حاشا و تماشا
میکائیل شهرستانی/کارگردان و مدرس تئاتر
تئاتر، فرهنگیترین پدیدهای است که در جوامع وجود دارد و حاصل سالها کار و فعالیت مفید انسانی و اجتماعی است. حتما این اصطلاح را شنیدهاید که «جوامع را از روی رانندگی رانندگانشان میشناسند». پس این را هم بشنوید که «جوامع را از روی صفهای طویلشان برای دیدن تئاتر هم میشناسند»
تئاترهای خصوصیای که گوشه و کنار شهر تهران راه افتاده شاید نهتنها به رشد واقعی تئاتر کمک نکرده که صاحبان بعضیهایشان حتی خونمان را در شیشه و رفتارهایی بسیار غیرفرهنگی پیشه کرده باشند، اما اگر همین سالنهای خصوصی نباشند این همه تقاضا و انرژی کجا باید ارضا و تخلیه میشد؟...آیا سیاستگذاران فرهنگی ما اصولاً وقت میکنند که به این موضوع فکر کنند؟ (اقدام پیشکششان) یا شاید آنها هم مثل بسیاری از مسئولان دغدغههای غیرفرهنگی دارند؟چند سالنِ به واقع «تئاتر» در این کشور (فکر کنیم ایران یعنی تهران) ساخته شده است؟ یا بر شمارِ سالنهای تئاتر شناخته شده پایتخت افزوده شده؟ تئاترهای خصوصی که دغدغه اول و آخرشان بیزینس است باز به بسیاری از کارهای کاذب شرف دارد، چرا که در اینمحیطها روزانه تعدادی میآیند و میروند و لااقل ساعتی با پدیدهای فرهنگی مشغولند و از روزمرهگیهایشان فاصله میگیرند و یادشان میرود که دیگر این شهر نه آبش آب است و نه هوایش هوا و یادشان میرود که بچههای همسایه یا خودشان ماههاست رنگِ گوشت و مرغ را ندیدهاند و نان دانهای ۲۰۰۰ تومان و ۳۰۰۰ تومان، ولی مجاز نیستند نام بزرگترین اختلاسگران را بدانند؛ شهری که ارزش و اعتبارش بر باد رفته، چه توقعی از مردم میشود داشت و راست میگویند چرا که برای هزاران مُهمل و تبلیغ کالاهای غیرضروری سازهها اِشغالند و جایی برای کالاهای فرهنگی نیست... و تماشاگر در این غوغا دیگر حوصله دیدنتئاترهای جدی و پویا برایش میماند؟...«شکسپیر و هملت سیری چند؟»...چه سخنان و واگویههای بیهودهای باز...