علاقهها و ارادهها در صحنه تئاتر
ایوب آقاخانی | کارگردان تئاتر:
مواجهه با ژانر نمایشهای پرمخاطب- آنها که میکوشند در ازای فروش بلیت بیشتر، همه را به هر نحو ممکن و به هر قیمتی بخندانند- این سؤال را مطرح میکند که چرا چنین است؟ در این میان تکلیف کارهای فاخر، فخیم، جدی و تأثیرگذار چیست؟ واقعیت این است که تغییر ذائقه تماشاگران در حوزه تئاتر وابسته به عواملی است و نسبت مستقیمی با برخی موارد دارد. در هیچ دوره و تحت هیچ شرایطی نمیتوان گفت که مردم بیسلیقه یا کجفهم شدهاند بلکه این سلسله مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که موجب بروز رفتارهایی میشود که نشان از افول و پیشرفت دارد، این مشکل را نمیتوان و نباید به فرهنگ مردم نسبت داد. ماجرا پیچیدهتر از این حرفهاست و در مجالی به این کوتاهی قابل واکاوی نیست. با این حال با یک نگاه مجمل و گذرا درمییابیم که تئاترهایی که در دهه 70 روی صحنه میبردیم، لزوما امروز با اقبال مواجه نمیشود. امروز مردم یا کمدی میخواهند یا بهنوعی از موسیقی نیاز دارند.
برای خیلیها دلیل حضور در تئاتر دیدن چهره بازیگران دلخواهشان از فاصله چندمتری است. احتمالا خیلی از مصادیق و ارزشهای هنری دیگر به این نمیارزد که برای یادآوریشان بلیت تئاتر خریده شود. در این وانفسای گرانی، بیکاری و بحرانهای اقتصادی حق هم دارند. این وضعیت در درازمدت به ضعف ساختارهای اندیشه در تئاتر و کمتأثیرشدن نمایشها در جامعه منجر خواهد شد، اما به هر حال این یک رفرم همگرا و وابسته است و نمیتوان آن را بهطور مستقل ارزیابی کرد. با این حال نشانه و نتیجه هر چه که باشد، دلیل این نیست که سلیقه مردم در زمینه تئاتر بد شده است. همچنین معتقدم از عوامل تئاتر برای تغییر اوضاع نمایش کاری برنمیآید. اگر مشتی عقلباخته مانند من هنوز هم روی علاقه خود پافشاری میکنند در ازای آن ضرر و زیان مادی را به جان میخرند. در واقع قدرت و امکان استقامت را فقط دولت میتواند ایجاد و تقویت کند. همانطور که در دهه 70 این اتفاق افتاد و برای کسانی که تجربه کار را در آن دهه دارند این کار چیز عجیب و دور از ذهنی نیست. چنین انتظاری هم در این روزها کودکانه و کوتهنظرانه است. قطعا در چنین اوضاعی هر هنرمندی ترجیح میدهد مشکلات مردم که دیگر دارد به سطوح اولیه زندگیشان میرسد، حل شود تا مشکل چند و چون ارائه اثر و سلیقه مخاطب.