چرخش پاکستان از آمریکا به سوی چین
محمدامین خرمی| خبرنگار:
دونالد ترامپ با گذشت 5ماه ازاعلام استراتژی جدید آمریکا درباره افغانستان، بار دیگر انگشت اتهام را به سمت پاکستان نشانه رفته و این کشور را مسئول ناامنیها در افغانستان معرفی کرده است. ترامپ 2روز پیش در نخستین پست توییتریاش در سال میلادی جدید بهشدت به پاکستان تاخت و گفت که اسلامآباد در قبال میلیاردها دلار کمک آمریکا، همچنان به «تروریستها» پناه داده است. برای درک بهتر وضعیت کنونی مناسبات میان اسلامآباد و واشنگتن، با «پیرمحمد ملازهی»، کارشناس شبهقاره گفتوگو کردهایم. ملازهی معتقد است که پاکستان اکنون به این نتیجه رسیده که باید بهدنبال جایگزینی برای آمریکا باشد؛ انتخاب پاکستان کشورهای منطقه بهخصوص چین است.
رابطه میان آمریکا و پاکستان را همیشه به یک ازدواج اجباری تشبیه کردهاند؛ ازدواجی که البته طی چندین دهه دوام آورده است. چرا این رابطه اکنون در دولت دونالد ترامپ اینگونه سرد شده و احتمالا بهزودی از هم خواهد پاشید؟
طی 2دهه گذشته، 2اتفاق مهم افتاده که مناسبات میان آمریکا و پاکستان را تحتتأثیر قرار داده است. اول اینکه در زمان جورج بوش، آمریکاییها انتخاب خود را در ارتباط با منطقه جنوب آسیا کردند و این انتخاب هندوستان بود. در دوره بوش، آمریکا حتی به هندیها وعده داد 13رآکتور هستهای با تکنولوژی پیشرفته به آنها بدهد تا آنها هم از خط لوله صلح که قرار بود از ایران به پاکستان و سپس هند کشیده شود، صرفنظر کنند. از آن زمان تا به امروز، هندوستان جایگاه مهمی در سیاستهای آمریکا داشته و اگر بپذیریم که هندوستان و پاکستان دو رقیب منطقهای اصلی در جنوب آسیا هستند، میتوان گفت که جایگاه پاکستان در سیاست خارجی آمریکا طی این سالها افول کرده است.
اتفاق دوم مربوط به استراتژی اعلام شده از سوی دونالد ترامپ در قبال منطقه جنوب آسیاست. در چارچوب این استراتژی، دونالد ترامپ در واقع خط فکری مورد نظر افغانستان و هند را پذیرفته است که بر مبنای آن پاکستان منشأ تروریسم در منطقه معرفی میشود. بر این اساس، پاکستان متهم است که از گروههایی همچون طالبان افغانستان، شبکه حقانی، لشکر طیبه و جیش محمد که علیه افغانستان و هند فعالیت دارند حمایت میکند. این دیدگاه، روابط میان پاکستان و آمریکا را بهشدت تحتتأثیر قرار داده است. از همان زمان مشخص بود که شرایط برای پاکستان دیگر مساعد نخواهد شد. تکمیلکننده این روند، پست توییتری اخیر دونالد ترامپ بود که به پرداخت کمک مالی 33میلیارد دلاری واشنگتن به اسلامآباد اشاره کرد و گفت که آنها در عوض این پول، به جز دروغ و فریب چیزی به آمریکا ندادهاند.
کمی به عقبتر برگردیم؛ اساسا چه چیزی باعث شد که اتحادی میان پاکستان و آمریکا شکل بگیرد؟
در دوران جنگ سرد و پیش از فروپاشی اتحاد شوروی، در منطقه شبه قاره، پاکستان متحد آمریکا بود و هندوستان متحد شوروی. هندوستان ضمن اینکه خطمشی کلی عضویت در جنبش عدمتعهد را دنبال میکرد، در زمان خانم گاندی به سمت شوروی گرایش پیدا کرد. در طرف دیگر، پاکستان عضو پیمانهای نظامی سیتو و سنتو بود. این دو پیمان در ادامه سیاست سد نفوذ آمریکا در برابر شوروی، در کنار پیمان ناتو ایجاد شدند. سیتو پاکستان را در کنار برخی از دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا در مقابل شوروی قرار میداد. در پیمان سنتو هم پاکستانیهای در کنار انگلیس، ترکیه و ایران و در برابر شوروی قرار میگرفتند. بنابراین در دوران جنگ سرد، پاکستان متحد طبیعی آمریکا بهحساب میآمد.
