مردم حق دارند
حامد فوقانی | خبرنگار:
1- این مردم حق دارند؛ حقی که به قول سعدی اینگونه بیان میشود: «ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند/ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.» اما مردم این زمانه در میان حجمی از سیمان ، آهن و دود گرفتار شدهاند. به بزرگراه طبقاتی صدر تهران نگاه کنید. آدمها سوار بر اتومبیلهای چندده تا چندصد میلیونیشان تختگاز میروند تا نانی بهدست آورند و بخورند. در لابهلای انبوهی از تودههای بتنی، هر نفسی که میکشند بر آنند که زودتر به مقصد برسند. شاید کمتر به یاد آورند روزگاری اینجا درختانی سبز داشت که اکسیژن به شهر ارزانی میکردند؛ هرچند که رانندهها بیملاحظه از کنارشان میگذشتند و خواب زمستانی را هم از آنها میگرفتند. نگاهی به محله سبلان شمالی بیندازید. اصلا آیا محلهای به این نام مانده؟ گویا زیر آسفالتها و دیوارههای خاکستری جان داده است و حالا این صدای خودروها و اگزوز موتورسیکلتهاست که به جای سهرهها و سارها در گذرهای پرخاطرهاش میپیچد. به دهونک هم نگاهی بیندازید. برجها و مراکز خرید، کوچههایی که زمانی لقب آشتیکنان داشتند را خفه کردهاند و همینطور... .
2- آنها حق دارند؛ مردمی که دوست دارند ساعتی پیاده قدمبزنند، زیر سایه چنارستانها زمان بگذرانند و عجله را فراموش کنند، وگرنه چرا تا فرصت دست میدهد از شهر خاکستری بیرون میزنند؟
3- مردم حق دارند؛ عین مردمی که در آمستردام پای پیاده یا با دوچرخه، کنار رود آمستِل را میگیرند تا به خانه برسند یا اداره و مغازه. اگر سعدی8سده پیش گفت که ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند، اکنون جورجیس وئوتن هلندی (کارشناس امور شهری و محیطزیست) و خیلی از شهرسازان همرده او میگویند: «آب، درخت، پیادهرو و دوچرخه هستند که شهر را آماده زیستن برای شهر میکنند.» او حتی اعتقاد دارد چرا باید آنقدر بلندمرتبهها پایشان را در خاک فرو ببرند که مجبور شویم بام سبز ایجاد کنیم؟
4- این مردم حق دارند؛ همانهایی که 29 اردیبهشت سال 96 با آرای کمنظیر خود به فهرست امید، خواستار تغییر در رویکرد اداره شهرها بهویژه تهران شدند، حالا بهطور حتم چشم انتظار تصمیم مدیران شهری هستند تا جان تازهای به شهرشان بدهند؛ تا با کمک شهرسازان و معماران پیادهروهای خاطرهانگیز را احیا کنند و بسازند؛ تا عرصه را از دست تودهها آزاد کنند.