• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
شنبه 16 دی 1396
کد مطلب : 3267
+
-

ماشین‌تون ارزونی‌تون!

یادداشت
ماشین‌تون ارزونی‌تون!

رضا رفیع| طنزپرداز و مجری تلویزیون:

نقل است که حضرت سلیمان ‌نبی(ع) از خداوند خواست که روزی، مخلوقاتش مهمان خوان گسترده او شوند. با اینکه با ایشان اتمام حجت شد که نمی‌تواند اما اصرار کرد و حق‌تعالی پذیرفت. موجودات و مخلوقات بی‌شماری آمدند و خوردند و بردند و رفتند. ساعتی نگذشت که ماهی عظیم‌الجثه‌ای از دریا سر بر کرد ـ بلاتشبیه ـ عین آدم‌های دکل‌خوار! روی کرد به جانب سلیمان نبی(ع) و گفت: «پیش از تو بدین‌جانب ندایی مسموع شد که تو مخلوقات را ضیافت می‌کنی و روزی امروز مرا بر مطبخ تو نوشته‌اند؛ بفرمای تا نصیب مرا بدهند».

سلیمان گفت: «این همه طعام را برای خلق جهان تدارک دیده‌‌ام. مانع و رادعی وجود ندارد؛ هر چه می‌خواهی، بخور و سد جوع کن». پس ماهی گنده‌بک داستان ما با یک حمله گازانبری، تمام اطعمه و اشربه موجود مهمانی در آن منطقه وسیع و پهناور را در کام خود فروبرد و مجددا گفت:‌ «ای سلیمان! سیر نشدم! غذا می‌خواهم»!

سلیمان ‌نبی(ع) که چشمانش را سیاهی گرفته بود، در کار این حیوان عجیب‌الخلقه فروماند و پرسید: «مگر رزق روزانه تو چه مقدار است که هر چه در ظرف این مدت برای کلیه جانداران عالم مهیا ساخته‌ام، همه را به یک حمله بلعیدی و همچنان اظهار گرسنگی و آزمندی می‌کنی؟».

ماهی عجیب‌الخلقه درحالی‌که به ‌علت جوع و گرسنگی، یارای دم‌زدن نداشت با حال ضعف و ناتوانی جواب داد: «خداوند عالم، روزی 3وعده و هر وعده یک قورت غذا به من کمترین می‌دهد. امروز بر اثر دعوت و مهمانی تو فقط نیم‌قورت نصیب من شده و هنوز دوقورت‌ونیمش باقی‌است که سفره تو برچیده شد. ای سلیمان، اگر تو را اطعام یک جانور مقدور نیست، پس چرا خود را در این آزمون باید آورد که جن و انس و وحوش و طیور و هوا را طعام‌دهی؟».

گویند که حضرت سلیمان(ع) از آن سخن ماهی ایکس‌لارج، فی‌المجلس بیهوش شد و چون به ‌هوش آمد، در مقابل عظمت کبریایی قادر متعال سر تعظیم فرود آورد و فهمید که درخواست بیجایی کرده و این‌کاره نیست.

این ماجرای تاریخی را از آن جهت آوردم تا عرض نمایم که گویی حالا شده حکایت ما و  بعضی از این سازندگان خودروهای داخلی که ظاهرا سیرمونی ندارند، هر چه به ‌حساب و حلقوم‌شان می‌ریزیم، باز دوقورت‌و‌نیم‌شان باقی‌است. باقی بقایت مدیرعامل!

مدیرعامل یکی از این شرکت‌ها گفته که دیگر امکان تولید خودرویی با قیمت 20میلیون ، برای ما وجود ندارد؛ یعنی نمی‌صرفد! ما را سیر نمی‌کند! و اتفاقا چه تفاهم قشنگی! از قضا ما هم دیگر قصد نداریم یک همچین خودرو درپیتی را با این قیمت سرسام‌آور بخریم. باور بفرمایید استحکام بدنه خر چارپا، بیشتر از بعضی از این خودرو‌های  چارچرخ است. اصلا نگه‌دارید، ترشی بیندازید!

ماشین تون ارزونی‌تون/ پولی نمی‌‌دیم بهتون ایشان در ادامه فرمایش‌های متین خود، سینه صاف کرده‌اند و درحالی‌که با سوئیچ بنزشان بازی می‌کرده‌اند، گفته‌اند: «برای توقف تولید بعضی از این ماشین ها، باید همه جوانب را بسنجیم. ما در شرکت‌مان پروژه‌ای را ادامه نمی‌دهیم مگر آنکه عقلانیت و خرد مالی در آن وجود داشته باشد».

این خبر را به اشتراک بگذارید