• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
شنبه 14 مهر 1397
کد مطلب : 32934
+
-

3 نما از پاییز در سینمای ایران

بادها خبر از تغییر فصل می‌دهند

مسعود پویا

میان انبوه تصاویری که سینماگران در فصل پاییز ثبت کرده‌اند و پرداختن به آنها خارج از حوصله‌ این متن کوتاه است، به شکلی گذرا سراغ 3فیلم رفته‌ایم؛ 3نما از پاییز در سینمای ایران که فصل برگریزان در آنها متناسب با روحیات کاراکترها و در خدمت خلق فضا و حال و هوای مورد نظر فیلمساز بوده‌اند.

نمای اول: شاید وقتی دیگر

کل ماجراهای «شاید وقتی دیگر» (بهرام بیضایی 1366) در فصل پاییز می‌گذرد. استفاده خلاقانه فیلمساز از رنگ زرد که رنگ غالب در سراسر فیلم است با بهره از پاییز، حسی از اضطراب و تردید را که کاراکترها دچارش هستند به تماشاگر منتقل می‌کند. مدبر (داریوش فرهنگ) گوینده مستندهای تلویزیون در اوایل مهر در فیلمی درباره ترافیک ،همسرش را کنار مردی ناشناس می‌بیند. شک مدبر به همسرش کیان (سوسن تسلیمی) و مسئله کیان که مثل بیشتر آدم‌های بیضایی در جست‌وجوی هویت گمشده‌‌اش است با رنگ زرد غالب به فضا انطباق می‌یابد. در میانه‌های فیلم و در اوج سوءظن مدبر، او به کیان می‌گوید: «بیا بریم برگریزان پاییز رو تماشا کنیم». بیضایی این را قطع می‌کند به تصویر برگ‌های زردشده درخشان و نمایی دونفره از مدبر و کیان در خودرو و برف‌پاک‌کنی که در حال روبیدن انبوه برگ‌های زرد است که بر شیشه اتومبیل می‌ریزد. گویی برگریزان فصل پاییز، ترجمانی تصویری است از ذهن و روان آشفته شخصیت‌ها. 

نمای دوم: شب یلدا

در ابتدای «شب یلدا» (کیومرث پوراحمد 1380) پس از اینکه حامد (محمدرضا فروتن) همسر و فرزندش را به فرودگاه می‌رساند، در یکی از معدود سکانس‌های خارجی فیلم ،حامد را در حال پارک‌کردن اتومبیلش می‌بینیم. او داخل اتومبیل عروسک دخترش نازی را پیدا می‌کند و همزمان برگ زرد‌شده‌ای روی شیشه خودرو می‌افتد؛ آغاز فصل پاییز و نشانه‌ای از خزان و فراق و جدایی حامد از دختر و همسرش. در میانه‌های فیلم و در بدترین شرایط روحی حامد این‌بار از پشت پنجره آپارتمان، پاییز را در لانگ‌شات می‌بینیم. در نمایی دور باد پاییزی برگ‌های زرد‌شده را به حرکت در می‌آورد؛ یک‌سال گذشته و حامد تنها و مستاصل است.

نمای سوم: نارنجی‌پوش

تصویر آشنا و هزاربار دیده‌شده پاییز در سینما، تصویر رفتگرانی است که برگ‌های زرد ریخته بر کف کوچه و خیابان را جارو می‌کنند. این تصویر حاشیه‌ای و پرتکرار در بسیاری از فیلم‌ها، به‌شکلی گسترده و به‌عنوان یکی از موتیف‌های فیلم در «نارنجی‌پوش» (داریوش مهرجویی 1390) به‌چشم می‌خورد. از همان شروع فیلم که حامد (حامد بهداد) و پسرش را در حال جمع‌کردن برگ‌های پاییزی از مقابل منزلشان می‌بینیم تا ادامه ماجرا که حامد تصمیم می‌گیرد نارنجی‌پوش شود. انتخاب فصل پاییز در فیلم نارنجی‌پوش این امکان را به فیلمساز داده تا کاراکتر برگزیده‌اش برای رسیدن به استغنای روحی و پالایش ذهنی تا می‌تواند برگ‌های پاییزی را از کف خیابان‌ها جارو کند. نارنجی‌پوش مثل بقیه آثار مهرجویی در دهه‌90، فیلم شاخصی در کارنامه سازنده‌اش نیست ولی تصویری که از پاییز می‌دهد در عین آشنا و تکراری‌بودن، آنچه همه در حاشیه بوده را به متن می‌آورد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید