در باب این روز دلکش ...
پنجشنبه!
مهران مصفا
از من اگر بپرسید، میگویم پنجشنبه یک آدم پیژامهپوش است در مسیر لمدادن در گوشهای دنج. ظرف شبچرهاش را هم در دستش گرفته و فکر میکند وقتی لم داد، کمی تن خسته و رخوتزدهاش را بخاراند و آماده شود برای چرتی مرغوب. پنجشنبههای نیمهتعطیل، همیشه مقدمه دلچسبی هستند برای یک آخر هفته که اگر قسمت شود، استراحتی بکنیم و خستگی را از تن به در. البته از گذشتهها پنجشنبه عزیز بوده و برای خودش آدابی داشته است؛ روز استحمامکردن، یاد اموات و خواندن فاتحه و خیلی چیزهای دیگر. حالا که شما در این پنجشنبه عزیز روزنامه ما را دست گرفتهاید و تورق میکنید، بد نیست کمی با هم در مفهوم این روز غور کنیم! اصلا این پنجشنبه آمده است برای غورکردن .
عدد بازی پنجشنبهای
اول از همه برویم سراغ همین عدد 5 که مبارک عددی است؛ از باب نمادگرایی، عدد 5، 2 کارکرد دارد؛ اول اینکه حاصلجمع نخستین «عددهای اول» زوج و فرد است. یعنی 2+3 که میشود 5. دوم هم عدد وسط 9 عدد تکرقمی است. از یک تا 4یک سمت عدد 5 هستند و از 6 تا 9 هم سمت دیگر. پس 5 علامت وصلت است و فیثاغورثیان به آن عدد «نکاح» میگویند. در ضمن 5 عدد مرکز، هماهنگی و توازن هم هست. به همین بانمکی میشود یک عدد را تحلیل کرد و گفت عامل وصلت بین اعداد است و دلیلی برای خوشیمنبودنش آورد. آدم اصلا عاشق همین نگاهی میشود که پشت سادهترین مفاهیم هم یک تفسیر و تعبیر و قصهای آورده شود.
باورهای پنجشنبهای
این پنجِ نشان از وصل و رسیدن را داشته باشیم و برویم روی باورهایی که درباره روز منسوب به پنجشنبه دوستداشتنی وجود دارد. یکی از باورها میگوید پنجشنبه روز آفرینش آسمان است و آسمان و زمین روز پنجشنبه سر جایشان استوار شدهاند. این آفرینش و استواری دلیل دیگری بوده است برای مردمان قدیم که این روز را به میمنت و مبارکی یاد کنند؛ روزی که جان میدهد برای انجام کارهای خوب؛ کار خوب در روز خوب. از کارهای خوب در روز پنجشنبه هم، ازدواجکردن است و سفررفتن، لباس نو بریدن و پوشیدن، فصد و حجامت و... . اصلا پنجشنبه آمده است برای انجام کارهای خیر. خواستگاری، عروسی، رفتن به عیادت بیمار و... همه در این روز نیکوتر از روزهای دیگر است. قدیمترها که مثل حالا قرار نبود مهمانیهای بزرگ در تالار گرفته شود و دچار کمجایی نبودیم، محال بود کسی عروسیاش را جز شب پنجشنبه برگزار کند. آخر هفتهها که میشد صدای ساز و دهل عروسی بالاخره از یکی از کوچهها بلند بود.
خوابهای پنجشنبهای
آنقدر این روز خوب است که گفتهاند هرخوابی در شب و روز پنجشنبه ببینی، تعبیر خرم و نیکی دارد. تازه اگر مرغ در روز پنجشنبه و البته دوشنبه مثل خروس آواز بخواند، خوب است درحالیکه در روزهای دیگر نه! نمیدانم اصلا داریم مرغی که جای قدقد، قوقولیقوقو بکند یا نه؛ مثلا کله سحر بلند بشود و بانگ اذان بزند. اگر باشد که چون کاری خارج از طبیعتش انجام میدهد، لابد مورد نکوهش صاحبش قرار میگیرد. اما این روز حتی نامبارکی این قوقولیقوقوی نابجا را هم از بین میبرد.
از مرغ و خروس که بگذریم، دامداران هم وقت کوچ ییلاقی و قشلاقی خود را میگذاشتند همینروز؛ یعنی یک جور بار و بنه را میبستند که شروع ییلاق و قشلاقشان بیفتد به آخر هفته. چون باور داشتند که کوچ رمهها در این روز خوشیمنتر است.
5 ،علامت وصلت است و فیثاغورثیان به آن عدد «نکاح» میگویند. در ضمن 5 عدد مرکز، هماهنگی و توازن هم هست. به همین بانمکی میشود یک عدد را تحلیل کرد و گفت عامل وصلت بین اعداد است و دلیلی برای خوشیمنبودنش آورد
نبایدهای پنجشنبهای
حالا البته اینطور نیست که انجام هر کاری از صافی پنجشنبه بگذرد، خوب و خوش شود. بعضی از قدیمیها معتقد بودند که در این روز نباید کار تازهای شروع کرد که خیر و برکتی ندارد. شاید به این خاطر است که تصمیماتی که در خوشی و تعطیلات گرفته شوند از اساس سست هستند و کمجان. اگر دلیل این باشد که بیراه هم نیست؛ مثل همان تصمیمات آخر شبی است که روایت داریم سست هستند و انجامنشدنی. اصلا تصمیم جدی را باید اول وقت روز کاری گرفت؛ مثلا صبح روز شنبه! شاید در گشت وگذار و سفر و استراحت روز پنجشنبه ایده خوبی برای انجام کاری به ذهنمان برسد اما قدیمیها گفتهاند تصمیم نهایی را بگذار برای روز جدی غیر آخر هفتهای.
رسمهای پنجشنبهای
اما پنجشنبه و عادت خوب زیارت اهل قبور. عصر پنجشنبه باید سر مزار رفت، چون مردهها چشمانتظار هستند. عصر این روز و صبح جمعه مناسب فاتحهخوانی است. این باور هنوز بر قوت خودش باقیاست و این دو زمان، زمان شلوغی بهشت زهراست و فاتحهخوانی. حالا این رسم از کجا آمده؟ از این باور که در این روز ارواح به خانه خودشان برمیگردند و به حرفهای اهل خانه گوش میدهند. اگر حرف خوب و پسندیدهای بشنوند، پنجشنبه دیگر هم خواهند آمد وگرنه قهر میکنند و دیگر به خانه نمیآیند.
در این روز نان و خرما بیرون میدهند تا ثوابش به مردهها برسد. شب جمعه هم حتما باید به قبرستان رفت و مردهها را یاد کرد. چون مردهها از ظهر پنجشنبه آزاد هستند و وقتی کسی سر قبرشان میرود فوری او را خبر میکنند و مرده هم با خوشحالی حاضر میشود.
... و اما
همه روزها، روز خداست و همهشان پر از خیر و برکت. بچه هر روزی به دنیا بیاید باید به همه شیرینی بدهی وگرنه چطور شادی از ته دلت را ابراز و کام دیگران را شیرین کنی تا سهمی از دل شیرین تو ببرند. اما اینها باورهایی بود که در قدیم وجود داشته و ریشه در عوامل زیادی دارد؛ بخشی آیینی و بخشی هم برگرفته از آداب و ادب که با این ترفندها یاد مردم میدادند. به هر حال چه باورهای قدیمی را هنوز باور داشته باشیم و چه نه، اینها بخشی از فرهنگ عامیانه ما هستند که رگ و ریشه گذشته ما را ساختهاند و از این منظر جالب هستند و دانستنی.