گفت وگو با الیاس حضرتی درباره مسائل حزب اعتماد ملی
چالش حزبداری
کنگره اعتماد ملی را برگزار نمیکردیم، حزب را از دست میدادیم
فرزانه آیئنی / خبرنگار
حزب اعتماد ملی این روزها در تکاپوی برگزاری کنگرهای است تا بعد از 9سال وقفه در برنامههای حزبیاش، هدفمند و منظمتر از سالهای گذشته عهدهدار امور حزبیاش شود. قرار است در کنگره اعتماد ملیها که 6مهرماه برگزار میشود، شورای مرکزی این حزب که در کنگره قبلی ابقا شده بودند برای دومینبار از سوی مجمع عمومی انتخاب شوند و بعد از آن به مرحله انتخاب دبیرکل، قائممقام و سخنگوی حزب وارد شوند. اعتماد ملیها در پی ابقای مهدی کروبی در رأس حزبشان هستند و او را هویت حزبشان میدانند اما همه دلهرهشان این است که شرایط به سمتی پیش رود که جایگاه او در این مسند مورد تهدید قرار گیرد. با الیاس حضرتی، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و نماینده تهران که رسما با حکمی از سوی شیخ محصور عهدهدار امور اجرایی برگزاری کنگره شده است به گفتوگو نشستیم و از موقعیت حزب اعتماد ملی و حواشیای که در کنگره خرداد ماه حزب بروز کرد، پرسیدیم. مشروح این گفتوگو در پی میآید:
در ماههای اخیر خبرهای زیادی درباره حزب اعتماد ملی مطرح میشود؛ از حواشی دومین کنگره این حزب گرفته تا انتخاب شورای مرکزی و قائممقامی شما بر آن و مجددا ایراد کمیسیون ماده 10 احزاب به انتخابات انجام شده. در مورد روندی که حزب اعتماد ملی طی میکند بگویید و اینکه شرایط حزب چگونه است و چه برنامههایی دارد؟
همانطور که میدانید، حزب اعتماد ملی مختصات و ویژگیهای خاص خودش را دارد و همین مختصات در پیشبرد برخی امور برای آن دشواریهایی را ایجاد و شرایط آن را با دیگر احزاب کمی متفاوت کرده است. آقای کروبی بهعنوان یکی از شخصیتهای نظام و انقلاب پایهگذارحزب اعتماد ملی شد.
آقای کروبی در سال 84 بعد از اینکه در نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری رأی خوبی را بهدست آورد و من معتقدم که اگر بیتدبیری اصلاحطلبان در آن ایام نبود رئیسجمهور هم میشد، تصمیم به برداشتن چندگام مهم و اساسی گرفت. او 3 برنامه را برای ادامه فعالیتهای سیاسیاش اعلام کرد؛ برنامه اولش تشکیل حزب بود. او اعلام کرد که باید فعالیتهای سیاسیاش متشکل، در چارچوب و با برنامه باشد و به همین دلیل حزب اعتماد ملی را تاسیس کرد. دومین برنامهاش هم راهاندازی روزنامه اعتماد ملی بود که در زمان خودش روزنامه خوب و پرمخاطبی بود که متأسفانه در سال 88 و حوادث مربوط به آن توقیف شد. سومین برنامه کروبی راهاندازی یک شبکه تلویزیونی خصوصی بود که در آن ناکام ماند. از بین این 3 گام 2 گام اول با جدیت برداشته شد؛ هم روزنامه اعتماد ملی روزنامه پرتیراژی شد و هم نخستین کنگره حزب اعتماد ملی بهصورت خیلی باشکوه و با حضور قریب به اتفاق چهرههای سیاسی کشور برگزار شد که در تاریخ جمهوری اسلامی بیمانند بوده و هست. این کنگره با حضور 27سفیر و چهرههای سیاسی با سلایق مختلف در نوع خود بیمانند بود. در این کنگره شورای مرکزی انتخاب و شعب و کمیتهها مشخص شدند و