نبود انسجام اجتماعی و موج خرید کالا
علیرضا شریفییزدی |جامعهشناس و روانشناس اجتماعی
حافظه تاریخی رفتار اجتماعی امروز مردم را تأیید میکند. به گواهی تاریخ، قحطیهای ریز و درشت بسیاری جامعه ما را تهدید و در تنگنا قرار داده است. روایت این قحطیها نسل به نسل در نقل قولها و خاطرات آمده است. مادربزرگها و پدربزرگها بهعنوان راویان این داستانها نقش مهمی ایفا کردهاند؛ بهگونهای که اکنون میبینیم در حافظه اغلب مردم قحطی ندیده، تصویر واضحی از قحطی نقش بسته و به محض اینکه شرایط یک مقدار از حد متعارف و طبیعی خارج میشود، مردم بلافاصله خاطره قحطی را در ذهن تداعی میکنند. تداعی این خاطرات شفاهی، باعث اضطراب میشود و تلاش برای حفظ بقا را در پی دارد. علاوه بر فعال شدن حافظه تاریخی مردم، بهکارگیری «عقلانیت ابزاری» نیز در این ماجرا دخالت دارد. شرح عقلانیت ابزاری بسیار ساده است؛ برای مثال وقتی مردم جنسی را امروز به قیمت 8هزار تومان خریداری میکنند، فردا 10هزار تومان و هفته بعد 14هزارتومان، خودبهخود به این نتیجه میرسند که ارزش پول و درآمدشان در حال کاهش است. در نتیجه آنهایی که نقدینگی بیشتری دارند گرایش به خرید ملک، خودرو، طلا و ارز پیدا میکنند و طبقه متوسط و ضعیف که جمعیت عظیمی از جامعه ما را تشکیل میدهند برای تهیه اقلام ضروری مثل برنج، حبوبات، آرد، روغن و... به تکاپو میافتند.
بهکارگیری «عقلانیت ابزاری» در چنین مواقعی نشاندهنده عدمآموزش مردم است. مردم ما در نظام تعلیم و تربیت برای مواقع بحران و سختی آموزش ندیدهاند. متأسفانه ما نتوانستهایم طی سالیان گذشته و بهویژه در 15سال اخیر که با تحریمهای مستقیم روبهرو بودهایم به مردم آموزش دهیم که «همه درون یک کشتی نشستهایم.» و اگر در جامعه فردی بخواهد به تنهایی خودش را نجات بدهد، هرگز به منزل و مقصود نمیرسد.
از طرفی جامعه ما دچار «کاهش انسجام اجتماعی» شده است. انسجام اجتماعی جامعه از اواسط دهه 80 کاهش پیدا کرد، اواخر این دهه شدت گرفت و با برگشت برجام تا حدودی در حال بازسازی بود که متأسفانه با اتفاقاتی که رخ داد و ناامیدیهایی که ایجاد شد انسجام اجتماعی دوباره در سراشیبی افتاد. انسجام اجتماعی یعنی افراد در جامعه ضمن اینکه به فکر خود هستند باید به دیگران هم فکر کنند. در زمان جنگ تحمیلی کشور با دشمن خارجی بهصورت مستقیم روبهرو بود و اوضاع از الان خیلی وخیمتر بود اما رفتار اجتماعی ناشی از انسجام اجتماعی مردم، حس همبستگی اجتماعی را ایجاد کرده بود. آن زمان شاهد بودیم کمتر کسی احتکار میکرد و اگر شخصی 2کیلوگرم برنج اضافه در خانهاش داشت به همسایهاش میداد.
عدمانسجام اجتماعی در جامعه کنونی ما نشاندهنده پیشبینی نومیدانه مردم در ترسیم آیندهشان است. این احساسات بهشدت خطرناک است که سادهترین و بیخطرترین رفتار اجتماعی ناشی از آن همین هجوم آوردن به فروشگاهها و گرایش به فردیتگرایی افراطی است که امروزه شاهد آن هستیم. اگر به لحاظ روانشناسی بخواهیم به رفتار فعلی مردم نگاه کنیم باید بگوییم این موضوع را باید در تیپهای شخصیتی مختلف بررسی کرد. برخی از تیپهای شخصیتی اضطرابی هستند و با هر اتفاق کوچک به هم میریزند و از آنها رفتارهای عجیب و غریب سر میزند.اغلب کسانی که به فروشگاهها هجوم میبرند برای تهیه اقلام ضروری و غیرضروری از این دست تیپهای شخصیتی هستند. موضوع دیگری که برای تحلیل رفتار مردم در این شرایط باید با جدیت دنبال شود، مسئله رسانههاست. ما پیشتر از این دست مشکلات و نوسانات اقتصادی بسیار داشتیم اما اکنون رسانههای ریز و درشت، رسانههای خارجی و داخلی و شبکههای مجازی به مشکلات اخیر دامن میزنند. رسانههای خارجی بسیار فعال شده و بیش از پیش اذهان عمومی را به تشویش وامیدارند. برخی از رسانههای داخلی نیز در اختیار کسانی است که شرایط را برای تسویهحسابهای شخصی و حزبی مناسب دیده و با اغراض شخصی خواسته و ناخواسته به احساسات مردم آسیب روانی میرسانند.
راهکارهای بلندمدت بسیاری برای خروج از این بحران وجود دارد اما حال باید به راهکارهای کوتاهمدت تکیه کرد. راهکار کوتاهمدت برای نجات از این فوبیای اجتماعی، ارائه یک برنامه مشخص و عملیاتی توسط دولت برای تهیه اقلام ضروری و مایحتاج مردم است. دولت باید با ارائه یک برنامه روشن به مردم اطمینان بدهد که برای تهیه نیازهای روزمرهشان با مشکل روبهرو نخواهند شد.گام دوم آگاهسازی است. باید مردم بدانند این شرایط یک شرایط موقتی است و به آنها گفته شود که راهکارهای بسیاری برای عبور از این بحران وجود دارد. در آخر هم باید مردم بدانند که هجوم آوردن به فروشگاهها و سوپرمارکتها خود عامل بزرگی برای گرانی و کمبود است و نهتنها شرایط را بهبود نمیبخشد
بلکه زندگی آنها را با چالش روبهرو میکند.