در خاتمه این را هم بگویم که در کتابخانهام دیوانها و مجموعههایی دارم که پدیدآورندگانشان آنها را به من هدیه کردهاند؛ از جمله مرحوم مهرداد اوستا و مشفق کاشانی. هر بار که مشتاق خواندن اشعار این بزرگواران میشوم، با گشودن کتاب چشمم به دستخطی میافتد که در صفحه نخست آن نوشتهاند. لذتی که از تماشای خط و خواندن نثرشان میبرم، کمتر از حظ خواندن شعرشان نیست.