همه امور برای فعالیت قانونی حزب اعتماد ملی انجام شد. بعد از کنگره شاخههای مختلف و سازمانهای حزب و محوریت شخص آقای کروبی روزبهروز گستردهتر میشد؛ به این معنا که تمام سلایق حاضر در حزب نقطه مشترک و فصلالخطاب قراردادن شخص آقای کروبی بود؛ بدین معنا که بهجای اینکه مانیفستی سبب همگرایی و همراهی سلایق مختلف در اعتماد ملی وجود داشته باشد، محبوبیت و شخصیت شخص آقای کروبی محل توجه همه اعضا و سلایق بود. بر همین اساس کار حزب بهخوبی پیش میرفت تا اینکه داستان 88 و دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری پیش آمد، آقای کروبی به حصر رفت، روزنامه توقیف شد و فعالیت حزب اعتماد ملی بسیار محدود شد. حزب اعتماد ملی هرگز توقیف نشد اما دفاتر و ساختمانهای حزب را پلمب کردند، اسناد و مدارک حزب را بردند و برخی از اعضای حزب را دستگیر کردند. البته بقیه احزاب اصلاحطلب هم همین وضعیت را داشتند اما چون کروبی نوک پیکان انتقادات به حوادث سال 88 بود شرایط برای اعتماد ملی دشوار شد، فعالیتهای احزاب اصلاحطلب و اعتماد ملی بهشدت محدود شد و تحت کنترل قرار گرفت. مثلا دیگر اجازه برگزاری جلسه نداشتیم هرچند ما همه تلاشمان را میکردیم که جلسات شورای مرکزی حزب تعطیل نشود و در قالب جلسات 6-5 نفره در مهمانیها، عزاداریها، عروسیها و حتی برخی روستاها جلسات را تشکیل میدادیم و موضوعات را بررسی میکردیم.
تا اینکه از سال 92 به بعد و با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید گشایشی در کار و فعالیت احزاب اصلاحطلب ازجمله حزب اعتماد ملی ایجاد شد. از سال 92 به بعد حزب اعتماد ملی کم کم به دایره فعالیتهای محسوس سیاسی بازگشت و در همین سطح بود که به بحث چگونگی فعالیت اصلاحطلبان رسیدیم. آن ایام بحث این بود که احزاب و خانواده بزرگ اصلاحطلبان بیایند و در تشکلی یکجا به نام شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان دور هم جمع شوند و با تکیه بر اشتراکاتشان متحد شوند و در انتخاباتها با هم هماهنگ اقدام کنند.
در شـــورای سیاستگذاری هم اختلافاتی وجود داشت، ریشه این اختلافات چه بود؟
همانطور که میدانید شورای سیاستگذاری اصلاحات در انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری و چهارمین دوره شوراهای شهر نقشآفرین شد اما در انتخابات مجلس دهم و پنجمین دوره شوراهای شهر و روستا مستقیم وارد شد و نقشآفرینی کرد و اعتماد ملی همواره در لیستهای انتخاباتی شورای سیاستگذاری، چه در مجلس دهم و چه در شوراهای چهارم و پنجم نمایندگانی داشته است. اما بحث ارائه فهرستهای انتخاباتی شورایعالی سیاستگذاری از همان سال اول محل نقد برخی از احزاب اصلاحطلب بود و به رویه آن خرده میگرفتند. منتقدان شورای سیاستگذاری بر این باور بودند که شورا تحت سیطره 2تا 3 حزب اصلاحطلب است و آنها در همه تصمیمگیریها نقشآفرین هستند و در فهرستهای انتخاباتی هم بیشترین کاندیداها را دارند. با تکیه بر این استدلالها بود که چند حزب مثل حزب مردمسالاری، مجمع نیروهای پیرو خط امام و چند حزب دیگر حسابشان را جدا کردند و رفتند.
