آدمهای دقیقهنودی چطور میتوانند تغییر کنند و زندگی را با برنامه پیشببرند؟
بینظمی درمانشدنی است
یک روانشناس درباره چگونگی برخورد با شلختگی و راههای بهبود آن میگوید
محمدتقی حاجی موسی
سارا گلستانی، کارشناس ارشد مشاور خانواده است و مدتهاست با افراد مختلفی که مشکلات متنوع روانی دارند برخورد دارد. او میگوید: در میان مراجعانش افراد زیادی هستند که دچار شلختگی و ناتوانی در برنامهریزی هستند اما معمولا به این خاطر سراغ روانشناس و مشاور نمیروند؛ منتها در مراحل درمان و مشاوره معلوم میشود که دچار این مشکل هم هستند؛ مشکلی که ظاهرا شیوع زیادی بین ما دارد.
از لحاظ روانشناسی به چهکسی شلخته میگویند؟
ما به کسی شلخته میگوییم که بهطور مداوم در نظم دادن به امور زندگی، محل زندگی، وسایل و برنامه روزانهاش دچار اشکال باشد و بهدلیل اجرا نکردن برنامهها نتوان به او صفت مسئولیتپذیر داد؛ یعنی معروف باشد به کسی که بینظم است. این آدم در جامعهای که حضور دارد برچسب بیمسئولیتی میخورد و بهعنوان شلخته معروف میشود.
شلختگی به جنسیت هم ربط دارد؟
نظم در زن و مرد قاعدتا نباید فرق داشته باشد ولی جنسیت میتواند معیارها را تغییر دهد؛ برای مثال معیار زنها در ارزیابی موقعیت منظم میتواند جزئیتر باشد یا معیار مردها در این زمینه کلیتر باشد؛ مثلا اگر مرد میگوید جایی منظم است شاید زنها اینطور فکر نکنند و مخالف باشند. اما خود جنسیت در شلختگی تأثیر ندارد و نمیشود گفت مردها یا زنها شلختهتر هستند.
افراد شلخته در رفتارهای دیگر هم به یکدیگر شبیه هستند؟
همه افراد شلخته از نظر ذهنی شلوغ هستند و متمرکز نیستند. این ذهن شلوغ میتواند نتیجه ژنتیک، مدرسه، محل زندگی، نوع تربیت و خیلی موارد دیگر باشد. در واقع مجموعه تجربههای یک فرد شلختگی را ایجاد و تثبیت میکند. ممکن است اگر در یک محله خاص پرسشنامه توزیع و پاسخها را تحلیل کنیم به این نتیجه برسیم که مثلا افراد شلخته در یک محله شبیه هم هستند اما رفتارهایشان شاید محله به محله فرق کند. اما نکته مهم درباره افراد شلخته این است که بیشتر از هر چیز، تأثیری که روابط خانوادگی روی افراد میگذارد مؤثر است.
چه راهکاری برای درمان این اختلال وجود دارد؟ آیا ممکن است همین بینظمی فرد را دچار مشکلات حاد کند؟
بعضی وقتها برای افرادی که شلخته هستند - چون مشکل دارند- سخت است که روی محیطشان تمرکز کنند. به همینخاطر هر چیزی را دور و برشان پخش و پلا یا طوری را برنامهریزی میکنند که کارهایشان با هم تداخل پیدا می کنند. بستگی دارد مشکل فرد از کجا باشد. مشکل برنامهریزی، مشکل درک زمان، مشکل شناخت ارزش نظم و ترتیب و... با هم فرق دارند و هر چه دلیل عمیقتر باشد، شلختگی هم بیشتر جلو میرود و امکان دارد معضلات مهمی را در زندگی ایجاد کند. به همینخاطر نخستین گام برای درمان شلختگی و حرکت به سمت منظم بودن، کمک از مشاور و تشخیص دلیل بینظمی است؛ اینکه فرد بداند مشکل در کدام بخش است و عمقش چقدر است؟ وقتی دلیل مشخص شود راهکارهایی وجود دارد. یک وقت راهحل، دوره روانکاوی است. در این دورهها ریشههای اختلال مشخص میشوند و این خودش شبیه شاهکلید است و مشکلات دیگر را هم حل میکند.
گاهی هم فقط رفتار درمانی با تشویق یا تنبیه باعث میشود فرد، یاد بگیرد باید روی اجرای دقیق برنامهها دقت کند؛ یعنی درمان بینظمیشدنی است اما روشاش بستگی به نوع مشکل هرکس دارد. نکته مهم در این قضیه شخصی بودن مسئله است. نمیتوان برای درمان شلختگی نسخه کلی داد؛ مثل بیماریهای دیگر که شاید اسمشان یک چیز باشد اما راههای درمان متفاوت باشند.
مکث
ژنتیک و شلختگی
آیا ژنتیک در شلختهبودن مؤثر است یا اینکه بینظمبودن یک مورد کاملا اکتسابی است؟
ژنتیک میتواند در بینظمی مؤثر باشد اما این مشکل لزوما ژنتیک نیست. گاهی آدمها به دلایلی مثل عدمتمرکز، بیشفعالی و... چنین اختلالی دارند و نمیتوانند منظم باشند. گاهی هم شلوغ بودن سبک زندگی باعث این اختلال میشود؛ این عوامل ژنتیک هستند ولی گاهی دلیل بینظمی، اضطراب فرد است؛ فرد، حال درونی خوبی ندارد، ذهنش نمیتواند یک روال منظم را طی کند و دچار این اختلال میشود؛ این یعنی ژنتیک و محیط، هر دو در شلختهبودن تأثیر دارند. اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم، محیط تأثیر بیشتری در این اختلال دارد. حالت روانی و حال و احوال روزانه ما روی رعایت نظم تأثیر دارد. وقتی شما از زندگیتان ناراضی باشید، یکی از رفتارهای تدافعی طبیعی بدن، شلختگی و بینظمی است. این بینظمی نشان میدهد درون فرد آن میزان از آرامش و تعادلی که برای منظم و متعهد بودن به برنامه باید باشد وجود ندارد. خیلی چیزها هم میتواند درون ما را ناآرام کند. اینکه بخواهیم یک عامل را مشخص کنیم، مقدور نیست اما هر وقت فردی شلخته میبینیم احتمالا حال ناخوش روانی دارد؛ چیزهایی مثل افسردگی، اضطراب و... .