پاکستان در شرایط کنونی که با آمریکا به مشکل برخورده، بهدنبال یافتن جایگزینی برای این کشور است تا خود را از بنبست ایجاد شده خارج کند. چرخش به سمت چین یکی از راههای پیش روی اسلامآباد است.
آمریکاییها هر بار که با پاکستان دچار مشکل میشوند، بلافاصله موضوع کمک مالی به اسلامآباد را پیش میکشند و پاکستانیها را تهدید به قطع این کمک میکنند؛ تهدیدی که البته هیچگاه عملی نشده است. اگر این بار دونالد ترامپ این تهدید را عملی کند، آیا فکر میکنید برای اسلامآباد رابطه با چین میتواند جایگزینی برای رابطه با آمریکا باشد؟ به هر حال پاکستان در وضعیت اقتصادی مناسبی قرار ندارد و چشمپوشی از 33میلیارد دلار کمک مالی، برای این کشور آنقدرها ساده نیست.
برداشت من این است که دونالد ترامپ یک تاجر تمامعیار است و براساس ذهنیت تجاری که دارد، پول آمریکا را به راحتی در اختیار کسی قرار نمیدهد. شما به نوع رابطه آمریکا با کشورهای عربی توجه کنید؛ به عربستان گفت شما امنیت میخواهید، ما امنیت شما را تأمین میکنیم اما شما باید از ما سلاح بخرید. در ژاپن و کرهجنوبی هم همین رویکرد را در پیش گرفت. همانطور که اشاره کردید پاکستان در وضعیت بد اقتصادی قرار گرفته و بهشدت به کمکهای آمریکا نیاز دارد. فارغ از این، ذهنیت حاکمان نظامی و سیاسی پاکستان هم یک ذهنیت غربی است و نمیخواهند با آمریکا آنقدری وارد چالش شوند که بهطور کلی مناسبات تیره شود؛ چرا که امنیت ملی پاکستان از این منظر به خطر میافتد. به هر ترتیب، اکنون که اسلامآباد رفته رفته از واشنگتن ناامید شده، به سمت دیگران متمایل شده است. چرخش به سمت چین برای پاکستان جدی است. هر چند، چین مثل آمریکا رفتار نخواهد کرد و به اسلامآباد کمک مالی نخواهد کرد. چین در چارچوب یک برنامه بلندمدت تحت عنوان طرح یک جاده، یک کمربند، قرار است 54میلیارد دلار در پاکستان سرمایهگذاری کند. چین امیدوار است که اقتصاد پاکستان را به مسیری هدایت کند که احتیاجی به کمکمالی خارجی نداشته باشد. شاید پاکستان در کوتاهمدت دچار مشکل شود، اما ظرفیتهایی دارد که در تعامل با چین میتواند از آنها استفاده کند.
ترامپ بهانهاش برای فشار به اسلامآباد، مسئله گسترش تروریسم در خاک افغانستان بود. فکر میکنید پاکستانیها از این 33میلیارد دلار چشمپوشی میکنند و همزمان با چرخش به سمت چین، همان سیاست قبلی را در افغانستان دنبال میکنند.
ببینید واقعیت این است که اکنون دیگر پاکستان نمیتواند مثل گذشته یک سیاست دوگانه را دنبال کند؛ نمیتواند از یک طرف از طالبان و شبکه حقانی حمایت کند و از طرف دیگر بگوید من بهدنبال صلح هستم. پاکستانیها دیگر باید این سیاست را تغییر دهند اما چگونگی تغییر این سیاست بسیار مهم است. خود پاکستان هماکنون آسیبپذیر شده است. دستگاههای امنیتی هند و پاکستان به این جمعبندی رسیدهاند که باید با پاکستان مقابله به مثل کنند. یعنی این دو کشور هم در حال پیگیری یک سیاست دوگانه در قبال پاکستان هستند. برای نمونه آنها از گروه تحریک طالبان و جداییطلبان بلوچ حمایت میکنند تا پاکستان را تحت فشار قرار دهند. پاکستان دیر یا زود، مجبور خواهد شد طالبان افغانستان را به پای میز مذاکره بیاورد. پاکستان به هر حال متوجه خطر شده و طی ماههای گذشته تحرکات دیپلماتیکش را آغاز کرده است. سفر وزیر خارجه و رئیس ستاد مشترک نیروی زمینی ارتش پاکستان به کشورهای منطقه ازجمله ایران، ترکیه و روسیه را باید در همین راستا تحلیل کرد. نشست اخیر وزاری خارجه چین، پاکستان و افغانستان در پکن نیز نشست بسیار مهمی بود. چینیها قصد دارند پاکستانیها را قانع کنند تا بپذیرند که به نفعشان است به سمت چین چرخش کنند.