انتقادات مطرح شده و اختلافنظر اصلاحطلبان بر سر شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان در حزب اعتماد ملی هم محل اختلافنظر شد. اکثر اعضای شورای مرکزی قائل به ماندن در شورای سیاستگذاری و تلاش برای رفع کاستیها بودند، جمعی دیگر اما معتقد بودند تلاش برای اصلاح شورای سیاستگذاری فایده ندارد و ما هم باید جدا شویم و با چند حزب جدا شده دیگر، متحد کارها را دنبال کنیم.
آنها پیوستن به شورایعالی سیاستگذاری را رفتن زیر سیطره چند حزب مشخص اصلاحطلب میدانستند و به همین دلیل بر خروج اعتماد ملی از این تشکل سیاسی تأکید میکردند. همین اختلافنظر بنمایه ایجاد شکاف در حزب شد.
شما در این اختلاف نظر کدام سمت ماجرا بودید؟
نظر شخصیام این است که ما نباید شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان را بهدلیل اینکه محل تجمع اصلاحطلبان است ترک کنیم و باید با حضور فعال خواستههایمان را پیگیری و با همفکری دیگر احزاب، نواقص را رفع کنیم. اما در بحث نگاه اعتماد ملی به شورای سیاستگذاری اصلاحات من دقیقا وسط اختلاف بودم بهدلیل اینکه همه تلاشم این بود که مانع گسترش اختلافها شوم و تلاش کنم اشتراکات بر اختلافات غلبه کند. من سعی میکردم، نگذارم این اختلاف منجر به انشقاق شود.
از یک طرف در دفتر سیاسی حزب جمعی از اعضا تأکید داشتند که ما باید در شورایعالی سیاستگذاری حضور داشته باشیم، در مقابل اما برخی اعضا مخالف جدی عضویت اعتماد ملی در شورایعالی سیاستگذاری بودند. در ماجرای همین اختلاف نظرها بود که آقای رسول منتجب نیا سه بار از قائممقامی حزب اعلام استعفا و هر بار آقای کروبی با این استعفا اعلام مخالفت کردند.
نکته دیگر این بود که ما همیشه در حزب اعتماد ملی از برگزاری کنگره پرهیز داشتیم، علت هم مشخص بود چرا که ما با برگزاری کنگره باید انتخابات شورای مرکزی را در دستور کار قرار میدادیم و در پی آن باید انتخاب دبیرکل را برگزار میکردیم. کاندیدای ما برای دبیرکلی هم مشخص بود و آن کسی نبود جز مهدی کروبی، بعد هم باید صلاحیت دبیرکل از سوی وزارت کشور استعلام میشد و ما نگران بودیم که نهادهای امنیتی مانع از دبیرکلی مجدد کروبی بر اعتماد ملی شوند؛ به همین دلیل هم بهجد از برگزاری کنگره برای درگیر شدن با چالش جدید دوری میکردیم. ما امیدوار به رفع حصر از دبیرکل بودیم تا بعد از رفع حصر کنگره را برگزار کنیم.
اما در این گیرودار قانون جدید وزارت کشور برای احزاب وضع شد و به واسطه آن احزاب موظف بودند خودشان را با این قانون تطبیق بدهند، آخرین مهلت این تطبیق قانونی هم 14خرداد 97 بود، لذا ما به رغم میل باطنی مجبور به برگزاری کنگره شدیم، چرا که با بن بستی مواجه شده بودیم که اگر کنگره برگزار نمیکردیم حزب را از دست میدادیم. چه بسا خیلی افراد وابسته به جریان اصولگرای تندرو هم دنبال این اقدام بودند.
برگزاری کنگره از نظر زمانی مصادف شده بود با تعمیق اختلافات درون گروهی حزب اعتماد ملی و استعفاهای مکرر آقای منتجب نیا از دبیرکلی حزب. در پی همین اختلافها هم بود که آقای کروبی حکمی داد و شورای اجرایی را مشخص کرد و مسئولیت شورا را هم بر عهده بنده گذاشت. من هم براساس این حکم از وزارت کشور درخواست مجوز برگزاری کنگره اعتمادملی در تاریخ 4خردادماه 97- یعنی 10روز به پایان مهلت قانونی- را کردم و بعد هم مقدمات برگزاری کنگره را فراهم کردیم.
در همین مسیر اختلاف دیگری هم درون حزب اعتماد ملی بروز پیدا کرد و آن این بود که ما در کنگره دوم نمیدانستیم باید انتخابات شورای مرکزی را برگزارکنیم یا نه؟ من شخصا دنبال این بودم که براساس بندی از قانون تجارت شورای مرکزی فعلی را که آقای کروبی هم در آن عضویت دارد با یک رایگیری قیام و قعود برای 6ماه تمدیدکنم. من معتقد بودم برای اینکه چارچوب را حفظ کنیم باید از آب باریکه تمدید 6ماهه شورای مرکزی استقبال کنیم و خطر حذف دبیرکل در حصر را کاهش دهیم، اما جمعی که بهشدت و با جدیت دنبال برگزاری انتخابات شورای مرکزی بودند داد و بیداد میکردند که باید انتخابات برگزار شود. این همان اختلافی بود که در جریان برگزاری کنگره خبرساز هم شد. ما آن ایام نمیتوانستیم به این صراحت در مورد ریشه اختلاف حرفی بزنیم بعدها اما کمکم موضوع باز شد و ما گفتیم که نمیخواهیم داستان آقای کروبی برای حزب و مردم چالشساز شود؛ آن هم در خردادماه که مردم از شرایط ابراز نارضایتی میکردند.
خلاصه اینکه کنگره برگزار شد، اساسنامه و مرامنامه حزب را اصلاح کردیم و شورای مرکزی نیز موقتا ابقا شد. بعد از آن بهرغم آنکه کنگره باشکوهی به لحاظ مهمانان و سخنرانها داشتیم اما تحرکات برخی منجر به حاشیهدارشدن کنگره شد و بحث اعتمادملی بهکرات مورد بحث رسانهای قرار گرفت و به اختلاف ایجاد شده دامن زد.
در پی برگزاری کنگره مهدی کروبی از دبیرکلی حزب اعلام استعفا کرد و گفت چون در حصر است نمیخواهد برای حزب محدودیتی ایجاد کند وهمزمان بازهم آقای منتجبنیا هم استعفا کرد. در آن ایام به واسطه حکم آقای کروبی جلسات شورای مرکزی با مدیریت من برگزار میشد چرا که خیلی وقت بود آقای منتجبنیا در جلسات حضور نداشتند. ما سریع جلسه شورای مرکزی را برگزار کردیم و در آن جلسه به اتفاق آرا همه با استعفای آقای کروبی از دبیرکلی حزب اعتماد ملی اعلام مخالفت کردند. یک هفته بعد آقای کروبی نامهای نوشت و اعلام کرد که همه اختیاراتش را به شورای مرکزی واگذار میکند، باز ما جلسه شورای مرکزی را برگزار کردیم و نامه آقای کروبی را مورد بحث قرار دادیم و در نهایت همه با نظر او اعلام موافقت کردند و شورای مرکزی تصمیم گرفت به اختیارات دبیرکل ازجمله مشخصکردن قائممقام، سخنگو، ادارهکردن جلسات شورای مرکزی و اعلام مصوبات شورا ورود کند. به این ترتیب با رأی شورای مرکزی آقای گرامی مقدم در سخنگویی حزب ابقا شد و بنده با رأی موافق جمع منهای یک نفر بهعنوان قائممقام دبیرکل انتخاب شدم.
شما تنها کاندیدای قائممقامی بودید؟
بله، من خودم چند نفر را مطرح کردم که قبول نکردند حتی آقای منتجبنیا را مطرح کردم اما شورا بر این باور بود که او در جلسات حاضر نمیشود، لذا به خواست جمع من به عنوان تنها گزینه قائممقامی معرفی شدم، از 33نفری که در جلسه بودند 32نفر به من رأی دادند و آن یک نفری هم که رأی نداد ایراد آییننامهای داشت وگرنه ما با هم دوست هستیم و مشکلی نداریم.
واکنشتان به رأی جمع چه بود؟
من اصلا تمایلی به برعهده گرفتن قائممقامی حزب نداشتم و بارها هم به آنها اعلام کردهام که حوصله و زمان لازم را برای برعهده گرفتن این مسئولیت ندارم و در جلسه اعلام کردم که به دلیل مشغلههایم حاضر به پذیرش نیستم، من خواهش و حتی گریه هم کردم که واقعا نمیتوانم بپذیرم اما جمع بر سر قائممقامی من مصر بود و در نهایت این مسئولیت را پذیرفتم و بعد از ارائه مصوبات به آقای کروبی، او هم نظرات جمع را پذیرفت و حکم قائممقامی مرا تأیید و از آقای منتجب نیا هم تشکر کرد.
چه شد که گریه کردید؟
من واقعا نمیخواستم بار سنگین این مسئولیت را بر دوش بگیرم. از طرفی هم نگاهم این بود که چطور میشود دینمان را به آقای کروبی که سابقه مبارزات سیاسیاش از بسیاری از چهرههای نظام بیشتر است ادا کنیم. من نسبت به حزب اعتماد ملی بهدلیل شخصیت آقای کروبی احساس مسئولیت زیادی دارم و نمیخواهم به کارنامه مبارزاتی او خدشهای وارد شود.
بعد از انتشار خبر قائممقامی شما و برگزاری جلسات شورای مرکزی حزب اعتماد ملی آقای منتجب نیا که قریب به 13سال قائممقامی حزب را برعهده داشتند نامهای انتقادی نوشتند و حتی عنوان کودتا در حزب را به کار بردند. دلیل اعتراضهای آقای منتجبنیا به اعتماد ملی را چه میدانید؟
من همچنان بر این باورم که آن نامه را آقای منتجبنیا ننوشته است.
اما ایشان هرگز آن نامه را تکذیب نکرد؟
بگذارید، در اینباره صحبت نکنم.
الان امور حزب در چه مرحلهای است؟
بعد از کنگره جلسات ما منظم و مرتب ادامه پیدا کرد، تا اینکه دوهفته بعد از آن کمیسیون ماده10 احزاب پرونده حزب اعتمادملی را مورد بررسی قرار داد و اعلام کرد که اصل کنگره و اصلاح اساسنامه مورد تأیید قرار گرفته است اما در مورد شورای مرکزی که ما موقتی ابقا کرده بودیم، تأکید کردند که شورای مرکزی باید انتخاب شود. علت انتخاب موقت شورای مرکزی در نگاه ما خریدن زمان برای تعیین تکلیف شرایط دبیرکل ما بود. ما میخواستیم ببینیم رفع حصری حاصل میشود یا نه؟که متأسفانه مشخص شد به این زودیها رفع حصر اتفاق نمیافتد. بنابراین ما بهزودی دوباره کنگرهای را برگزار میکنیم تا انتخابات شورای مرکزی را انجام دهیم. به همین دلیل وزارت کشور این مصوبه را به دبیرکل اعلام کردند، آقای کروبی همان روز سریعا به من نامه نوشت که سریعا کارهای کنگره را برای انتخاب شورای مرکزی انجام دهم و قرار است 6 مهرماه کنگره حزب برگزار شود.
نطقی که در مخالفت با وزیر اقتصاد ایراد کردید، به نمایندگی از جمعی بود یا تصمیم شخصی شما بود؟
نطقم در روز استیضاح وزیر اقتصاد تصمیمی کاملا شخصی بود، بارها هم به دوستان سفارش کردم که باید به اولویتها و نیازهای جامعه و مردم توجه کنیم. متأسفانه اصلاحطلبان نسبت به اولویت اقتصادی جامعه غافلند. من این را به دوستانم گفتم و پیشنهاد دادم که بهترین زمانی که میتوانیم اعتراضمان را نسبت به وضعیت اقتصادی کشور به گوش مردم برسانیم در روز استیضاح آقای کرباسیان است. من تأکید داشتم که ما باید این پرچم روی زمینافتاده را بلند کنیم تا مردم متوجه بشوند ما درد آنها را میدانیم و به فکرشان هستیم. من دنبال استیضاح وزیر اقتصاد نبودم من تأکیدم بر استیضاح تیم اقتصادی و سیاستهای اقتصادی دولت بود. بابت این نطق هم از طرف خیلی از دوستان تحت فشار قرار گرفتم و به قول معروف پدرم درآمد، همه به من فشار میآوردند که منصرف شوم اما برتصمیمم ماندم چون به آن اعتقاد داشتم. به همین دلیل هم وقتی مجمع عمومی رأی به حمایت از وزیر داد من از عضویت در فراکسیون انصراف دادم تا احترام فراکسیون را نگه دارم و کار غیرتشکیلاتی نکنم.
برای همین نامهای خیلی کوتاه خطاب به محمدرضا عارف بهعنوان رئیس فراکسیون امید نوشتم و گفتم بهدلیل اینکه عزمم برای استیضاح وزیر جدی است و نمیخواهم برخلاف تصمیم فراکسیون اقدام کنم از فراکسیون امید اعلام استعفا میکنم؛ هرچند معتقدم که فراکسیون امید در حمایت از وزیر اقتصاد دچار اشتباه تاریخی شد.
واکنش عارف به استعفای شما چه بود؟
هیچ، نامه را نخوانده تا کرد و در جیبش گذاشت. اما بقیه اعضای فراکسیون امید میآمدند و میگفتند حالا که مخالف وزیر هستی، لااقل نطق نکن، من هم میگفتم من بهخاطر نطقم میخواهم وزیر را استیضاح کنم، بعد جمعی دیگر آمدند و گفتند حالا که نطق میکنی شل حرف بزن چون مجلس به وزیر رأی اعتماد دوباره میدهد تو کنف میشوی! در این بین فقط یکی از اعضای فراکسیون امید پیشم آمد و گفت: حالا که منصرف نمیشوی پس محکم صحبت کن تا ارزش مخالفتت را داشته باشد، من هم به او گفتم خیالت راحت من نطقم را از دیشب آمده کردهام.
چرا فراکسیون امید قانع نشد که استیضاح وزیر اقتصاد نیاز شرایط است؟
همه مخالف استیضاح نبودند نگاهشان به عزل کرباسیان به دلایل مختلفی متفاوت بود؛ مثلا تعداد خاصی از دوستان ما ملاحظات خاص خودشان را دارند، جمعی دیگر به خاطر لابی قویای که وزیر دارد (بحثم لابی اقتصادی نیست، وزیر اقتصاد رابطه خوبی با نمایندگان داشت و همیشه منظم و مرتب و سر وقت به دعوت نمایندگان پاسخ میداد و در مجلس حاضر میشد که سبب برقراری ارتباط عاطفی خوبی بین او و نمایندگان شده بود) و برخی دیگر نیز نگران بودند بعد از کرباسیان چه کسی عهدهدار این سمت میشود که البته نگرانی بحقی هم هست، مجموع این شرایط سبب شد که دیدگاه فراکسیون امید نسبت به استیضاح وزیر اقتصاد شکننده باشد؛ هرچند که مجمع عمومی رأی به حمایت از وزیر داد اما قبلا به ابقای او تردید داشتند.
در روز استیضاح چه اتفاقی افتاد که رأی مجلس برگشت؟
این نکته خیلی مهمی است. هرسه فراکسیون سیاسی بهارستان به ابقای کرباسیان رأی دادند، اما تیم استیضاحکنندگان که منفرد بودیم- چند نفر از امید، چند نفراز ولاییها و چند نفر از مستقلین- توانستیم فراکسیونها را شکست بدهیم. هرچند که لابی وزیر خیلی سنگین بود و همین سبب شد اسحاق جهانگیری از رأی آوری او مطمئن شود و در نیمه جلسه استیضاح به اطمینان اینکه کرباسیان رأی اعتماد میگیرد مجلس را ترک کرد و رفت، اما به رغم لابی وزیر نطقهای تأثیرگذاری که در مخالفت با کرباسیان شد کارسازتر بود و سبب برکناری او شد.
علت اینکه نمایندگان در فراکسیونهایشان رأی به اعتماد دوباره به کرباسیان دادند اما در صحن علنی رأی به عزل او دادند، چه بود؟
موقعی که رایگیری شفاف نباشد این دست موضوعات پیش میآید و همهچیز دقیقه نودی میشود. من موافق شفافیت آرای نمایندگان هستم چرا که دیگر رودبایستیها و تعارفات سیاسی کنار میرود و منطق و کار کارشناسانه به کرسی مینشیند.
سیاستمدار باید اولویتها را بشناسد
متأسفانه حزب اعتماد ملی در این سالها با سنگ اندازیهای بسیاری دست به گریبان بوده است و همیشه بیرون از دایره حزب جمعی برای متوقف کردن آن برنامهریزی کردهاند. برنامه اصلی آنها انحلال حزب با تکیه بر در حصر بدون دبیرکل بود که خوشبختانه به ثمر نرسید و حالا هم برای ایجاد چند صدایی در اعتماد ملی از هر فرصتی استفاده میکنند تا حزب ما را ضعیف و بیتأثیر جلوه دهند؛ البته این کارشکنی در مورد همه احزاب اصلاحطلب صادق است مثلا همانطور که میبینیم در مورد شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم به جد دیده میشود. من فکر میکنم این بروز اختلافات پروژه رقیب ماست تا مانع انسجام و وحدت ما شود. اعتماد ملی هم دراین داستان مستثنا نیست و گرفتار اختلافافکنی رقبا شده است. با درنظر داشتن همه اینها اگر ما با برگزاری این کنگره بتوانیم از مشکلات داخلی که حزب به آن دچار شده بود، رهایی یابیم برنامههای جدی و هدفمندی خواهیم داشت، حزب اعتماد ملی حزبی مردمی و فراگیر است که نقاط قوت بسیاری دارد، ازجمله اینکه ما نخستین حزبی بودیم که بر حقوق شهروندی و توجه به اقلیتهای دینی و قومی تأکید کردیم. به همین دلیل هم در مناطق کردنشین و ترکنشین پتانسیل حزب خیلی بالاست.
با توجه به این پتانسیل بالا و فراگیری حزب در سراسر کشور ما بهزودی از برنامههایمان رونمایی خواهیم کرد. در کنار پرداختن به موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما بهصورت ویژه در مباحث اقتصادی ورود جدی خواهیم داشت، چراکه بر این باوریم که نابرابری اقتصادی و فقر و محرومیت اقتصادی که در جامعه گسترش یافته و تعمیق شده است، چارهجویی برای رفع آن باید اولویت ما باشد. متأسفانه در اردوگاه اصلاحطلبان سستی و کاهلی قابل توجهی نسبت به ورود به مسائل اقتصادی دیده میشود که ماهم به آن معترضیم و قصد داریم این ضعف را رفع کنیم. توجه به مسائل اقتصادی بهعنوان یک ضرورت ملی برای من قابل اغماض نیست در همین راستا هم بود که در نطق مخالفتم با مسعود کرباسیان، وزیر اقتصاد و دارایی به آن اشاره کردم؛ نطقی که خیلی از دوستان میخواستند مانع قرائت آن شوند اما من ادای آن را وظیفه خودم میدانستم. من معتقدم که اگر یک جریان سیاسی یا حتی یک فراکسیون و حتی یک سیاستمدار نتواند اولویتهای مشکلات و نیازهای جامعه را تشخیص دهد محکوم به شکست است؛ اولویتهای جامعه یک روز رفع فقر و مشکلات معیشتی، یک روز مسائل و گشایشهای سیاسی و رفع حصر و روزی موضوعات اجتماعی و فرهنگی است. سیاستمدار باید این نیازها را درک کند و در کنار مردمش قرار بگیرد و بتواند از نیازهای مردم حمایت کند و اگر در زمانی مردم اشتباه کردند هم بهعنوان یک نخبه مردم را متوجه اشتباهاتشان کند.